English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 187 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
haricot U دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
haricots U دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
soya U لوبیای روغن لوبیای ژاپنی
French bean U لوبیای سبز
French beans U لوبیای سبز
pigeon pea U لوبیای سودانی
green bean U لوبیای سبز
scarlet runner U نوعی لوبیای سبز
chilies U خوراک لوبیای پر ادویه
chilli U خوراک لوبیای پر ادویه
chili U خوراک لوبیای پر ادویه
chillies U خوراک لوبیای پر ادویه
cowpea U لوبیای چشم بلبلی
Chile U خوراک لوبیای پر ادویه
marrow bean U لوبیای تخم درشت باغی
navy bean U لوبیای چشم بلبلی سفید
prayer beads U لوبیای گیاه چشم خروس
storage granules U دانههای اندوزش
measles U دانههای سرخک
rice U دانههای برنج
prayer beads U دانههای تسبیح
nissl granules U دانههای نیسل
oaten U مرکب از دانههای جو
baked beans U لوبیای قرمز پخته شده و گوشت خوک
beads U دانههای حاصل ازجوشکاری
granular U دارای دانههای ریز
bead U دانههای حاصل ازجوشکاری
to pulp coffee beans U دانههای قهوه را مغز کن
chromogen U دانههای رنگی گیاهان
catenary U چون دانههای زنجیر
pruinose U پوشیده از دانههای سفیدمانندژاله
moniliform U مثل دانههای تسبیح
globular seeds U دانههای گوی سان
beadings U آراستن لباس با دانههای مروارید
beading U آراستن لباس با دانههای مروارید
granular snow U برف سفت با دانههای درشت
superfine U دارای دانههای خیلی ریز
soy U سبوس یا چاشنی چینی یاژاپونی مرکب از لوبیای جوشانده وشیر وغیره
catenate U چون دانههای زنجیر مسلسل کردن
coffee mills U دستگاهی که با آن دانههای قهوه را آرد میکنند
beansprouts U جوانهی سویا و یا لوبیای مانگ که در سالاد و خوراکهای چینی به کار برده میشود
beansprout U جوانهی سویا و یا لوبیای مانگ که در سالاد و خوراکهای چینی به کار برده میشود
pulper U اسبابی که دانههای قهوه رابان مغز می کنند
hominy grits U ذرت پوست کنده با دانههای متحد الشکل
blizzard U باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
needle bath U شستشو در زیر ابی که با دانههای خیلی ریز بر تن میریزد
blizzards U باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
granulation U شکل و اندازه دانههای خرج نوع حبه باروت
pebrine U یکجور ناخوشی درکرم ابریشم که نشان ان دانههای فلفلی سیاه است
wed thickness U حداقل ضخامت یا فاصله بین سطح خارجی و داخلی دانههای خرج
regression rate U سرعت خطی سوختن دانههای سوخت جامد در امتداد عمودبر سطح در نقطه موردنظر
slivers U دانههای خرج نیم سوخته بقایای باروت خرج
mellowing U رسیده
headed U رسیده
ripe U رسیده
riper U رسیده
ripest U رسیده
mellows U رسیده
consummate U رسیده
consummates U رسیده
mellowed U رسیده
mellow U رسیده
consummated U رسیده
consummating U رسیده
maturation U رسیده شدن
over ripe U زیاد رسیده
imported U کالای رسیده
in wards U کالای رسیده
jack in office U رسیده است
knee high U بزانو رسیده
new arrived U تازه رسیده
authorised [British] <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
approved <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
allowed <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
agreed <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
It's time U وقتش رسیده که
authorized <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
passed <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
new come U تازه رسیده
overripe U بسیار رسیده
ripely U بطور رسیده
Inc U به ثبت رسیده
full-fledged U بالغ رسیده
import U کالای رسیده
full fledged U بالغ رسیده
overdue U موعد رسیده
culminant U باوج رسیده
importing U کالای رسیده
in U :رسیده امده
climactic U باوج رسیده
in- U :رسیده امده
floor length U رسیده بکف
fullest U بالغ رسیده
approvingly U به تایید رسیده
approved U به تایید رسیده
full U بالغ رسیده
granulary U دان دان دارای دانههای ریز
ripening U رسیده کردن یاشدن
ripens U رسیده کردن یاشدن
ripened U رسیده کردن یاشدن
evaluations U ارزیابی اخبار رسیده
saturant U بحد اشباع رسیده
elvis has left the building <idiom> U [نمایش به اتمام رسیده]
evaluation U ارزیابی اخبار رسیده
ripen U رسیده کردن یاشدن
jumped-up U تازه به دوران رسیده
indent U سفارش رسیده از خارج
indenting U سفارش رسیده از خارج
indents U سفارش رسیده از خارج
bequest U ارثی که بنابوصیت رسیده
bequests U ارثی که بنابوصیت رسیده
confirmation U تایید ازاطلاعات رسیده
pensionable U وقت بازنشستگی رسیده
on end <idiom> U بنظر به پایان رسیده
Did it ever occur to you that … U تا کنون بفکرت رسیده که ...
