Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (28 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
institutionalises
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cost center
U
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
enterprises
U
موسسه یا بنگاه اقتصادی
enterprise
U
موسسه یا بنگاه اقتصادی
ammoniate
U
با امونیاک ترکیب کردن تحت تاثیر امونیاک قرار دادن تبدیل بامونیاک کردن
pyramiding
U
سیستم مدیریت هرمی حالتی که چندین شرکت تحت تملک یا اداره یک موسسه بزرگ قرار گیرند
staging
U
اسکان دادن بستری کردن بیماران به طورموقت
pursuing
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursued
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
collimate
U
موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
pursue
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursues
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
predicated
U
اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicates
U
اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
lays
U
قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
predicating
U
اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicate
U
اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
lay
U
قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
mount
U
ثابت کردن نصب کردن قرار دادن
mounts
U
ثابت کردن نصب کردن قرار دادن
long run
U
مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
admission
U
اجازه بستری
[در بیمارستان]
hospitalized prisoners
U
زندانیان بستری در بیمارستان
admitting
U
بستری کردن پذیرفتن تصدیق کردن
admits
U
بستری کردن پذیرفتن تصدیق کردن
locating
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locate
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
engarland
U
درحلقهء گل قرار دادن احاطه کردن
locates
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
located
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
establishment
U
موسسه
enterprise
U
موسسه
institution
U
موسسه
enterprises
U
موسسه
instituting
U
موسسه
instituted
U
موسسه
institute
U
موسسه
inst
U
موسسه
institutes
U
موسسه
establishments
U
موسسه
corporation
U
موسسه
corporations
U
موسسه
stablishment
U
موسسه
admit
بستری کردن
hospitalises
U
بستری کردن
hospitalization
U
بستری کردن
hospitalized
U
بستری کردن
hospitalizing
U
بستری کردن
hospitalize
U
بستری کردن
hospitalising
U
بستری کردن
hospitalizes
U
بستری کردن
hospitalised
U
بستری کردن
treats
U
تحت عمل قرار دادن بحث کردن در
condemns
U
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
To stipulate.
U
شرط کردن (بعنوان شرایط قرار دادن )
treated
U
تحت عمل قرار دادن بحث کردن در
strings attached
<idiom>
U
تحت کنترل قرار دادن،مهار کردن
collated
U
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collate
U
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collating
U
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
cache memory
U
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
collates
U
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
condemning
U
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemn
U
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
cache
U
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
caches
U
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
ret
U
در معرض رطوبت قرار دادن خیس کردن
treat
U
تحت عمل قرار دادن بحث کردن در
locates
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
closed shop
U
موسسه کارشناسی
closed shops
U
موسسه کارشناسی
civilian enterprise
U
موسسه غیرنظامی
enterprise
U
موسسه اقتصادی
correctional institution
U
موسسه تادیبی
installation
U
موسسه نظامی
installations
U
موسسه نظامی
credit institution
U
موسسه اعتباری
charity
U
موسسه خیریه
enterprises
U
موسسه اقتصادی
business
U
موسسه بازرگانی
entities
U
موسسه مستقل
entity
U
موسسه مستقل
finance house
U
موسسه مالی
foundation
U
موسسه خیریه
bindery
U
موسسه صحافی
economic unit
U
موسسه دولتی و ...
