Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
If not , please let me know.
U
درغیر اینصورت به من اطلاع دهید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Please let me know.
U
لطفا"به من اطلاع دهید
let me know
U
بمن اطلاع دهید
join
U
ترکیب دو یا چند اطلاع برای تولید یک واحد اطلاع
joins
U
ترکیب دو یا چند اطلاع برای تولید یک واحد اطلاع
joined
U
ترکیب دو یا چند اطلاع برای تولید یک واحد اطلاع
AC
U
پیشوندی است برابرad- لاتین که قبل ازc و q به اینصورت در می اید مثل
destinations
U
را قرار می دهید
destination
U
را قرار می دهید
may i see you home?
U
اجازه دهید شمارابخانه
show your ticket to him
U
بلیط خودراباونشان دهید
have patience with me
U
بمن مهلت دهید
permit me to say
U
اجازه دهید بگویم
give it a shake
U
انرا تکان دهید
Please reply as a matter of urgency.
U
لطفا فوری پاسخ دهید.
Why don't you answer?
U
چرا جواب نمی دهید؟
resolveme this
U
این پرسش را پاسخ دهید
Please show me the way out I'll show you !
U
لطفا " را ؟ خروج را به من نشان دهید
go on
U
سخن خود را ادامه دهید
Might I ask a question?
U
اجازه می دهید یک سئوال بکنم؟
mouses
U
که شما حرکت می دهید تنظیم می کنند
mouse
U
که شما حرکت می دهید تنظیم می کنند
show him your ticket
U
بلیط خودرا باو نشان دهید
continue port/starboard
U
چرخش به سمت چپ یا راست را ادامه دهید
clogged ink jet nozzles
U
اشکالی که در یک چاپگر پرتاب مرکبی پیش می اید و مربوط به زمانی است که مرکب باهوا تماس پیدا کرده و خشک میشود که در اینصورت درداخل و اطراف دهانک جمع شده و باعث مسدود شدن سیستم میشود
hard starboard
U
سمت ناو را بسمت مغناطیسی اعلام شده تغییر دهید
updated
U
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updates
U
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
update
U
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
arrow pointer
U
پیکان کوچکی است که می توانید آنرا با استفاده از mouse حرکت دهید
linking
U
طرحی که به شما امکان درج داده از یک برنامه کاربردی به دیگری می دهید با کمک تابع OCE
reach out with an olive branch
<idiom>
U
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
reach out with an olive branch
U
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
hard port
U
فرمان سمت را به سمت مغناطیسی تغییر دهید درعملیات دریایی
mouse
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
unknowable
U
بی اطلاع
word
U
اطلاع
unknowing
U
بی اطلاع
notification
U
اطلاع
unknowingly
U
بی اطلاع
uninformed
U
بی اطلاع
know how
U
اطلاع
ill-informed
<adj.>
U
بی اطلاع
consciousness
U
اطلاع
unwitting
U
بی اطلاع
conscious mind
U
اطلاع
deep read
U
با اطلاع
learning
U
اطلاع
appreciation
[awareness]
U
اطلاع
unawares
U
بی اطلاع
advice
U
اطلاع
nescious
U
بی اطلاع
conscience
[archaic for: consciousness]
U
اطلاع
knowledge
U
اطلاع
well-read
U
با اطلاع
versed
U
با اطلاع
unimformed
U
بی اطلاع
tip-off
U
اطلاع
ill informed
U
بی اطلاع
conizance
U
اطلاع
communication
U
اطلاع
warning
U
اطلاع
acquaintance
U
اطلاع
notice
U
اطلاع