I am fed up to the back teeth . I cant stomack it any more. U جانم به لبم رسیده
letterboxes U جعبهی نامههای رسیده
letterbox U جعبهی نامههای رسیده
inwards U واردات کالای رسیده
parvenus U تازه بدوران رسیده
nouveau riche U تازه بدوران رسیده
intersection point U نقطه بهم رسیده
nouveaux-riches U تازه بدوران رسیده
antemortem U مرگ زود رسیده
parvenu U تازه بدوران رسیده
nouveau-riche U تازه بدوران رسیده
raised to the purple U بپایه مترانی رسیده
aggrieved U محنت رسیده مغموم
grown U رسیده جوانه زده
if i had brains <idiom> U اگر عقلم رسیده بود
it was at its height U به منتهای درجه رسیده بود
perfected U کاملا رسیده تکمیل کردن
paprika U میوه رسیده فلفل قرمز
it is high time to go U وقت رفتن رسیده است
perfects U کاملا رسیده تکمیل کردن
perfecting U کاملا رسیده تکمیل کردن
perfect U کاملا رسیده تکمیل کردن
it is time i was going U وقت رفتن من رسیده است
feed water U اب رسیده به دیگ بخار ناو
syngraph U تنظیم کنندگان رسیده باشد
he has been put to his trumps U کاردبه استخوانش رسیده است
i am nat my last shifts U کارد به استخوانم رسیده است
the story is at an end U استان به پایان رسیده است
he is up a gum tree U کاردبه استخوانش رسیده است
paprica U میوه رسیده فلفل قرمز
patentee U ذینفع اختراع به ثبت رسیده
the bill of has come to mature U وعده پرداخت برات رسیده است
irreducibility U حالت چیزیکه به کمینه رسیده و از ان دیگرکمترنمیشود
heirloom U دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
embryonic membrane U ساختمانی که ازتخم رسیده مشتق میشود
upstarts U تازه بدوران رسیده ادم متکبر
upstart U تازه بدوران رسیده ادم متکبر
heirlooms U دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
Has a letter arrived for me? U آیا برای من نامه ای رسیده است؟
the bill has come to maturity U وعده پرداخت برات رسیده است
things have come to a pretty pass U کار بجای باریک رسیده است
I have just received your letter. U کاغذت تازه به دستم رسیده است
backtell U ابلاغ دستورات رسیده از رده بالا
ground waves U امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
It's time to prepare the meal. U وقتش رسیده است که غذا را آماده کنیم.
demand frequency U نواخت تکرار درخواستها تعداد درخواستهای رسیده
young people U دخترها و پسرهایی که بسن ازدواج رسیده اند
semifinalist U کسیکه بمرحله مسابقات نیمه نهایی رسیده
priming U استر کاری چیدن برگ رسیده تنباکو
centralized items U اقلامی که دستور کنترل توزیع تمرکزی ان رسیده
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you ! U خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
Now it is about time to head home! U الان وقتش رسیده به خانه برویم [بروم] !
carpetbaggers U تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
carpetbagger U تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
dowagers U بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
aposteriori U از معلول بعلت رسیده از مخلوق بخالق پی برده استنتاجی
dowager U بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
brie U پنیر نرمی که بوسیله کفک رسیده شده باشد
dowagers U بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
nonagium U عشر ماترک متوفی که به کشیش کلیسای محل می رسیده است
dowager U بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
exponent U شمارهای که توانی که عدد پایه به آن توان رسیده است بیان میکند
exponents U شمارهای که توانی که عدد پایه به آن توان رسیده است بیان میکند
ends U نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
ended U نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
end U نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
hot valve clearance U فاصله کوچک بین ساقه سوپاپ و اسبک هنگامی که تمام قطعات موتور بدمای کاری رسیده اند
interpretation U تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
interpretations U تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
things have come to a pretty U کاربجای باریک رسیده است کارو بار خراب است
chocked nozzle U خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
registered capital U سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com