Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
The trees give a pleasant shade .
U
درختان سایه قشنگه می اندازد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
She has a lovely ( nice ) voice.
U
صدای قشنگه دارد
She has a lovely (nice) voice.
U
صدای قشنگه دارد
He writes a legible ( beautiful ) hand .
U
خط خوانایی ( قشنگه ) دارد
What a lovely tall figure she has .
U
چه قد وبا لای قشنگه دارد
shade
U
سایه دار کردن سایه افکندن
shadings
U
سایه دار کردن سایه افکندن
shades
U
سایه دار کردن سایه افکندن
silhouette
U
طرح سایه سایه انداختن
silhouettes
U
طرح سایه سایه انداختن
half tone screen
U
صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
vignetting
U
سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
obstructionist
U
اکثریت می اندازد
the ink blots
U
این مرکب لک می اندازد
He fight with his shadow.
<proverb>
U
او با سایه خود مى جنگد (از سایه خود مى ترسد).
memento mori
U
کاسه یاچیزدیگری که انسان رابیادمردن می اندازد
It reminds me of my schooldays .
U
مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
big ball
U
ضربهای در بولینگ که تمام میله ها را می اندازد
drives
U
بخشی ازکامپیوتر که نوار یا دیسک را راه می اندازد
drive
U
بخشی ازکامپیوتر که نوار یا دیسک را راه می اندازد
pumpkin
U
پرتابی که تعداد کمی از میلههای بولینگ را می اندازد
pumpkins
U
پرتابی که تعداد کمی از میلههای بولینگ را می اندازد
jump ball
U
توپی که داور بین دوبازیگر به هوا می اندازد
grounder
U
موسس ضربتی که کسی یا چیزی رابزمین می اندازد
silva
U
درختان جنگلی
shaw
U
ردیف درختان
foliage
U
برگ درختان
vinedresser
U
باغبان درختان مو
petroleur
U
کسیکه با استعمال نفت اتش سوزی راه می اندازد
sylva
U
درختان جنگلی یک ناحیه
pomona
U
الهه درختان میوه
whitewood
U
درختان چوب سفید
metasequoia
U
انواع درختان برگریزکاج
canker
U
یکجورافت درختان میوه
cankers
U
یکجورافت درختان میوه
roble
U
انواع درختان کاج
deforestation
U
قطع درختان جنگلی
bast
U
پوست لیفی درختان
evergreen trees
U
درختان همیشه سبز
What advice would you give to someone starting up in business?
U
چه توصیه ای شما به کسی که کسب و کار راه می اندازد می کنید؟
megascope
U
یکجور فانوس شعبده که تصویرهای بزرگ روی پرده می اندازد
filibustering
U
کسی که قانونگذاری مجلس را با اطاله کلام ووسایل دیگر بتاخیر می اندازد
filibuster
U
کسی که قانونگذاری مجلس را با اطاله کلام ووسایل دیگر بتاخیر می اندازد
filibusters
U
کسی که قانونگذاری مجلس را با اطاله کلام ووسایل دیگر بتاخیر می اندازد
filibustered
U
کسی که قانونگذاری مجلس را با اطاله کلام ووسایل دیگر بتاخیر می اندازد
leadsman
U
کسی که گلوله سربی بدریا می اندازد تا عمق انرا تعیین نماید
acorns
U
میوهء تیرهء درختان بلوط
topiary
U
مربوط بارایش وتزئین درختان
acorn
U
میوهء تیرهء درختان بلوط
defoliants
U
مواد از بین برنده برگ وسبزینه درختان
egger
U
یکجورپروانه که نوزادش برگ درختان رازیان میرساند
defoliating agent
U
عامل از بین برنده برگ وسبزینه درختان
pine barren
U
زمین شن زارکه درختان کاج وصنوبردران میرویند
woodlot
U
منطقه ممنوعه در جنگل برای رشد درختان
paulownia
U
جنسی از درختان کوچک چین از خانواده گل خوک
line out
U
قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
gutta percha
U
هیدرو کربن صمغ گیاهی درختان مختلف
wind shake
U
تکان سخت درختان جنگل در اثر طوفان
interplant
U
کاشتن درختهای جوان بین درختان دیگر
logjam
U
انباشتگی تنهی درختان بریده شده در رودخانه
sweepers
U
اخرین مدافع در سیستم دفاع بتونی پرتابی در بولینگ که با پیچ تمام یا بیشتر میله ها را می اندازد
sweeper
U
اخرین مدافع در سیستم دفاع بتونی پرتابی در بولینگ که با پیچ تمام یا بیشتر میله ها را می اندازد
girdler
U
حشرهای که پوست درختان رابطور کمربندی سوراخ میکند0
undergrowth
U
بوته ها و درختان کوچکی که زیر گیاه بزرگتری میروید
a corduroy road
U
جاده باتلاقی
[که کنده های درختان را بصورت اریب در آن می چینند.]
tree surgeon
U
ویژه گر برش و قطع بخشهای بیماری زده یا پوسیده درختان
means ends analysis
U
نوعی روش استدلال که در یک کوشش برای کاهش تفاوتهااز نقطه شروع تا هدف به عقب و جلو نظر می اندازد
defoliant
U
گرد یا مایعی که روی درختان میریزند که درخت برگ ریزان کند
flame tree
U
درختان وبوته هاییکه دارای گلهای درخشان اتشی یا زرد رنگ هستند
dendrochronology
U
دوران شناسی و مطالعه قدمت محیط از روی حلقههای متشکله در چوب درختان
He shoots well
U
خوب تیر می اندازد ( تیر انداز خوبی است )
quercetin
U
ماده رنگی کریسیتین
[این رنگینه زرد از پوست درختان و بعضی سبزیجات استخراج می شود ولی طول عمر زیادی ندارد.]
shades
U
سایه
sunshades
U
سایه
shading
U
سایه
shade
U
سایه
cleek
U
سایه
auspices
U
سایه
umber
U
سایه
shadiness
U
سایه
umbrage
U
سایه
shadings
U
سایه
sunshade
U
سایه
thanks to.....