awareness
U
اطلاع
information
U
اطلاع
uniformed
U
بی اطلاع
datum
U
اطلاع
well read
U
با اطلاع
intelligence
U
اطلاع
unaware
U
بی اطلاع
unadvised
U
بدون اطلاع
misknow
U
بی اطلاع بودن از
precognition
U
اطلاع قبلی
unpolitical
U
بی اطلاع ازسیاست
criticaster
U
ناقد بی اطلاع
prospectus
U
اطلاع نامه
notices
U
توجه اطلاع
tip-off
U
اطلاع نهانی
tip off
U
اطلاع نهانی
informatics
U
اطلاع رسانی
tip-offs
U
اطلاع نهانی
noticing
U
توجه اطلاع
inking
U
اطلاع مختصر
global knowledge
U
اطلاع سراسری
knowledge of results
U
اطلاع از نتایج
advice note
U
یادداشت اطلاع
letter of a
U
اطلاع نامه
prospectuses
U
اطلاع نامه
notice
U
توجه اطلاع
attentions
U
اخطارجهت اطلاع به
preview
U
اطلاع قبلی
noticed
U
توجه اطلاع
notifying
U
اطلاع دادن
notify
U
اطلاع دادن
notifies
U
اطلاع دادن
notified
U
اطلاع دادن
a piece of information
U
یک تکه اطلاع
attention
U
اخطارجهت اطلاع به
reports
U
اطلاع دادن
information
U
اطلاع دادن
reported
U
اطلاع دادن
report
U
اطلاع دادن
previews
U
اطلاع قبلی
(do something) behind someone's back
<idiom>
U
بدون اطلاع کسی
publicised
U
به اطلاع عموم رساندن
A one-month notice.
U
اطلاع قبلی یک ماهه
gibberish
U
اطلاع بی معنا و بی استفاده
mininformation
U
اطلاع یا خبر نادرست
to pass on
[information or news]
U
به بقیه اطلاع دادن
As you are well informed…
U
همانطور که اطلاع دارید
notify the public
U
به اطلاع عموم رساندن
publicising
U
به اطلاع عموم رساندن
publicises
U
به اطلاع عموم رساندن
message
U
حجم اطلاع مشخص
publicizes
U
به اطلاع عموم رساندن
publicized
U
به اطلاع عموم رساندن
to let know
U
خبردادن به اطلاع دادن
messages
U
حجم اطلاع مشخص
publicizing
U
به اطلاع عموم رساندن
tip
U
انعام اطلاع منحرمانه
tipping
U
انعام اطلاع منحرمانه
publicize
U
به اطلاع عموم رساندن
We just received word that . . .
U
هم اکنون اطلاع رسید که …
publitize
U
به اطلاع عموم رساندن
he is in the know
U
اطلاع ویژه دارد
incognizant
U
بدون اطلاع غیر وارد
precognitive
U
وابسته به اطلاع یا الهام قبلی
foredknowlege
U
اطلاع قبلی علم غیب
message
U
اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
messages
U
اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
compuserve
U
شبکه اصلی اطلاع رسانی
whom it may concern
U
برای اطلاع افراد ذیربط
informs
U
اطلاع دادن چغلی کردن
informs
U
اطلاع دادن مستحضر داشتن
He did it with his fathers knowledge.
U
با اطلاع پدرش اینکار راکرد
misinformed
U
اطلاع غیر صحیح دادن
informing
U
اطلاع دادن مستحضر داشتن
informing
U
اطلاع دادن چغلی کردن
inform
U
اطلاع دادن مستحضر داشتن
To smell out something.
U
از موضوعی بو بردن (اطلاع یافتن )
inform
U
اطلاع دادن چغلی کردن
misinforming
U
اطلاع غیر صحیح دادن
misinforms
U
اطلاع غیر صحیح دادن
misinform
U
اطلاع غیر صحیح دادن
We know very little about his background.
ازسوابق او اطلاع کمی در دست است
to pass a dividend
سود سهام کسی را به او اطلاع دادن
prevue
U
قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
The professor knows what he is talking about.
