English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
just in time U درست بموقع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
upto the mark U داخل موضوع درست درجای خود بهنگام بموقع
You arrived in the nick of time. U درست بموقع رسیدی
Other Matches
in season U بموقع
betimes U بموقع
seasonable U بموقع
oportunely U بموقع
on the stroke U بموقع
apropos U بموقع
opportunely U بموقع
in good time U بموقع
timous or meous U بموقع
forehanded U بموقع
providentially U بموقع
punctual U بموقع
in the nick U بموقع
in time U بموقع
pertinently U بموقع
opportune U بموقع
timely U بموقع
well-timed U بموقع
well timed U بموقع
proper U بجا بموقع
patted U بهنگام بموقع
patting U بهنگام بموقع
duly U بموقع خود
pat U بهنگام بموقع
timeous U بموقع بجا
timous U بموقع بجا
pats U بهنگام بموقع
not amiss U بموقع درخورمقتضی
to carry into effect U بموقع اجراگذاشتن
newsworthy U جالب و بموقع
an early visit U دیدنی بموقع
belive U بموقع خود
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
recessional U وابسته بموقع تنفس
fitting U بموقع پرو لباس
make hay while the sun shines <idiom> U انجام بموقع کار
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
to rap out U بموقع گفتن فی المجلس ساختن
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
be the spitting image of someone <idiom> U درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
to carry out a proposal U پیشنهادی را اجرا کردن پیشنهادی را بموقع اجراگذاشتن
EXOR U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
differences U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternatives U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternative U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exjunction U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exclusive U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
symmetric difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
dispersion U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
NAND function U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
except U تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
just U درست
perfects U درست
Am I not right?dont you agree with me ? U درست می گه یا نه ؟
perfecting U درست
properly U درست
exacts U درست
righting U درست
whole U درست
integral U درست
well advised U درست
straightforward U درست
straightest U درست
straighter U درست
exact U درست
exacted U درست
plain dealing U درست
right as a trivet U درست
veracious U درست
out-and-out U درست
out and out U درست
entire U درست
even U هم درست
smack dab U درست
valid U درست
right as a trivet U تن درست
straight U درست
legitimate U درست
legitimated U درست
legitimates U درست
perfected U درست
right U درست
proper U درست
righted U درست
perfect U درست
legitimating U درست
right as nails U درست
true <adj.> U درست
real <adj.> U درست
practical <adj.> U درست
proper <adj.> U درست
exact <adj.> U درست
correct <adj.> U درست
accurate [correct] <adj.> U درست
purpose-built <adj.> U درست
purposeful <adj.> U درست
purposive <adj.> U درست
suitable <adj.> U درست
useful <adj.> U درست
utilitarian [useful] <adj.> U درست
practicable <adj.> U درست
convenient <adj.> U درست
Quite [so] ! U درست!
corrects U درست
correcting U درست
in a entireness of state U درست
clear U درست
correct U درست
clearer U درست
appropriate [for an occasion] <adj.> U درست
in order U درست
clearest U درست
functional <adj.> U درست
clears U درست
true U درست
indefectible U درست
conscionable U درست
incorrect U نا درست
genuine U درست
authentic U درست
sock U درست
orthographically U درست
inviolate U درست
accurate U درست
by the square U درست
by fits and starts U درست
aright U درست
incorrupt U درست
exactly U درست
truer U درست
orthodox U درست
legitimately U درست
truest U درست
to put in to shape U درست کردن
integral number U چیز درست
misbehaved U درست رفتارنکردن
misbehaves U درست رفتارنکردن
behave U درست رفتارکردن
misbehave U درست رفتارنکردن
to riven laths U یا درست کردن
to sct aright U درست کردن
orthodox U درست ایین
to get up U درست کردن
to fix up U درست کردن
misunderstood U درست نفهمیدن
misunderstands U درست نفهمیدن
to erect into U درست کردن از
behaved U درست رفتارکردن
behaves U درست رفتارکردن
behaving U درست رفتارکردن
indite U درست کردن
to set U درست کردن
to set in order U درست کردن
trim U درست کردن
to set to rights U درست کردن
to setting into shape U درست شدن
to the tick U درست درسروقت
trims U درست کردن
concocts U درست کردن
fabricating U درست کردن
fabricates U درست کردن
misunderstand U درست نفهمیدن
trimmest U درست کردن
concocting U درست کردن
concocted U درست کردن
mistook U درست نفهمیدن
fabricate U درست کردن
concoct U درست کردن
fabricated U درست کردن
in roaring health U تن درست وفربه
lumber man U الوار درست کن
upright U درست درستکار
right-minded U درست اندیشی
right minded U درست اندیشی
dead ahead U درست سینه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com