Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
have dibs on
<idiom>
U
درخط استفاده از چیزی بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
profiteers
U
استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
profiteer
U
استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
modify
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
via
U
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
modifying
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
establish
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishing
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishes
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
changing
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changed
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changes
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
change
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
think nothing of something
<idiom>
U
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
usage
U
استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
usages
U
استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
in range with
U
درخط
serviceableness
U
قابل استفاده بودن
linear target
U
هدفهای درخط
use
U
استفاده از چیزی
use
[of something]
U
استفاده
[از چیزی]
uses
U
استفاده از چیزی
less than release unit
U
یکان درخط ترابری
draw up
<idiom>
U
دست بردن درخط
lateral
U
واقع درخط افقی
laterad
U
واقع درخط افقی
fall out of use
<idiom>
U
از چیزی استفاده نکردن
uses
U
روش استفاده از چیزی
use
U
روش استفاده از چیزی
awaiting aircraft availability
U
زمان انتظار درخط تعمیر
rectilinear
U
سیر کننده درخط مستقیم
approval
U
توافق برای استفاده از چیزی
done with
<idiom>
U
تمام کردن استفاده از چیزی
security blanket
<idiom>
U
استفاده از چیزی برای راحتی
copiers
U
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
copier
U
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
disposable
U
چیزی که پس از استفاده دور انداخته میشود
lincense or cence
U
مرخص کردن اجازه استفاده از چیزی
peaking
U
زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
peak
U
زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
peaks
U
زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
to store up something
U
انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
supersede
U
گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
direction
U
دستوراتی که نحوه استفاده از چیزی را نشان می دهند
share
U
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
superseding
U
گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
shared
U
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
supersedes
U
گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
shares
U
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
superseded
U
گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
hankered
U
ارزومند چیزی بودن
side with
<idiom>
U
عاشق چیزی بودن
to bein chase anything
U
درتعقیب چیزی بودن
attend
U
درپی چیزی بودن
hanker
U
ارزومند چیزی بودن
to be on the outside
U
در بیرون
[چیزی]
بودن
to be nutty upon anything
U
شیفته چیزی بودن
to be culpable for something
U
مجرم به چیزی بودن
to agree on something
U
موافق بودن با چیزی
attends
U
درپی چیزی بودن
attending
U
درپی چیزی بودن
take on
<idiom>
U
بدنبال چیزی بودن
to be cross about something
U
دلخور بودن از چیزی
hankers
U
ارزومند چیزی بودن
usher
U
طلیعه چیزی بودن
owns
U
صاحب چیزی بودن
to have something at one's disposal
U
دارای چیزی بودن
to have something
U
دارای چیزی بودن
triple
U
سه برابر چیزی بودن
ushers
U
طلیعه چیزی بودن
sensitivities
U
حساس بودن به چیزی
to have something
U
مالک چیزی بودن
to have something at one's disposal
U
مالک چیزی بودن
owned
U
صاحب چیزی بودن
ushered
U
طلیعه چیزی بودن
ushering
U
طلیعه چیزی بودن
to be behind it
U
پشت چیزی بودن
own
U
صاحب چیزی بودن
owning
U
صاحب چیزی بودن
to have something at one's disposal
U
صاحب چیزی بودن
to have something
U
صاحب چیزی بودن
sensitivity
U
حساس بودن به چیزی
tripling
U
سه برابر چیزی بودن
To know something by heart.
U
چیزی را حفظ بودن
stand for
U
علامت چیزی بودن
down on (someone)
<idiom>
U
از چیزی عصبانی بودن
triples
U
سه برابر چیزی بودن
tripled
U
سه برابر چیزی بودن
throw one's weight around
<idiom>
U
ازنفوذ کسی برای رسیدن به چیزی استفاده کردن
resource
U
گرافیکی که مفید هستند یا توسط چیزی استفاده می شوند
accessing
U
مجاز بودن به استفاده از کامپیوتر و خواندن و تغییردادن فایلهای ذخیره شده
accessed
U
مجاز بودن به استفاده از کامپیوتر و خواندن و تغییردادن فایلهای ذخیره شده
configured in
U
وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده آماده بودن آن برای استفاده است
accesses
U
مجاز بودن به استفاده از کامپیوتر و خواندن و تغییردادن فایلهای ذخیره شده
course line shot
U
تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
to rely on somebody
[something]
U
محتاج بودن به کسی
[چیزی]
to look at the black side
[about something]
U
بدبین بودن
[برای چیزی]
to be reliant on somebody
[something]
U
وابسته بودن به کسی
[چیزی]
to be incredulous of anything
U
نسبت به چیزی شکاک بودن
to depend on somebody
[something]
U
وابسته بودن به کسی
[چیزی]
to be reliant on somebody
[something]
U
محتاج بودن به کسی
[چیزی]
to rely on somebody
[something]
U
وابسته بودن به کسی
[چیزی]
to be dependent on somebody
[something]
U
تابع بودن به کسی
[چیزی]
to be dependent on somebody
[something]
U
وابسته بودن به کسی
[چیزی]
to depend on somebody
[something]
U
تابع بودن به کسی
[چیزی]
to rely on somebody
[something]
U
تابع بودن به کسی
[چیزی]
to be reliant on somebody
[something]
U
تابع بودن به کسی
[چیزی]
to depend on somebody
[something]
U
محتاج بودن به کسی
[چیزی]
to be dependent on somebody
[something]
U
محتاج بودن به کسی
[چیزی]
to think
[of]
U
[به]
فکر
[کسی یا چیزی]
بودن
mark time
<idiom>
U
منتظر وقوع چیزی بودن
nibble at
U
در قبول چیزی دودل بودن
to take care of somebody
[something]
U
مراقب کسی
[چیزی]
بودن
to be a dead duck
U
بیهوده بودن
[چیزی یا کسی]
take care of
<idiom>
U
مراقب چیزی یا کسی بودن
To be crazy about someone (something).
