English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
standing order U دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
standing orders U دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
retainers U حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
retainer U حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
mandate U قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
first string U دائمی
perennial U دائمی
constant U دائمی
constants U دائمی
perennials U دائمی
continous U دائمی
ceaseless U دائمی
permanent U دائمی
standing U دائمی
sequential U دائمی
steady flow U جریان دائمی
standing army U ارتش دائمی
constant power U توان دائمی
consistent flow U جریان دائمی
premanent way U خط ثابت خط دائمی
permanent U دائمی ماندنی
costant load U بار دائمی
creep limit U حد انبساط دائمی
standing committee U کمیته دائمی
steady state U حالت دائمی
permanent way U مسیر دائمی
continous cycle U گردش دائمی
continous earth U زمین دائمی
everlasting U همیشگی دائمی
continous rolling U نورد دائمی
continous running U گردش دائمی
continous operation U کار دائمی
permanent color U رنگ دائمی
permanent U سیر دائمی
continual U دائمی همیشگی
regular army U ارتش دائمی
regular salary U حقوق دائمی
sustained speed U سرعت دائمی
permanent tooth U دندان دائمی
permanent structures U ساختمانهای دائمی
permanent store U انباره دائمی
permanent storage U انباره دائمی
permanent insane U مجنون دائمی
eternal U بی پایان دائمی
permanent storage U حافظه دائمی
permanent consumption U مصرف دائمی
permanent load U بار دائمی
permanent magnet U اهنربای دائمی
persistent inflation U تورم دائمی
permanent saving U پس انداز دائمی
permanent storage U انبارش دائمی
permanent error U خطای دائمی
permanent fault U عیب دائمی
permanent income U درامد دائمی
permanent hardness U سختی دائمی
permanent residence permit U جواز اقامت دائمی
permanent magnet steel U فولاد اهنربای دائمی
fatigue bending machine U دستگاه خمش دائمی
keelboat U قایق با تیر دائمی کف
continous conveyor U بالابر دائمی و ثابت
fereter U [معابد دائمی در کلیساها]
indefinite leave to remain [British E] U جواز اقامت دائمی
continous heating furnace U کوره حرارتی دائمی
continous mixer U مخلوط کننده دائمی
continous milling machine U دستگاه فرز دائمی
fatigue bending test U ازمایش خمش دائمی
perpetual motion machine U ماشین خودکار دائمی
cruising speed U سرعت دائمی اتومبیل
continous traction U نیروی کشش دائمی
continous anealing furnace U کوره ملتهب دائمی
continous strand furnace U کوره رشتهای دائمی
sustained short circuit U اتصال کوتاه دائمی
continuous rain بارش باران دائمی
perpetual stock record U سابقه دائمی موجودی انبار
engramme U تحولات دائمی هسته سلول
continous rod mill U دستگاه نورد سیم دائمی
engram U تحولات دائمی هسته سلول
perpetuate U دائمی کردن جاودانی ساختن
alternating stress U تنش نوسان دار دائمی
perpetuated U دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuating U دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuates U دائمی کردن جاودانی ساختن
continous casting plant U تاسیسات ریخته گری دائمی
continous casting method U روش ریخته گری دائمی
continous tinning line U تاسیسات قلع کاری دائمی
perennially U بطور ماندگاریا دائمی همیشه
permafrost U لایه منجمد دائمی اعماق زمین
mandate U حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی
permanent emplacement U موضع دائمی یکان یا جنگ افزار
permanent income hypothesis U فرضیه درامد دائمی درباره مصرف
alnico U الیاژی از اهن جهت ساخت اهنربای دائمی
hallucinosis U حالت هذیانی و وهمی ابتلاء به توهم دائمی
engram U اثر دائمی که درنتیجه یک محرک درسلول باقی میماند
cross to bear/carry <idiom> U رنج دادن کاری بصورت دائمی انجام میگیرد
engramme U اثر دائمی که درنتیجه یک محرک درسلول باقی میماند
flag station U جایی که قطاربادیدن پرچم ویژه نگاه میدارندوایستگاه دائمی نیست
thefts U بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
theft U بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
tenant in fee simple U متصرف مطلق و دائمی ومادام العمر مال غیر منقول که تصرفاتش به اخلاف وی نیز منتقل میشود
permanent income hypothesis U این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
order U دستور سفارش
presidium U هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت هیئت رئیسه
order U دستور دادن سفارش
continous immersion test U ازمایش فروبری دائمی ازمایش غوطه وری
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
cash with order U پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
perpetual inventory U فهرست دائمی موجودی موجودی دائم
money order U دستور پرداخت
money orders U دستور پرداخت
mail order of payment U دستور پرداخت کتبی
payment stopped U دستور عدم پرداخت
stop payment U دستور عدم پرداخت چک به بانک
perpetual bonds U اوراق قرضه بدون مدت اوراق قرضه دائمی
air pollution monitoring U مراقبت دائمی الودگی هوا فرابینی الودگی هوا
overdraft U دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
overdrafts U دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
hierarchy of claims U اعلام تصفیه ورشکستگی دستور پرداخت مطالبات غرماء تاجر ورشکسته
order U سفارش دادن دستور دادن
statement U 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statements U 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
one for one U که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند
economic order quantity U کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
progress payment U پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matte U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matt U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing U پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
separator U نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان
statements U دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
statement U دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
actual address U دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود
modifiers U دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
skips U دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
skipped U دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
skip U دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
modifier U دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
pipe U که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
piped U که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
fetched U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
basics U دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
basic U دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
fetch U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetches U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
GOSUB U دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند
prefixes U کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
effective U دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود
prefix U کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
branches U مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
branch U مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
ordering costs U هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
usance U مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
discrimination instruction U دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند.
parting injuncyions U دستور در هنگام جدایی اخرین دستور
sets of bill U نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
fate U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fates U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage U کسری پرداخت کسر پرداخت
macroinstruction U دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo
language U زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
languages U زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
do nothing instruction U دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد
halts U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halted U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halt U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
tax evasion U عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
residents U برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
resident U برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
branches U دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
one plus one address U قالب دستور که حاوی محل یک ثبات و محل دستور بعدی باشد
branch U دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
ransoms U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransom U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
due bill U در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
immediate U دستور کامپیوتری که عملوند در دستور راست و نه آدرس محل عملوند
reference U سفارش
indenting U سفارش
order U سفارش
indents U سفارش
indent U سفارش
enjoinment U سفارش
carnet U اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
commendation U سفارش تقدیر
order format U قالب سفارش
order for goods U سفارش کالا
outwork U سفارش به بیرون
enjoined U سفارش کردن به
enjoining U سفارش کردن به
I asked for ... من سفارش ... را دادم.
engaged U سفارش شده
purchase order U سفارش خرید
enjoins U سفارش کردن به
order U سفارش دادن
modification order U سفارش اصلاحی
send away for U سفارش دادن
place an order U سفارش دادن
letter of recommendation U سفارش نامه
processing of the order U انجام سفارش
factory order U سفارش ساخت
Put in a good word for me. U سفارش من رابکن
call the shots <idiom> U سفارش دادن
trial order U سفارش ازمایشی
economic order quantity U حد مطلوب سفارش
enjoin U سفارش کردن به
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com