English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 94 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
classicize U درزمره ادبیات باستانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
classicist U دانشمند ادبیات باستانی وپیروسبکهای باستانی
classicists U دانشمند ادبیات باستانی وپیروسبکهای باستانی
classics U ادبیات باستانی یونان و روم باستانی
classic U ادبیات باستانی یونان و روم باستانی
classical U وابسته به ادبیات باستانی
classicality U مطابقت با ادبیات وصنایع باستانی
humanist U دانشجوی رشته انسانیت یا ادبیات و اثار باستانی یونان و روم
delphine classics U چاپ ادبیات باستانی لاتین که برای پسر مهتر لوئی چهاردهم درست شد
mongst U درزمره
canonizing U درزمره مقدسان شمردن شرعی کردن
canonizes U درزمره مقدسان شمردن شرعی کردن
canonized U درزمره مقدسان شمردن شرعی کردن
canonize U درزمره مقدسان شمردن شرعی کردن
canonising U درزمره مقدسان شمردن شرعی کردن
canonises U درزمره مقدسان شمردن شرعی کردن
canonised U درزمره مقدسان شمردن شرعی کردن
belles lettres U ادبیات
belles letters U ادبیات
literature U ادبیات
literary history U تاریخ ادبیات
erotica U ادبیات عاشقانه
hagiology U ادبیات مقدس
letters U کاغذ ادبیات
letter U کاغذ ادبیات
literary U ادیب وابسته به ادبیات
predicate U گزاره [در دستور زبان] [ادبیات]
sinology U مطالعه ادبیات ورسوم چین
humanism U نوع دوستی ادبیات وفرهنگ
prettyism U اصول رعایت قشنگی درهنرهاو ادبیات
post classical U در باب ادبیات یونانی ورومی گفته میشود
Edwardian U ادبیات و هنر و مد لباس دوران ادوارد هفتم
humanism U مسلک نوع پرستی و انسان دوستی ادبیات و فرهنگ
archaic <adj.> U باستانی
ancient U باستانی
classically U باستانی
gray U باستانی
antiquarian U باستانی
relics U باستانی
antiquary U باستانی
relic U باستانی
age old U باستانی
age-old U باستانی
antique U باستانی
antiques U باستانی
old U باستانی
older U باستانی
oldest U باستانی
traditionary U باستانی
antiquaries U باستانی
norseman U اسکاندیناوی باستانی
northman U اسکاندیناوی باستانی
primer U باستانی ابتدایی
ancient relics U اثار باستانی
aramaean U زبان باستانی
in ancient times U در روزگار باستانی
primers U باستانی ابتدایی
classicism U سبک باستانی
the Classical World [the Ancient World] U جهان باستانی [تاریخ]
Antiquity U جهان باستانی [تاریخ]
in ancient times U در اوقات جهان باستانی
classical U پیرو سبکهای باستانی
primeval U بسیار کهن باستانی
avestan U زبان باستانی ایران
diplomatics U شناسایی خطوط باستانی
ethiopic U زبان باستانی حبشه
Monumental design U طرح آثار باستانی
paleograph U نسخه خطی باستانی
paleographic U وابسته بخطوط باستانی
classicalism U پیروی سبکهاوانشاهاوادبیات وصنایع باستانی
veda U کتاب مقدس باستانی هند
agonistic U وابسته به مسابقات باستانی یونان
agonistical U وابسته به مسابقههای باستانی یونان
pelta U سپر یونانیان ورومیان باستانی
gaul U اهل کشور باستانی گل فرانسوی
traditional U مبنی بر حدیث یا خبر باستانی
dorian U وابسته به DORISیکی ازشهرهای باستانی یونانnightjar
traditionalism U سنت پرستی اعتقاد برسوم باستانی
classicize U ازسبک ادبی باستانی پیروی کردن
doge U لقب رئیس جمهوردرجمهوریهای باستانی venice aoneg
corinthian U اهل قرنت یکی ازشهرهای باستانی یونان
persepolis U شهر باستانی که بعداشهر استخر بجای ان ساخته شد
reliquary U فرف مخصص نگهداری اثار مقدس یا باستانی
reliquaries U فرف مخصص نگهداری اثار مقدس یا باستانی
dithyramb U سرود درهم برهم ووحشیانه یونانیان باستانی
mithra U نام دارگونه روشنایی یا خورشید در میان ایرانیان باستانی
phygian U فریژی وابسته به یکی ازکشورهای باستانی اسیای صغیر
catastasis U بخش سوم داستانهای باستانی که اوج مطلب دران بود
Are there any antiquities here? U آیا اینجا آثار باستانی [اشیا عتیقه و جاهای قدیمی] وجود دارد؟
Greek Revival U [سبک احیای معماری یونانی که دقیقا کپی از نقش و نگارهای باستانی بود.]
objectivism U ادبیات و هنر مادی مادی گرایی
Ouroboros U نمادی باستانی که در بسیاری از فرهنگها موجود میباشد و بصورت اژدها یا ماریست که دم خود را می جود.
Ancient Greece U یونان باستانی [یونان جهان باستان]
purgation U روش باستانی دادرسی در CL که به موجب ان متهم بایستی دوازده تن ازهمسایگان را به بیگناهی خود به شهادت می گرفت ویااز طریق رفتن در اب جوش یا اب یخ یا اتش بیگناهی خودرا ثابت می کرد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com