English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
stenobathic U درعمق کم زیست کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inhabitant U زیست کننده در
lacustrine U زیست کننده دردریاچه
coexistent U باهم زیست کننده
fluvial U زیست کننده در رودخانه
limnic U زیست کننده در اب شیرین
limicoline U زیست کننده درساحل
limnetic U زیست کننده در اب شیرین
saltwater U زیست کننده در اب شور
mesarch U زیست کننده درناحیه مرطوب
lentic U زیست کننده در ابهای راکد
saxatile U درسنگ زیست کننده یا روییده
live-in U زیست کننده در محل کار
halobiont U موجود زیست کننده دراب شور
stenohaline U زیست کننده در اب شور به غلظت بخصوصی
xerophyte U گیاه زیست کننده درنواحی خشک و بی اب
endobiotic U زیست کننده درمیان بافتهای میزبان خود
lotic U زیست کننده بر روی امواج سریع السیر
range spread U اتش درعمق
ladders U اتش درو درعمق
ladder U اتش درو درعمق
suboceanic U واقع درعمق اقیانوس
bravo, pattern U شکلی که حرارت سنج اب درعمق کمتر از 001 فاتوم نشان میدهد
post diluvian U زیست کننده پس از طوفان پس از طوفان رخ داده
to tip something [British E] U ذخیره کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] U رسوب کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] U ته نشین شدن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
eco-branch U شعبه زیست بوم [شاخه اقتصاد مناسب با زیست بوم]
environmental preservation U نگهداشت زیست محیطی حفافت زیست محیطی
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
symbion U هم زیست
performance of the dam U زیست سد
bio- U زیست -
subsistence U زیست
biogen U زیست زا
libido U زیست مایه
libidinal U زیست مایهای
environments U محیط زیست
liveware U زیست افزار
livability U زیست پذیری
life force U زیست نیرو
life space U فضای زیست
colony U زیست گاه
libidos U زیست مایه
biotechnology U زیست فناوری
biosphere U زیست سپهر
subsistence U مربوط به زیست
viability U زیست پذیری
biological chemistry U زیست شیمی
biophysics U زیست- فیزیک
biosphere U زیست کره
subsistence U وسایل زیست
biosphere U فضای زیست
environment U محیط زیست
settlements U زیست گاه
existence U زیست موجودیت
biogenosphere U زیست سپهر
biogeographic U زیست جغرافیایی
biology U زیست شناسی
biologism U زیست شناسی
bioluminescence U زیست تابی
biomass U زیست توده
biome U اقلیم زیست
biome U زیست بوم
biomechanics U زیست مکانیک
biometrics U زیست سنجی
biometrics U زیست سنجش
biogenosphere U زیست کره
biogenic U زیست زاییده
biogenetic U زیست زادی
existences U زیست موجودیت
exvia U برون زیست
biochemistry U زیست- شیمی
biochemistry U زیست شیمی
modus vivendi U شیوه زیست
biogeography U زیست جغرافی
biologically U زیست شناختی
biological U زیست شناختی
biogenesis U زیست زاد
biometry U زیست سنجی
biopolymer U زیست بسپار
eco- U زیست بوم
homeland U زیست بوم
homelands U زیست بوم
joie de vivre U زیست شادی
subsists U زیست کردن
subsisting U زیست کردن
subsisted U زیست کردن
subsist U زیست کردن
biologist U زیست شناس
biochemist U زیست شیمیدان
biochemists U زیست شیمیدان
settlement U زیست گاه
biogases U زیست گاز
work U زیست عمل
biological clock U زیست گشت
worked U زیست عمل
biotype U زیست گروه
biospher U زیست کره
biogas U زیست گاز
life zone U منطقه زیست شناسی
environmental protection U حفاظت محیط زیست
environmentalism U محیط زیست شناسی
environmental costs U مضار زیست محیطی
environmental benefit U فواید زیست محیطی
environmentalist U محیط زیست گرا
environmentalist U محیط زیست شناس
phenology U زیست پدیده شناسی
environmental impact U نشانزد زیست محیطی
biodegradable U زیست تجزیه پذیر
geobiology U زمین زیست شناسی
proclimax U منطقه زیست جانوریاگیاهی
environmental conservation U حفافت محیط زیست
environmentalists U محیط زیست شناس
biological control U کنترل زیست شناختی
