English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
brief U دستور خلاصه کردن
briefed U دستور خلاصه کردن
briefer U دستور خلاصه کردن
briefest U دستور خلاصه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
RTFM U خلاصه معروف درپیام به معنای " خواندن دستور کار"
digested U خلاصه کردن و شدن خلاصه
digests U خلاصه کردن و شدن خلاصه
digesting U خلاصه کردن و شدن خلاصه
digest U خلاصه کردن و شدن خلاصه
separator U نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان
statements U 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statement U 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
outline U خلاصه خلاصه کردن
outlined U خلاصه خلاصه کردن
outlines U خلاصه خلاصه کردن
outlining U خلاصه خلاصه کردن
one for one U که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند
epitomist U شخصی که کتابی را خلاصه کند خلاصه نویس
out lawry U طراحی کردن بطور مختصر شرح دادن خلاصه کردن
abstracts U خلاصه کردن
foreshortened U خلاصه کردن
foreshortens U خلاصه کردن
abstracting U خلاصه کردن
epitomises U خلاصه کردن
foreshorten U خلاصه کردن
epitomised U خلاصه کردن
synopsize U خلاصه کردن
summarizes U خلاصه کردن
summarizing U خلاصه کردن
abstract U خلاصه کردن
epitomizing U خلاصه کردن
condense U خلاصه کردن
condenses U خلاصه کردن
epitomize U خلاصه کردن
summarises U خلاصه کردن
summarised U خلاصه کردن
epitomized U خلاصه کردن
condensing U خلاصه کردن
summarising U خلاصه کردن
summarize U خلاصه کردن
epitomizes U خلاصه کردن
epitomising U خلاصه کردن
summarized U خلاصه کردن
to take notes of U خلاصه نویسی کردن از
abbreviate U مختصرکردن خلاصه کردن
to make a long story short <idiom> خلاصه کردن قصه
abbreviates U مختصرکردن خلاصه کردن
condensible U قابل خلاصه کردن
abbreviating U مختصرکردن خلاصه کردن
run-throughs U بسرعت خرج و تلف کردن خلاصه کردن
run-through U بسرعت خرج و تلف کردن خلاصه کردن
run through U بسرعت خرج و تلف کردن خلاصه کردن
cut down U خلاصه کردن تقلیل دادن
abstract a deed U قباله ایی را خلاصه کردن
brief U خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
briefed U خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
condensing U منقبض کردن مختصرومفیدکردن خلاصه کردن
condense U منقبض کردن مختصرومفیدکردن خلاصه کردن
briefer U خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
briefest U خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
condenses U منقبض کردن مختصرومفیدکردن خلاصه کردن
outlined U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlines U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlining U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outline U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
skipped U دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
modifier U دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
actual address U دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود
skip U دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
statement U دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
modifiers U دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
statements U دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
skips U دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
pipe U که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
piped U که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
briefings U جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
briefing U جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
fetched U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
basics U دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
basic U دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
GOSUB U دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند
fetches U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetch U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
prefixes U کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
prefix U کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
effective U دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود
sketched U پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
sketch U پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
sketches U پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
branches U مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
branch U مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
compressing U خلاصه کردن متراکم کردن
compresses U خلاصه کردن متراکم کردن
compress U خلاصه کردن متراکم کردن
discrimination instruction U دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند.
parting injuncyions U دستور در هنگام جدایی اخرین دستور
disassembly order U دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
macroinstruction U دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo
language U زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
languages U زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
do nothing instruction U دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد
halt U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halted U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halts U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
residents U برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
resident U برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
to issue instructions U دستور صادر کردن
obeyed U اجرا کردن دستور
obey U اجرا کردن دستور
tables U از دستور خارج کردن
lay on the table U از دستور خارج کردن
to put out of court U از دستور خارج کردن
obeys U اجرا کردن دستور
tabled U از دستور خارج کردن
table U از دستور خارج کردن
tabling U از دستور خارج کردن
obeying U اجرا کردن دستور
branch U دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
branches U دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
one plus one address U قالب دستور که حاوی محل یک ثبات و محل دستور بعدی باشد
to act for somebody U به دستور کسی عمل کردن
immediate U دستور کامپیوتری که عملوند در دستور راست و نه آدرس محل عملوند
cancels U لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
cancel U لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
cancelling U لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
cancelling U متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
justifies U دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
justify U دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
kill U دستور پاک کردن فایل ذخیره شده به کلی
cancels U متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
justifying U دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
cancel U متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
kills U دستور پاک کردن فایل ذخیره شده به کلی
commented U ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
commenting U ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
comment U ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
mode U وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
modes U وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
brief U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefer U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefed U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefest U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
directive U دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است
directives U دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است
macro U کلمهای که برای بیان تعدادی دستور یا ساده کردن نوشتن برنامه به کار می رود
short <adj.> U خلاصه
survey U خلاصه
abstracts U :خلاصه
roundup U خلاصه
in a word U خلاصه
surveys U خلاصه
upshot U خلاصه
roundups U خلاصه
surveyed U خلاصه
quintes sence U خلاصه
short U خلاصه
synopses U خلاصه
summary U خلاصه
briefest U خلاصه
scantling U خلاصه
ens U خلاصه
brief description U خلاصه
resumes U خلاصه
compendium U خلاصه
shorter U خلاصه
shortest U خلاصه
briefer U خلاصه
epitome U خلاصه
extraction U خلاصه
comprisal U خلاصه
briefed U خلاصه
brief U خلاصه
resuming U خلاصه
concise <adj.> U خلاصه
in one world U خلاصه
succinct <adj.> U خلاصه
in fine U خلاصه
fleeting <adj.> U خلاصه
curt <adj.> U خلاصه
in one word U خلاصه
in short U خلاصه
resumed U خلاصه
synopsis U خلاصه
resume U خلاصه
abridgment U خلاصه
abstract U :خلاصه
condensation U خلاصه
summaries U خلاصه
abstracting U :خلاصه
discharges U مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharge U مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
modes U وارد کردن دستور به عنوان خط ی از برنامه و پس اجرای برنامه
mode U وارد کردن دستور به عنوان خط ی از برنامه و پس اجرای برنامه
logs U وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
log U وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
extracted U خلاصه زبده
intelligence summary U خلاصه اطلاعاتی
abridged U خلاصه شده
briefly speaking U بطور خلاصه
precis U خلاصه نوشتن
precipitousness work U خلاصه سازی
precipitousness work U خلاصه نویسی
resuming U خلاصه تجربیات
minute U خلاصه مذاکرات
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com