English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
engagement U درگیری با دشمن
engagements U درگیری با دشمن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
breaching U رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
breach U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
action report U گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
catalytic U ترغیب کننده دشمن به درگیری
engagement control U کنترل درگیری توپخانه پدافندهوایی با دشمن
Other Matches
heads up U در درگیری هوایی اعلام اینکه هواپیما دروضعیت لازم برای درگیری قرار ندارد
emergency scramble U درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
gall U حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
galls U حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
radio countermeasures U اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
radio deception U گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
to triumph over the enemy U برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
hit U اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting U اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hits U اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
reject U عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
enemy alien U طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
rejected U عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejects U عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejecting U عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
close up U نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-up U نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close with U اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
close-ups U نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
penetration U نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
roll back U به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
espionage U جاسوسی کردن کسب خبر از دشمن کردن مراقبت دشمن
close in security U برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
shadower U یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
counter force U نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
evasions U اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasion U اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
identification friendly or foe U سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
hostile track U تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
disorganised U به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizes U به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganises U به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizing U به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganising U به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganize U به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
contentions U درگیری
engagement U درگیری
engagements U درگیری
contention U درگیری
contretemps U درگیری
involvement U درگیری
rules of engagement U قوانین درگیری
brush with the law <idiom> U درگیری با قانون
disengagement U قطع درگیری
jaw clutch coupling U درگیری دندانه
braked U قطع درگیری
self involvement U خود- درگیری
brakes U قطع درگیری
braking U قطع درگیری
brake U قطع درگیری
set to U مشت بازی درگیری
gear in U درگیری دو چرخ دنده
cease engagement U درگیری را قطع کنید
emergency scramble U درگیری اضطراری هواپیماها
set-to U مشت بازی درگیری
set-tos U مشت بازی درگیری
break off position U نقطه قطع درگیری
coupling U جفت شدگی اتصال درگیری
rules of engagement U روشهای درگیری پدافند هوایی
gear arrangment U نظم و ترتیب درگیری دو چرخ دنده
cease engagement U درگیری قطع هدف را تعقیب نکنید
tactical reconnaissance U براوردموقعیت رزمی در حالتی که درگیری نزدیک است
approach march U راهپیمایی برای تقرب به دشمن راهپیمایی برای تماس با دشمن
end on U سینه به سینه شدن با دشمن روبرو شدن با دشمن یاچیزی
out flank U دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
gate U فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
liner U باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
liners U باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
gates U فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
repelled U پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelling U پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repel U پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repels U پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
bogey U تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogeys U تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogies U تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
fewest U تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
bullied U درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
bullies U درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
few U تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
fewer U تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
bullying U درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
igo U علامت من پست گشتی خود راترک می کنم در درگیری هوایی
bully U درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
heading crossing angle U زاویه بین سمت مسیرهواپیمای رهگیر و هواپیمای هدف در لحظه درگیری
armed peace U حالتی که دولتهابدون درگیری نظامی خود رابرای جنگ احتمالی اماده می کنند
tied on U در درگیری هوایی یعنی هواپیمای یاد شده داخل ارایش قسمت من است
shelling report U گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
target discrimination U قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
scramble U فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambles U فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambling U فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambled U فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
pounces U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
tackle U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
aircraft scrambling U دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
combat U نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combated U نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combating U نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combats U نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
foe U دشمن
at d. U دشمن
foes U دشمن
abhorrer U دشمن
foeman U دشمن
adversaries U دشمن
enemy U دشمن
enemies U دشمن
adversary U دشمن
adversarial U دشمن
xenophobe U دشمن
hostile U دشمن
xenophobe U دشمن بیگانه
enemy U دشمن کردن
enemy state U دولت دشمن
front U سمت دشمن
antagonists U رقیب دشمن
antagonist U رقیب دشمن
wane U جنگ دشمن
evade U گریز از دشمن
evaded U گریز از دشمن
enemy forces U نیروهای دشمن
the enemy U کشتی دشمن
the enemy U نیروی دشمن
merged U دشمن فاهر شد
archenemy U دشمن بزرگ
contains U احاطه دشمن
contained U احاطه دشمن
contain U احاطه دشمن
evading U گریز از دشمن
enemies U دشمن کردن
evades U گریز از دشمن
enemy state U حکومت دشمن
waned U جنگ دشمن
antagonize U دشمن کردن
antagonising U دشمن کردن
antagonises U دشمن کردن
antagonised U دشمن کردن
potential enemy U دشمن اصلی
antichrst U دشمن مسیح
nemesis U دشمن بزرگ
man hater U دشمن ادم
unfriendly U دشمن ناشناس
fronting U سمت دشمن
arch enemy U دشمن بزرگ
hostile battery U اتشبار دشمن
hostile artillery U توپخانه دشمن
antagonized U دشمن کردن
antagonizes U دشمن کردن
wanes U جنگ دشمن
waning U جنگ دشمن
potential enemy U دشمن حتمی
hateable U دشمن داشتنی
feudist U متحد دشمن
antagonizing U دشمن کردن
alien enemy U دشمن خارجی
threat U دشمن تهدید کردن
He gave the inemy no respite . U به دشمن مهلت نداد
harassing U به هم زدن کارایی دشمن
action station U پناهگاه ضد تک هوایی دشمن
close in U نزدیک شدن به دشمن
betrayment U تسلیم به دشمن کردن
break off U قطع تماس با دشمن
break through U نفوذکردن در مواضع دشمن
One enemy is one too many. U یک دشمن هم زیاد است
To the envy of our enemies . U به کوری چشم دشمن
anti air U ضد برتری هوایی دشمن
close with U نزدیک شدن به دشمن
line of approach U راه تقرب به دشمن
enemy in liken of friend U دشمن در لباس دوست
harass U ایذا کردن دشمن
harasses U ناراحت کردن دشمن
harasses U ایذا کردن دشمن
harass U ناراحت کردن دشمن
repulses U پس زدن دشمن وازدن
flank crossing U عبوراز جناح دشمن
repulsing U پس زدن دشمن وازدن
repulsed U پس زدن دشمن وازدن
repulse U پس زدن دشمن وازدن
betrays U تسلیم دشمن کردن
betraying U تسلیم دشمن کردن
betray U تسلیم دشمن کردن
hunting U شکار دشمن یا زیردریایی
suspect battery U اتشبار مشکوک دشمن
betrayed U تسلیم دشمن کردن
to roll up the enemy line U بخط دشمن کردن
to pierce the enemy's line U دشمن رخنه کردن
trophy of war U غنیمت جنگی از دشمن
threats U دشمن تهدید کردن
diversionary attack U تک منحرف کننده توجه دشمن
electromagnetic intrusion U نفوذ الکترومغناطیسی در مداررادارهای دشمن
flank crossing U دور زدن جناح دشمن
captured material U وسایل گرفته شده از دشمن
threat study U بررسی توسعه تهدید دشمن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com