English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to snuff out U در نتیجه گل گیری خاموش کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
blinking U روشن و خاموش شدن در نتیجه تغییر شدت حرف نمایش داده شده
conclusions U نتیجه گیری
subsumption U نتیجه گیری
synthesis U نتیجه گیری
conclusion U نتیجه گیری
syntheses U نتیجه گیری
inferentially U ازراه نتیجه گیری
information processing U نتیجه گیری ازاخبار
analogical reasoning U نتیجه گیری قیاسی
deduction U استنتاج نتیجه گیری
conclusion [closure] of the debate U پایان [و نتیجه گیری] بحث
flashes U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
filter center U مرکز کنترل و نتیجه گیری ازاخبار پدافند هوایی
open loop system U مکانیزم کمک کننده متشکل ازیک مسیر کنترل بدون اندازه گیری نتیجه
fuzzy theory U نوعی منط ق در برنامه نویسی کامپیوتری که روشهای نتیجه گیری در مغز بشر را جانشین میکند
fuzzy logic U نوعی منط ق در برنامه نویسی کامپیوتری که روشهای نتیجه گیری در مغز بشر را جانشین میکند
decision U علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
decisions U علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
shutdown U دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
shutdowns U دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
harder U که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
hardest U که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
hard U که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
out- U خاموش کردن
suffocate U خاموش کردن
outed U خاموش کردن
to switch off U خاموش کردن
turn out <idiom> U خاموش کردن
to snuff out U خاموش کردن
suffocating U خاموش کردن
suffocates U خاموش کردن
suffocated U خاموش کردن
put out U خاموش کردن
out U خاموش کردن
extinguish U خاموش کردن
extinguishing U خاموش کردن
extinguishes U خاموش کردن
turn-off U خاموش کردن
turn off U خاموش کردن
to put out U خاموش کردن
quenching U خاموش کردن
smother U خاموش کردن
smothered U خاموش کردن
dout U خاموش کردن
smothering U خاموش کردن
smothers U خاموش کردن
turn-offs U خاموش کردن
hush U خاموش کردن
shut down U خاموش کردن و متوقف کردن کارایی ماشین یا سیستم
It wI'll eventually pay off. U با لاخره نتیجه خواهد رسید (نتیجه می دهد )
quench U خاموش کردن ترساندن
to smother a flame U شعله ای را خاموش کردن
stifles U خاموش کردن فرونشاندن
quenched U خاموش کردن ترساندن
power U خاموش کردن یک وسیله
to shut down a reactor U راکتوری را خاموش کردن
turn off <idiom> U بستن ،خاموش کردن
To dye ones hair. U موها را خاموش کردن
snuff U بافوت خاموش کردن
stifle U خاموش کردن فرونشاندن
stifled U خاموش کردن فرونشاندن
to laugh down U با خنده خاموش کردن
powered U خاموش کردن یک وسیله
to blow out alamp U خاموش کردن چراغ
snubbing U سربالا خاموش کردن
turn out U باکلید خاموش کردن
fight the fire U اتش خاموش کردن
turn-off U خاموش کردن یاشدن
turn-offs U خاموش کردن یاشدن
turn off U خاموش کردن یاشدن
powers U خاموش کردن یک وسیله
to talk down U خاموش یاساکت کردن
snub U سربالا خاموش کردن
snubbed U سربالا خاموش کردن
snubs U سربالا خاموش کردن
powering U خاموش کردن یک وسیله
To extinguish a fire. U آتش را خاموش کردن
quenches U خاموش کردن ترساندن
stillest U ساکت کردن خاموش شدن
power down U قطع برق خاموش کردن
smoulder U بی اتش سوختن خاموش کردن
radar silence U خاموش کردن موقتی رادارها
smoulders U بی اتش سوختن خاموش کردن
stanch U خاموش کردن ساکت شدن
smolder U بی اتش سوختن خاموش کردن
light line U خط خاموش کردن چراغ خودروها
still U ساکت کردن خاموش شدن
smoldering U بی اتش سوختن خاموش کردن
stiller U ساکت کردن خاموش شدن
smouldered U بی اتش سوختن خاموش کردن
smoldered U بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldering U بی اتش سوختن خاموش کردن
stills U ساکت کردن خاموش شدن
smolders U بی اتش سوختن خاموش کردن
to be a foregone conclusion <idiom> U نتیجه حتمی [نتیجه مسلم] بودن
