Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to go a mumming
U
در دسته نقاب پوشان و لال بازان شرکت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to go on a picnic
U
بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
screen memory
U
خاطره پوشان
smart set
U
انجمن شیک پوشان
house
U
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
houses
U
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed
U
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
phocidae
U
اب بازان
the fancy
U
....بازان
to form into groups
U
دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
golf club
U
باشگاه گلف بازان
phocine
U
وابسته به اب بازان یا تیره خوک ابی
tiltyard
U
میدان مبارزه نیزه بازان و سوارکاران
tilting yard
U
میدان مبارزه نیزه بازان و سوارکاران
ski lifts
U
دستگاه حمل اسکی بازان ویاتماشاچیان به قله کوه تلسکی
ski lift
U
دستگاه حمل اسکی بازان ویاتماشاچیان به قله کوه تلسکی
bundling
U
متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundles
U
متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundle
U
متمرکز کردن دسته کردن دسته
regiment
U
دسته دسته کردن
sorts
U
دسته دسته کردن
group
U
دسته دسته کردن
distribute
U
دسته دسته کردن
sort
U
دسته دسته کردن
sorted
U
دسته دسته کردن
classify
U
دسته دسته کردن
windrow
U
دسته دسته کردن
regiments
U
دسته دسته کردن
groups
U
دسته دسته کردن
assort
U
دسته دسته کردن
letterhead
U
مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterheads
U
مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
compaq computer corporation
U
شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
veils
U
نقاب
screening, screenings
U
نقاب
masks
U
نقاب
screen
U
نقاب
screens
U
نقاب
screened
U
نقاب
vizard
U
نقاب
mask
نقاب
face wall
U
نقاب
veil
U
نقاب
membranes
U
نقاب
membrane
U
نقاب
veiling
U
نقاب
cornice
U
نقاب
personas
U
نقاب
personae
U
نقاب
cornices
U
نقاب
persona
U
نقاب
masked balls
U
رقص با نقاب
vizard
U
نقاب محافظ
masquer
U
نقاب پوش
unmask
U
نقاب برداشتن از
unmasked
U
نقاب برداشتن از
larvated
U
نقاب دار
data mask
U
نقاب داده ها
masking
U
نقاب گذاری
unmasking
U
نقاب برداشتن از
unmasks
U
نقاب برداشتن از
masked ball
U
رقص با نقاب
mummery
U
لال بازی با نقاب
to be masked
U
نقاب یا ماسک زدن
constituent company
U
شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
limited company
U
شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
peregrin falcon
U
یکجور قوش تیز پرکه قوش بازان بدان دلبستگی دارند
jingo
U
کلمه که شعبده بازان در موقع شعبده بازی بکار میبرند
mumming
U
نقاب پوشی و لال بازی
flap
U
لبه اویزان نقاب کلاه بال زدن
flapped
U
لبه اویزان نقاب کلاه بال زدن
flaps
U
لبه اویزان نقاب کلاه بال زدن
international finance corporation
U
شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
parent company
U
شرکت مادر شرکت مرکزی
private
U
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates
U
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
contributing
U
شرکت کردن
participated
U
شرکت کردن
stand-ins
U
شرکت کردن
participate
U
شرکت کردن
partook
U
شرکت کردن
stand-in
U
شرکت کردن
to play at
U
شرکت کردن در
contribute
U
شرکت کردن
go into
U
شرکت کردن در
contributed
U
شرکت کردن
stand in
U
شرکت کردن
participation
U
شرکت کردن
partake
U
شرکت کردن
take a hand at
U
شرکت کردن در
partakes
U
شرکت کردن
contributes
U
شرکت کردن
partaking
U
شرکت کردن
partaken
U
شرکت کردن
participates
U
شرکت کردن
outsource
U
به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
mounting
U
دسته و پشت بند دسته شمشیر
dragger
U
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
take part
U
دخالت یا شرکت کردن
to enter into p with another
U
باکسی شرکت کردن
joined
U
شرکت کردن در پیوستن
To sit for an examination.