foundress
U
موسسه بانیه
installation property
U
مایملک موسسه
businesses
U
موسسه بازرگانی
pawnshop
U
موسسه رهنی
charitable institution
U
موسسه خیریه
translation agency
U
موسسه ترجمه
discount house
U
موسسه تنزیل
charities
U
موسسه خیریه
commitments
U
بستری کردن اجباری
commitment
U
بستری کردن اجباری
utilised
U
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizing
U
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizes
U
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilising
U
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilises
U
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
carriers
U
موسسه حمل و نقل
financial intermediary
U
موسسه مالی واسطه
firms
U
کارخانه موسسه بازرگانی
institute of purchasing and supply
U
موسسه خرید و عرضه
consolidation
U
ادغام دو یا چند موسسه
charles babbage institute
U
موسسه چارلز بابیج
shipping agent
U
موسسه حمل کالا
consolidation
U
ادغام دو یاچند موسسه
nonprofit firm
U
موسسه غیر انتفاعی
establishment
U
موسسه دسته کارکنان
social service
U
موسسه تعاون اجتماعی
firm
U
کارخانه موسسه بازرگانی
institute of materials management
U
موسسه مدیریت مواد
social welfare
U
موسسه رفاه اجتماعی
jobholder
U
عضو ثابت موسسه
sovkhoz
U
موسسه کشاورزی وروستایی
joint enterprise
U
موسسه اقتصادی مشترک
carrier
U
موسسه حمل و نقل
wiring
U
موسسه سیم سازی
firmer
U
کارخانه موسسه بازرگانی
establishments
U
موسسه دسته کارکنان
firmest
U
کارخانه موسسه بازرگانی
underpin
U
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpinned
U
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpins
U
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
to ingratite oneself
U
خودرا طرف توجه قرار دادن خود شیرینی کردن
commented
U
ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
commenting
U
ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
comment
U
ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
principal
U
رئیس موسسه اثاثه ارثی
contracting carrier
U
موسسه حمل و نقل موردقرارداد
private enterprise
U
اقتصاد ازاد موسسه خصوصی
firms
U
واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
firm
U
واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
actual carrier
U
موسسه حمل و نقل واقعی
common carrier
U
موسسه حمل و نقل عمومی
clearinghouse
U
موسسه تهاتری لندن انبار
social audit
U
ارزیابی عملکرد اجتماعی موسسه
firmest
U
واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
principals
U
رئیس موسسه اثاثه ارثی
firmer
U
واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
international organisation for standard
U
موسسه بین المللی استاندارد
american national standards institute
U
موسسه ملی استانداردهای امریکا
to register
[with a body]
U
اسم نویسی کردن
[خود را معرفی کردن]
[در اداره ای]
[اصطلاح رسمی]
legalizing
U
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalized
U
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalize
U
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalizes
U
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalising
U
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalises
U
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalised
U
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
icot
U
موسسه تکنولوژی کامپیوتر نسل جدید
outsider
U
موسسه حمل و نقل که عضوکنفرانس نیست
corporations
U
شرکت ثبت شده موسسه حقوقی
business combination
U
ادغام دو یا چند موسسه دریکی از ان موسسات
corporation
U
شرکت ثبت شده موسسه حقوقی
interoffice
U
مکاتبه و مراسله بین ادارات یک موسسه
haute couturer
U
موسسه طراحی لباس ومد بانوان
outsiders
U
موسسه حمل و نقل که عضوکنفرانس نیست
fractions
U
بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fraction
U
بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
natarize
U
محضر داری کردن گواهی رسمی کردن
superinduce
U
تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
totalitarianize
U
تبدیل بحکومت یکه تاز کردن بصورت حکومت مطلقه واستبدادی اداره کردن
entrepreneurs
U
مدیر یک موسسه اقتصادی بزرگ مقاطعه کار
entrepreneur
U
مدیر یک موسسه اقتصادی بزرگ مقاطعه کار
institute for
U
professionals ofcomputer certification موسسه تایید متخصص
discount house
U
موسسه ایکه برات و اسناد را تنزیل مینماید
net net worth
U
ارزش کل داراییهای یک موسسه منهای قروض و تعهداتش
fluidify
U
تبدیل به جسم سیال کردن مایع کردن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
house organ
U
مجله یا نشریهای که بین کارمندان یک موسسه پخش شود
admin
U
تشریفات اداری و وفایف دیگر مربوط به کارکرد یک موسسه
confirming house
U
موسسه تجارتی واسطه میان خریدار و صادر کننده
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
skims
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
colony
U
موسسه ای دور از تمدن برای گروهی از مردم
[مانند زندان]
ieee
U
Electronics and ofElectrical Institute Engineers موسسه مهندسین الکتریسیته و الکترونیک
afforest
U
تبدیل به جنگل کردن جنگلکاری کردن
chars
U
تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
char
U
تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
charring
U
تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
combination
U
توافق بین دو یا چند موسسه به منظور دست یافتن به بهره بیشتر
iee /s 00
U
مشخصه یک استاندارد که توسط موسسه مهندسین الکتریسیته و الکترونیک ساخته شده است
setting up
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
set
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
sets
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
declare
U
معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
declaring
U
معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
declares
U
معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com