biologism U زیست شناختی نگری
biomass pyramid U هرم زیست توده
environmentalists U محیط زیست گرا
amylum U نشاسته [زیست شیمی]
psychobiology U روانشناسی زیست شناختی
human biometric U زیست سنجی انسانی
biological chemistry U بیوشیمی [زیست شیمی]
biochemistry U بیوشیمی [زیست شیمی]
environmentalism U محیط زیست گرایی
bioclimatology U زیست اقلیم شناسی
eco-technology U فناوری زیست بوم
biochemical catalyst U کاتالیزور زیست شیمیایی
biochron U زیست زمان جانداران
biocid U زیست کش مانع حیات
eco-tech U فناوری زیست بوم
viable U زیست پذیر ماندنی
biomass feedstock U مواد اولیه زیست توده
host organism U ارگانیسم میزبان [زیست شناسی]
may fly U حشرهای که یک روز زیست میکند
biologic U زیست شناسی معرفت الحیات
biochemical oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
xerophile U قابل زیست در محیطهای خشک
biological oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
xerophilous U قابل زیست درمحیطهای خشک
bio- U پیشوند وابسته به زیست یا زیستشناسی
bionic U وابسته به زیست سازه شناسی
b.o.d U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
to be parasitic [on] U انگلی شدن [زیست شناسی]
gene analysis U بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
genetic analysis U بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
limnologist U زیست شناس جانوران اب شیرین
green PC U رایانه زیست بوم دوستانه
to be parasitic [on] U پارازیتی شدن [زیست شناسی]
genetic screen U بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
host U ارگانیسم میزبان [زیست شناسی]
environmental services U دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
gene analysis U بررسی ژنتیکی [پزشکی] [زیست شناسی]
nasopharyngeal tonsil U لوزه سوم [کالبدشناسی] [زیست شناسی]
pharyngeal tonsil U لوزه سوم [کالبدشناسی] [زیست شناسی]
adenoid U لوزه سوم [کالبدشناسی] [زیست شناسی]
genetic analysis U بررسی ژنتیکی [پزشکی] [زیست شناسی]
medial meniscus U منیسک داخلی [زیست شناسی] [کالبدشناسی]
genetic screen U بررسی ژنتیکی [پزشکی] [زیست شناسی]
starch [Amylum] U نشاسته [زیست شیمی] [غذا و آشپزخانه]
biotecture U [معماری تاثیر گرفته از زیست شناسی]
paleontology U مبحث زیست شناسی دوران قدیم
pond life جانوران بی مهره [که دراستخرها و حوض ها زیست می کنند.]
the Green Dot® [recycling symbol] U علامت نقطه سبز [بازچرخی در محیط زیست]
java sparrow U نوعی مرغ جولا که در جاوه زیست میکند
biology U زیست شناسی زندگی حیوانی وگیاهی هرناحیه
genetics U شاخهای از علم زیست شناسی که در باره انتقال وراثت
to greenwash U نشان دادن که انگاری نگران محیط زیست باشند
biodegraability U قابلیت تجزیه بیولوژیکی پذیرندگی فروافت زیست شناختی
radiobiology U مبحث زیست شناسی مربوط به تشعشعات رادیو اکتیو
paleontologist U ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
phenology U مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
limnology U بخشی از زیست شناسی که درباره موجودات اب شیرین بحث میکند
sere U تغییر وسیر تکاملی محیط زیست گیاهان وجانوران خشک
hematology U شاخهای از زیست شناسی که درباره خون ودستگاههای خونساز بحث میکند
biocenology U رشتهای از زیست شناسی که از اجتماعی موجودات و تاثیرانها بریکدیگر بحث میکند
Plans for the dam have been rejected by environmentalists. U برنامه ریزیها برای سد از طرف محیط زیست شناسان رد شده است.
greenwash U نمایش سطحی یا ریاکارانه توسط یک سازمان که نگران محیط زیست است
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
biogeography U رشتهای از زیست شناسی که درباره طرزانتشار و پخش حیوانات ونباتات بحث میکند
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
biotechnology U ان قسمت از مباحث فنی که مربوط به اعمال قواعد زیست شناسی درانسان وماشین الات است
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com