U
در سایه
shadows
U
سایه
shadowing
U
سایه
shadow
U
سایه
shadowed
U
سایه
shadowless
U
بی سایه
umbra
U
سایه
tump
U
توده درختان واقع بر روی تپه توده
silhouette target
U
سایه هدف
shader
U
سایه رنگ زن
bowery
U
سایه دار
light and shade
U
سایه روشن
boxed cornice
U
سایه بان
shadow play
U
نمایش سایه ها
shadowlike
U
سایه مانند
drop shadow
U
سایه برجسته
umbrageous
[literary]
<adj.>
U
سایه دار
shady
[place]
<adj.>
U
سایه دار
halation
U
نیم سایه
to go to the shades
U
سایه افکندن در
penumbra
U
سایه روشن
penumbra
U
نیم سایه
To cast a shadow .
U
سایه انداختن
obtenebrate
U
سایه افکندن بر
shadeless
U
بدون سایه
umbrageous
U
سایه دار
kinephantoscope
U
سایه نما
kinema or cin
U
سایه نما
sciamachy
U
جنگ با سایه
tone
U
سایه رنگ
ski graphŠetc
U
سایه نگاری
half shadow
U
نیم سایه
half tone
U
سایه روشن
shade
U
سایه بان
sciagraphy
U
سایه نگاری
somber
U
سایه دار
To cast a shadow.
U
سایه انداختن
shadows
U
شبح سایه
shading
U
سایه زنی
shading
U
سایه اندازی
bower
U
سایه بان
shade
U
سایه انداختن
halftone
U
سایه رنگ
tones
U
سایه روشن
tone
U
سایه روشن
halftones
U
سایه رنگ
overshadows
U
سایه افکندن بر
overshadowing
U
سایه افکندن بر
bowers
U
سایه بان
sombre
U
سایه دار
shadowing
U
شدو سایه
shadows
U
شدو سایه
tinge
U
سایه رنگ
tinges
U
سایه رنگ
shadowing
U
شبح سایه
shadowed
U
شدو سایه
shadowed
U
شبح سایه
shadow
U
شبح سایه
canopy
U
سایه بان
canopies
U
سایه بان
overshadowed
U
سایه افکندن بر
overshadow
U
سایه افکندن بر
shades
U
سایه انداختن
hatching
U
سایه زنی
shades
U
سایه بان
overcast
U
سایه انداختن
adumbral
U
سایه افکن
umbriferous
U
سایه افکن
shadowy
<adj.>
U
سایه دار
shady
U
سایه دار
umber
U
سایه انداختن
adumbration
U
سایه افکنی
shadings
U
سایه انداختن
shadowy
U
سایه افکن
shadowy
U
سایه مانند
shadings
U
سایه بان
shadow
U
شدو سایه
shaded
<adj.>
U
سایه دار
lighting
U
سایه روشن
shady
U
سایه افکن مشکوک
pencilled
U
بامداد سایه زده
umbrage
U
سایه شاخ و برگ
contrasts
U
زمینه طرح و سایه
contrasting
U
زمینه طرح و سایه
contrasted
U
زمینه طرح و سایه
shading response
U
پاسخ سایه روشن
tintless
U
بدون سایه رنگ
shadow factor
U
ضریب انحراف سایه
contrast
U
زمینه طرح و سایه
to be afraid of one's own shadow .
از سایه خود هم ترسیدن .
thermal shadow
U
سایه روشن حرارتی
She has become rather off hand.
U
سایه اش سنگین شده
thank you
U
سایه شما کم نشود
umbrage
U
شابهت سایه وار
halftoning
U
سایه رنگ زدن
thanks
U
افهار امتنان در سایه
shade
U
سایه دار کردن
shadings
U
سایه دار کردن
auspice
U
سایه حمایت توجهات
shades
U
جای سایه دار
gray scale
U
مقیاس سایه زنی
pastel shades
U
سایه رنگهای خفیف
adumbrate
U
سایه افکندن بر طرح
shade
U
جای سایه دار
sciagraph
U
عکس سایه نما
shadings
U
جای سایه دار
phantasm
U
فاهر فریبنده سایه
half tone
U
سایه روشن زدن
shades
U
سایه دار کردن
Dudley carpet
U
فرش سفارشی ایرانی دادلی
[مربوط به قرن هفدهم میلادی به همراه درختان شکوفه دار و زمینه گل و بته بصورت ردیف های عرضی و جلوه ای از طرح جوشقان]
shade
U
اختلاف جزئی سایه رنگ
to go to the shades
U
مردن سایه دار کردن
tone
U
سایه روشن عکس هوایی
tones
U
سایه روشن عکس هوایی
shadings
U
اختلاف جزئی سایه رنگ
luminist
U
نقاش سایه روشن نما
shades
U
اختلاف جزئی سایه رنگ
sciomantic
U
غیبگو از روی سایه مرده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com