power U خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powers U خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
shut off <idiom> U بستن شیرآب یا خاموش کردن کلید برق
powering U خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
to turn off U خاموش کردن انجام دادن بیرون اوردن
powered U خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
To squash someone . U تو دهن کسی زدن ( اورا خاموش وخفه کردن )
powering U خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
wet blanket U پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
powered U خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powers U خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
wet blankets U پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
power U خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
foregone conclusion U نتیجه حتمی نتیجه مسلم
dumbest U لال کردن خاموش کردن
quenched U دفع کردن خاموش کردن
quench U دفع کردن خاموش کردن
still brith U خاموش کردن ساکت کردن
muffle U خاموش کردن ساکت کردن
dumb U لال کردن خاموش کردن
quenches U دفع کردن خاموش کردن
muffles U خاموش کردن ساکت کردن
muffling U خاموش کردن ساکت کردن
dumber U لال کردن خاموش کردن
go to rack and ruin <idiom> U نتیجه بد حاصل کردن
to be kept at bay U بی نتیجه حمله کردن
waste one's breath <idiom> U بی نتیجه صحبت کردن
gathered U نتیجه گرفتن استباط کردن
do wonders <idiom> U نتیجه عالی حاصل کردن
follow out U اخذ نتیجه دنبال کردن
gather U نتیجه گرفتن استباط کردن
concludes U نتیجه گرفتن استنتاج کردن
conclude U نتیجه گرفتن استنتاج کردن
to affect something [cultivate for effect] U کوشش کردن برای به نتیجه ای رسیدن
He's a wet blanket. U او [مرد] آدم روح گیری [نا امید کننده ای یا ذوق گیری] است.
rounding U خطا در نتیجه به علت گرد کردن عدد
break the wind U در نتیجه کنارزدن هوا کارنفر پشت سر را اسان کردن
baffled U دستپاچه کردن بی نتیجه کردن
baffles U دستپاچه کردن بی نتیجه کردن
baffling U دستپاچه کردن بی نتیجه کردن
baffle U دستپاچه کردن بی نتیجه کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
shoots U زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
shoot U زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
ensues U پی گیری کردن
ensued U پی گیری کردن
ensue U پی گیری کردن
decoppering U مس گیری کردن
follow up U پی گیری کردن
magnetic blowout U خاموش کردن مغناطیسی وزش مغناطیسی
cavils U خرده گیری کردن
emends U غلط گیری کردن
hold aloof U کناره گیری کردن
dry cleanse U لکه گیری کردن
fuelling U سوخت گیری کردن
fuelled U سوخت گیری کردن
emendate U غلط گیری کردن
retire U کناره گیری کردن
to keep one's distance U کناره گیری کردن
refuelled U سوخت گیری کردن
emending U غلط گیری کردن
shells U سبوس گیری کردن
refuelling U سوخت گیری کردن
refuels U سوخت گیری کردن
emend U غلط گیری کردن
emended U غلط گیری کردن
cavil U خرده گیری کردن
caviled U خرده گیری کردن
caviling U خرده گیری کردن
cavilled U خرده گیری کردن
fueled U سوخت گیری کردن
retires U کناره گیری کردن
deburr U پلیسه گیری کردن
precluded U پیش گیری کردن
to seclude oneself U کناره گیری کردن
decarbonate U کاربن گیری کردن
to give wide berth to U کناره گیری کردن از
precludes U پیش گیری کردن
decarbonize U کاربن گیری کردن
precluding U پیش گیری کردن
shelling U سبوس گیری کردن
preclude U پیش گیری کردن
dry-cleans U لکه گیری کردن
point U هدف گیری کردن
seceding U کناره گیری کردن
secedes U کناره گیری کردن
seceded U کناره گیری کردن
secede U کناره گیری کردن
dry-clean U لکه گیری کردن
dry-cleaned U لکه گیری کردن
to split hairs U نکته گیری کردن
dry-cleaning U لکه گیری کردن
fuel U سوخت گیری کردن
over refine U زیادنکته گیری کردن
targetted U هدف گیری کردن
tup U جفت گیری کردن
proofread U غلط گیری کردن
proofreading U غلط گیری کردن
ranging U قلق گیری کردن
To remove the stains . U لکه گیری کردن
crack down on <idiom> U سخت گیری کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com