U
دیوانه کسی ( چیزی ) بودن
To care for something . To be involved in something .
U
درقید وبند چیزی بودن
to look like the real thing
U
مانند چیزی واقعی بودن
access
مجاز بودن به استفاده از کامپیوتر و خواندن و تغییردادن فایل های ذخیره شده
beseeched
U
درجستجوی چیزی بودن التماس کردن
stick around
U
تاخیر کردن بانتظار چیزی بودن
beseech
U
درجستجوی چیزی بودن التماس کردن
beseeches
U
درجستجوی چیزی بودن التماس کردن
to be out of all proportion to something
U
غیر مقایسه بودن نسبت به چیزی
to feverishly look forward to something
U
با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
debunk
U
توخالی بودن چیزی را نشان دادن
to be vigilant about something
U
هوشیار
[گوش بزنگ]
بودن به چیزی
to look forward to something excitedly
U
با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
to be mad at somebody
[something]
U
از دست کسی
[چیزی]
عصبانی بودن
labels
U
قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
labeling
U
قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
labelled
U
قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
label
U
قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
ustulation
U
عمل بودن یا خشکاندن چیزی پیش ازساییدن
to be tied up in something
U
دست کسی بند بودن
[بخاطر چیزی]
subtend
U
در زیر چیزی بسط یافتن شامل بودن
to be the obvious thing
[for somebody or something]
U
آشکار
[بدیهی]
بودن
[برای کسی یا چیزی]
to lose sleep over something
[someone]
<idiom>
U
بخاطر چیزی
[کسی]
دلواپس بودن
[صطلاح روزمره]
to lose sleep over something
[someone]
<idiom>
U
بخاطر چیزی
[کسی]
نگران بودن ا
[صطلاح روزمره]
how about
<idiom>
برای ارائه پشنهاد یا جویا شدن نظر دیگران در مورد چیزی یا کاری استفاده می شود
underlie
U
در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
underlies
U
در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
underlain
U
در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
forbidden fruit
U
چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
forbidden fruits
U
چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
texture mapping
U
1-جلوههای ویژه گرافیک کامپیوتری با استفاده از الگوریتم هایی برای تولید تصویری که مانند سطح چیزی به نظر می آید.
standards
U
حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
standard
U
حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
collective goods
U
کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
to be exposed to a constant stream of something
U
در معرض چیزی به طور مداوم بودن
[بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
literacy
U
اصط لاحات مربوطه و قادر بودن برای استفاده از کامپیوتر برای برنامه نویسی و برنامههای کاربردی
rehyphenation
U
تغییرنوشتاروکد گزاری کلمات متن پس ازقرارگرفتن در قالب صفحه جدید یا درخط جدید
word warp
U
فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
imported
U
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
import
U
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
importing
U
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
dependent
U
غیر استاندارد یا چیزی که روی سخت افزار یا نرم افزار تولید کننده دیگر بدون متغیر قابل استفاده نیست
feasability study
U
مطالعه امکان اجرای چیزی مطالعه اقتصادی بودن امری
dead time
U
زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود
dead freight
U
کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
vertical
U
نرم افزار کاربردی که برای استفاده خاص طراحی شده است و نه استفاده عمومی
capacity
U
استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است
capacities
U
استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است
frees
U
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
freeing
U
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
freed
U
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
idle
U
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idled
U
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idles
U
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idlest
U
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
free
U
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
bitmap
U
معرفی رویدادها یا استفاده از آرایه تک بیتی به عنوان تصویر یا شکل یا جدول وسایل استفاده شده و...
fourth generation computers
U
فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند
composite demand
U
تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
quad
U
چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
quads
U
چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
band
U
شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند
bands
U
شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند
ieee
U
که فقط داده و سیگنالهای تصدیق استفاده می شوند و در آزمایشگاهها برای اتصال کامپیوتر به قط عات اندازه گیری استفاده میشود
shareware
U
نرم افزاری که آماده استفاده است ولی وقتی که توسط کاربر استفاده شود باید به نویسنده آن مبلغی بپردازد.
duplex
U
دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
joint tenants
U
در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
exerciser
U
وسیلهای که به استفاده کننده امکان میدهد تا با استفاده از وسائل دستی برنامه ها واتصالات سخت افزاری راایجاد نموده و اصلاح نماید
duplexes
U
دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
common use
U
مورد استفاده عمومی استفاده مشترک
measure
U
1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
wimps
U
نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند
PPP
U
که معمولا برای ارسال داده بین کامپیوتر کاربر و سرور راه دور روی اینترنت با استفاده از پروتکل شبکه Tcp/Ip استفاده میشود
wimp
U
نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند
defect skipping
U
روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
Hamming code
U
سیستم کدگذتاری که از بیتهای بررسی برای تشخیص و تصحیح خطاها در داده ارسالی استفاده میکند که بیشتر در سیستمهای متن راه دور استفاده میشود
solenoid sweep
U
پاک کردن مین با استفاده ازقدرت سیم پیچی مغناطیسی مین روبی با استفاده ازسلونوئید
published
U
1-استفاده از بستههای نشر رومیزی و چاپگرهای لیزری برای تولید چاپ . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات .
publishes
U
1-استفاده از بستههای نشر رومیزی و چاپگرهای لیزری برای تولید چاپ . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات .
publish
U
1-استفاده از بستههای نشر رومیزی و چاپگرهای لیزری برای تولید چاپ . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات .
wire
U
روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه
wires
U
روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com