U
استاد ازروی اطلاع صحبت می کند
well informed
U
بصیر بخوبی اگاه با اطلاع مطلع
domain
U
اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
attentions
U
به جای خود به گیرندگان جهت اطلاع
attention
U
به جای خود به گیرندگان جهت اطلاع
compare
U
بررسی اختلاف بین دو قطعه اطلاع
comparing
U
بررسی اختلاف بین دو قطعه اطلاع
compares
U
بررسی اختلاف بین دو قطعه اطلاع
loutish
U
بیشعور خام دست وبی اطلاع
inkling
U
اطلاع مختصری که با ان به چیزی پی برند گزارش
domains
U
اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
compared
U
بررسی اختلاف بین دو قطعه اطلاع
dispatch
U
عمل ارسال داده یا اطلاع یا پیام به مجلسی
despatches
U
عمل ارسال داده یا اطلاع یا پیام به مجلسی
outputs
U
عمل ارسال اطلاع یا داده از منبع به کاربر
outputs
U
داده یا اطلاع تولید شده پس از پردازش با کامپیوتر.
distributes
U
ارسال داده یا اطلاع به کاربران در شبکه یا سیستم
despatched
U
عمل ارسال داده یا اطلاع یا پیام به مجلسی
output
U
عمل ارسال اطلاع یا داده از منبع به کاربر
output
U
داده یا اطلاع تولید شده پس از پردازش با کامپیوتر.
french leave
U
مرخصی بدون اطلاع قبلی جیم شدن
enter
U
وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
despatching
U
عمل ارسال داده یا اطلاع یا پیام به مجلسی
enters
U
وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
distribute
U
ارسال داده یا اطلاع به کاربران در شبکه یا سیستم
dispatches
U
عمل ارسال داده یا اطلاع یا پیام به مجلسی
dispatched
U
عمل ارسال داده یا اطلاع یا پیام به مجلسی
match
U
جستجو در پایگاه داده برای اطلاع مشابه
matches
U
جستجو در پایگاه داده برای اطلاع مشابه
distributing
U
ارسال داده یا اطلاع به کاربران در شبکه یا سیستم
questionnaires
U
نامه یی که حاوی طلب اطلاع در موردموضوعی باشد
entered
U
وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
questionnaire
U
نامه یی که حاوی طلب اطلاع در موردموضوعی باشد
input
U
انتقال داده یا اطلاع از خارج کامپیوتر به حافظه اصلی اش
inputted
U
انتقال داده یا اطلاع از خارج کامپیوتر به حافظه اصلی اش
gas sentinel
U
مامور اطلاع بافراد هنگام حمله با گاز جنگی
redundant
U
که بدون از بین رفتن اطلاع قابل حذف است
negligent escape
U
فرار از زندان بدون اطلاع ورضایت مامور محافظش
effective
U
نرخ یافتن یک بخش مشخص از اطلاع از یک رسانه ذخیره سازی
ddp
U
عمل بازیاب یا اطلاع از دادهای که در محلهای مختلف قرار دارند
chain
U
لیستی از داده که در آن هر اطلاع حاوی آدرس موضوع بعدی در لیست است
searched
U
بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
chains
U
لیستی از داده که در آن هر اطلاع حاوی آدرس موضوع بعدی در لیست است
asis
U
Science Information Societyfor American انجمن امریکایی علم اطلاع رسانی
searchingly
U
بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
searches
U
بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
search
U
بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
logic seeking
U
چاپگری که میتواند اطلاع مورد نیاز را با کمترین جابجایی نوک تامین میکند
distribute
U
عمل بدست آوردن اطلاع از داده هایی که در محلهای مختلف قرار دارند
distributes
U
عمل بدست آوردن اطلاع از داده هایی که در محلهای مختلف قرار دارند
distributing
U
عمل بدست آوردن اطلاع از داده هایی که در محلهای مختلف قرار دارند
cyclic
U
دستیابی به اطلاع ذخیره شده که فقط در یک نقط ه مشخص در حلقه اتفاق میافتد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com