U
درامتحان شرکت کردن
join
U
شرکت کردن در پیوستن
joins
U
شرکت کردن در پیوستن
intercommon
U
باهم شرکت کردن
sit for an examination
U
در امتحانی شرکت کردن
contributing
U
شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contributed
U
شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contribute
U
شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contributes
U
شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
conspires
U
درنقشه خیانت شرکت کردن
conspiring
U
درنقشه خیانت شرکت کردن
participated
U
شرکت کردن سهیم شدن
to a oneself in
U
شرکت کردن یاشریک شدن
to subscribe to a charity
U
در دادن اعانهای شرکت کردن
conspired
U
درنقشه خیانت شرکت کردن
participate
U
شرکت کردن سهیم شدن
participates
U
شرکت کردن سهیم شدن
partakes
U
شرکت کردن شریک شدن در
to undergo training
U
در یک دوره آموزشی شرکت کردن
partaken
U
شرکت کردن شریک شدن در
partaking
U
شرکت کردن شریک شدن در
partake
U
شرکت کردن شریک شدن در
to ride a race
U
در اسب دوانی شرکت کردن
conspire
U
درنقشه خیانت شرکت کردن
totake parts in something
U
در چیزی شرکت یادخالت کردن
see to (something)
<idiom>
U
شرکت کردن یا کاری را انجام دادن
to empower somebody to participate
U
به کسی اجازه شرکت کردن دادن
to row a race
U
در مسبابقه کرجی رانی شرکت کردن
fagot
U
دسته کردن
trusses
U
دسته کردن
truss
U
دسته کردن
faggots
U
دسته کردن
bands
U
دسته کردن
band
U
دسته کردن
faggot
U
دسته کردن
batching
U
دسته کردن
trussed
U
دسته کردن
trussing
U
دسته کردن
wreathes
U
گل ها را دسته کردن
cluster
U
دسته کردن
wreathed
U
گل ها را دسته کردن
bundles
U
دسته کردن
wreathing
U
گل ها را دسته کردن
bundle
U
دسته کردن
bundling
U
دسته کردن
wreathe
U
گل ها را دسته کردن
sheaf
U
دسته کردن
aggroup
U
دسته کردن
golfdom
U
جهان گلف و گلف بازان
nosegay
U
دسته گل یایک دسته علف
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
sort
U
دسته کردن طبقه بندی کردن
sorted
U
دسته کردن طبقه بندی کردن
sorts
U
دسته کردن طبقه بندی کردن
paperless
U
شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
to move one's operation offshore
U
شرکت خود را به خارج
[از کشور]
منتقل کردن
to bar somebody from a competition
U
شرکت در مسابقه ای را برای کسی ممنوع کردن
resort
U
دسته بندی کردن
categorizing
U
دسته بندی کردن
resorted
U
دسته بندی کردن
resorts
U
دسته بندی کردن
to form into groups
U
دسته بندی کردن
to categorize
U
دسته بندی کردن
classifying
U
دسته بندی کردن
classify
U
دسته بندی کردن
sort
U
دسته بندی کردن
regimentalation
U
دسته بندی کردن
categorised
U
دسته بندی کردن
categorises
U
دسته بندی کردن
groupage
U
دسته بندی کردن
categorising
U
دسته بندی کردن
categorize
U
دسته بندی کردن
quire
U
کاغذ را دسته کردن
categorized
U
دسته بندی کردن
categorizes
U
دسته بندی کردن
groups
U
دسته بندی کردن
ratings
U
دسته بندی کردن
classifies
U
دسته بندی کردن
rally
U
دسته بندی کردن
teams
U
دسته درست کردن
cluster bomb
U
سنبله دسته کردن
group
U
دسته بندی کردن
cluster bombs
U
سنبله دسته کردن
to erect into
U
دسته بندی کردن به
grades
U
دسته بندی کردن
record blocking
U
دسته کردن رکوردها
grade
U
دسته بندی کردن
clusters
U
سنبله دسته کردن
cluster
U
سنبله دسته کردن
team
U
دسته درست کردن
rating
U
دسته بندی کردن
take part
U
مداخله کردن شرکت کردن
enter into partnership with someone
U
شرکت کردن شراکت کردن
to call a meeting of the board of directors
U
برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
go in for
<idiom>
U
شرکت کردن در،تصمیم گیری برای انجام کاری
troupes
U
بصورت دسته حرکت کردن
troupe
U
بصورت دسته حرکت کردن
gangs
U
دسته جمعی عمل کردن
hand-to-hand
U
دسته و پنجه نرم کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com