Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fecit
U
درست کرده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
fish cake
U
نان شیرینی که از ماهی خورد کرده وپوره سیب زمینی درست کنند
I've been set up!
U
برایم پاپوش درست کرده اند!
Other Matches
scarf joint
U
جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burgers
U
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burger
U
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak
U
گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
I have a tooth abscess.
U
دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
joined
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
meets
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersections
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meet
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
join
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
and
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
OR function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
intersection
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joins
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
assertion
U
1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
false
U
1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
disjunction
U
تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
either or operation
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
unions
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
union
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
alternation
U
تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
conjunction
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunctions
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
temper
U
درست ساختن درست خمیر کردن
tempers
U
درست ساختن درست خمیر کردن
tempered
U
درست ساختن درست خمیر کردن
judiciousness
U
قضاوت درست تشخیص درست
be the spitting image of someone
<idiom>
U
درست مثل کسی بودن
[درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
U
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
best gold
U
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
alternative
U
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
differences
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exjunction
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternatives
U
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
EXOR
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
difference
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exclusive
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
symmetric difference
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
dispersion
U
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
denials
U
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
NAND function
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denial
U
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
except
U
تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
bloat
U
پف کرده
bouffant
U
پف کرده
infusions
U
دم کرده
gelid
U
یخ کرده
i am 0 rials out of pocket
U
کرده ام
infusion
U
دم کرده
off the trail
U
پی گم کرده
puffed out
<adj.>
U
پف کرده
puff pastry
U
پف کرده
puffy
<adj.>
U
پف کرده
tumid
<adj.>
U
پف کرده
turgid
<adj.>
U
پف کرده
unconscious
U
غش کرده
soufflTs
U
پف کرده
souffle
U
پف کرده
puffed
<adj.>
U
پف کرده
unconsciously
U
غش کرده
souffles
U
پف کرده
beastby
U
کرده
grown-ups
U
رشد کرده
puffy
<adj.>
U
باد کرده
overage
U
کم رشد کرده
off the track
U
ازخط پی گم کرده
nodular
U
ورم کرده
airless
U
گرفته یا دم کرده
ventricular
U
باد کرده
knotted
U
ازدحام کرده
grown-up
U
رشد کرده
let it be done
U
کرده شود
inveterate
U
ریشه کرده
tinned
U
قوطی کرده
testate
U
وصیت کرده
they have done their work
U
را کرده اند
tumid
U
اماس کرده
restrained
U
لگام کرده
warm infusion
U
چیز دم کرده
smoothfaced
U
صاف کرده
self taught
U
تحصیل کرده
wedded
U
ازدواج کرده
carpeted
U
فرش کرده
decorated
U
زینت کرده
farcie
U
دلمه کرده
deep-rooted
U
ریشه کرده
rooted
U
ریشه کرده
sweated
U
عرق کرده
indrawn
U
جذب کرده
mistaken
U
اشتباه کرده
sawn
U
اره کرده
grown
U
رشد کرده
clarified
U
صاف کرده
beheld
U
مشاهده کرده
pulled
U
خشک کرده
educated
U
تحصیل کرده
risen
U
طلوع کرده
iced
U
خنک کرده
refined
U
تمیز کرده
picked
U
پاک کرده
chose
U
انتخاب کرده
whey
U
شیرچرخ کرده
protuberant
U
باد کرده
begotten
U
تولید کرده
swollen
U
ورم کرده
swollen
U
اماس کرده
fled
U
فرار کرده
purified
U
پاک کرده
painted
U
رنگ کرده
bunged up
U
باد کرده
blown
U
ورم کرده
fretty
U
اماس کرده
fubsy
U
قوز کرده
fucate
U
رنگ کرده
ghee
U
کره اب کرده
ghi
U
کره اب کرده
he is worn with travel
U
سفراوراخسته کرده
iced ppa
U
خنک کرده
in flower
U
شکوفه کرده
intumescent
U
باد کرده
intumescent
U
اماس کرده
inwrought
U
از تو کار کرده
farthingale
U
دامن پف کرده
farci
U
دلمه کرده
enrooted
U
ریشه کرده
strained
U
صاف کرده
baggily
U
بطورباد کرده
bendon
U
نیت کرده
full-grown
U
رشدکامل کرده
full grown
U
رشدکامل کرده
tumescent
U
ورم کرده
billowy
U
باد کرده
fried
U
سرخ کرده
blubbery
U
ورم کرده
deep rooted
U
ریشه کرده
distent
U
ورم کرده
it is very easily done
U
کرده میشود
I have a flat
[tire]
.
U
من پنچر کرده ام.
tumid
<adj.>
U
باد کرده
hidden
U
پنهان کرده
puffy
<adj.>
U
آماس کرده
puffed out
<adj.>
U
آماس کرده
puffed
<adj.>
U
آماس کرده
turgid
<adj.>
U
ورم کرده
turgid
<adj.>
U
باد کرده
puffed out
<adj.>
U
باد کرده
puffed
<adj.>
U
باد کرده
began
U
شروع کرده
tumid
<adj.>
U
آماس کرده
unruffled
U
ارام کرده
gets
U
کسب کرده
puffed
<adj.>
U
ورم کرده
puffed out
<adj.>
U
ورم کرده
worked
[been successful]
<past-p.>
U
کار کرده
shots
U
اصابت کرده
shot
U
اصابت کرده
puffy
<adj.>
U
ورم کرده
turgid
<adj.>
U
آماس کرده
get
U
کسب کرده
getting
U
کسب کرده
tumid
<adj.>
U
ورم کرده
ranker
U
افسر سربازی کرده
de-
U
کرده را خنثی کردن
cecils
U
قیمه سرخ کرده
cowslip tea
U
گل گاو زبان دم کرده
clerisy
U
طبقه تحصیل کرده
fries
U
گوشت سرخ کرده
fry
U
گوشت سرخ کرده
frying
U
گوشت سرخ کرده
broiled meat
U
گوشت سرخ کرده
Now you are picking on me.
U
حالادیگر به من بند کرده ای
you are mistaken
U
اشتباه کرده اید
cursed with porerty
U
نفرین کرده به گدایی
i am f.caught
U
عجب گیری کرده ام
shaveling
U
ادم اصلاح کرده
hidden information
U
اطلاعات پنهان کرده
school drop out
U
ترک تحصیل کرده
saute
U
در روغن سرخ کرده
magdalen or lene
U
فاحشه توبه کرده
stum
U
اب انگورتازه درخم کرده
the tribes are all up
U
طغیان کرده اند
dried fruit
U
میوه خشک کرده
fresco a wall
U
دیوار سفید کرده را
turgescent
U
باد کرده پرطمطراق
tumid
U
ورم کرده متورم
grenadine
U
مرغ دلمه کرده
trigmous
U
سه بار عروسی کرده
they are on strike
U
اعتصاب کرده اند
married
U
عروسی کرده متاهل
foreseen
U
پیش بینی کرده
ingrained
U
دیرینه ریشه کرده
self-educated
U
پیش خودتحصیل کرده
self educated
U
پیش خودتحصیل کرده
I have lost my wallet .
U
کیف پولم را گه کرده ام
cultured
U
مهذب تحصیل کرده
He has got too big for his boots . He tends to swagger . It has gone to his head .
U
خودش را گه کرده است
neutralized
U
بیطرف کرده شده
begun
U
شروع کرده یا شده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com