English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
security clearance U داشتن صلاحیت خدمتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
discharge without honor U اخراج به علت عدم صلاحیت خدمتی
to discharge someone without honor [from the army] U اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
service records U سوابق خدمتی پرسنل خلاصه وضعیت خدمتی
qualify U صلاحیت داشتن واجد شرایط شدن
qualifies U صلاحیت داشتن واجد شرایط شدن
disqualification U عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
disqualifications U عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
in service U خدمتی
duty branch U رسته خدمتی
fitness report U تعرفه خدمتی
duty status U وضعیت خدمتی
decoration U نشان خدمتی
decorations U نشان خدمتی
service records U پروندههای خدمتی
leave year U سال خدمتی
line of duty U مسیر خدمتی
qualification record U پرونده خدمتی
servicae life U عمر خدمتی وسایل
nonpay status U حالت انتظار خدمتی
service number U شماره خدمتی پرسنل
equipment logbook U دفترچه خدمتی تجهیزات
annual efficiency index U شاخص کارایی سالانه خدمتی
fitness report U گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
annual average score U میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
supererogation U زیاده روی درکار خوش خدمتی
prestation U خدمتی که درزمان پیشین دربرابرمالیات انجام می دادند
our offer to render a service U حاضر شدن ما برای اینکه خدمتی بکنیم
short timer U پرسنلی که عمر خدمتی کوتاهی از انها مانده و به سن بازنشستگی نزدیک هستند
eye service U خدمتی که فقط هنگام موافبت خوب انجام داده میشود نگاه عاشقانه
qualifications U صلاحیت
qualifying U صلاحیت
authority U صلاحیت
competent U ذی صلاحیت
skill U صلاحیت
competence U صلاحیت
expertise U صلاحیت
qualification U صلاحیت
clearance U صلاحیت
formidableness U صلاحیت
capability U صلاحیت
credential U صلاحیت
qualification U صلاحیت
competency U صلاحیت
competence U صلاحیت
competent U با صلاحیت
capacity U صلاحیت
capacities U صلاحیت
jurisdiction U صلاحیت
inexpediency U عدم صلاحیت
inexpedience U عدم صلاحیت
capacity U صلاحیت توانایی
incompetently U با عدم صلاحیت
incapacitated U عدم صلاحیت
incompetency U عدم صلاحیت
intestable U فاقد صلاحیت
it lies beyond his competence U در صلاحیت او نیست
jurisdiction of the court U صلاحیت دادگاه
jurisdication U صلاحیت حاکمیت
legal capacity U صلاحیت قانونی
capacities U صلاحیت توانایی
incapacitation U سلب صلاحیت
capability U صلاحیت قابلیت
qualifying certificate U گواهی صلاحیت
disqualifications U سلب صلاحیت
incompetent U فاقد صلاحیت
incompetence U عدم صلاحیت
disqualification U سلب صلاحیت
incapacitate U عدم صلاحیت
incapacitates U عدم صلاحیت
incapacitating U عدم صلاحیت
ability U لیاقت صلاحیت
abilities U لیاقت صلاحیت
relative jurisdiction U صلاحیت نسبی
qualifying examination U امتحان صلاحیت
incapacity U عدم صلاحیت
disability U عدم صلاحیت
disabilities U عدم صلاحیت
competent U صلاحیت دار
competently U باداشتن صلاحیت
It is not within his competence. U در صلاحیت اونیست
competency of courts U صلاحیت دادگاهها
competence clause U شرط صلاحیت
competency U صلاحیت لیاقت
competency of courts U صلاحیت محاکم
unmeet U فاقد صلاحیت
fitness U صلاحیت شایستگی
active status U وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
silver star U نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
by fits and starts U مقتضی صلاحیت دار
able با استعداد صلاحیت دار
security cognizance U شناخت ازنظر صلاحیت
incapacitation U فاقد صلاحیت کردن
principal of domestic jurisdiction U اصل صلاحیت ملی
airworthiness directive U دستورالعمل صلاحیت پرواز
airworthiness certificate U گواهینامه صلاحیت پرواز
able U دارای صلاحیت قانونی
qualified U صلاحیت دار ماهر
incapacitate U سلب صلاحیت کردن از
incapacitates U سلب صلاحیت کردن از
deed of assignment U مدرک صلاحیت قانونی
abler U بااستعداد صلاحیت دار
abler U دارای صلاحیت قانونی
ablest U بااستعداد صلاحیت دار
ablest U دارای صلاحیت قانونی
authority U مقام صلاحیت دار
incapacitating U سلب صلاحیت کردن از
incapacitated U سلب صلاحیت کردن از
adequate U صلاحیت دار بسنده
circuits U حوزه صلاحیت دادگاه
circuit U حوزه صلاحیت دادگاه
airworthy U دارای صلاحیت پرواز
airworthiness U دارای صلاحیت پرواز
non ability U ناشایستگی عدم صلاحیت
security clearance U تایید صلاحیت کردن
clearance U تعیین صلاحیت کردن
sufficient U شایسته صلاحیت دار
venue U حوزه صلاحیت دادگاه
venues U حوزه صلاحیت دادگاه
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
competant judicial authority U مقامات صلاحیت دار قضائی
i. for doing any thing U عدم صلاحیت در همه کارها
letters testamentary U حکم یا خطاب دادگاه ذی صلاحیت
probation U ازمایش حسن رفتاروازمایش صلاحیت
bad conduct discharge U اخراج به علت عدم صلاحیت
probational U ازمایش حسن رفتاروازمایش صلاحیت
omnicompetent U دارای صلاحیت در همه چیز
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
statement of service U خلاصه وضعیت خدمتی وضعیت خدمت
panels U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panel U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
disqualifies U سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
disqualify U سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
disqualifying U سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
disqualified U سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
coram non judice U درپیش کسی که صلاحیت داوری ندارد
clearance U پاک سازی تایید صلاحیت تخلیه کردن
it is beyond his province U از صلاحیت او بیرون است درحوزه کاراو نیست
regional agency U موسسات ناحیهای موسساتی با صلاحیت محدودبه ناحیه خاص
check flight U پروازی برای اشناشدن خدمه و یا ازمایش صلاحیت انها
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
banns U اعلان پیشنهاد ازدواج درکلیساتا کسانی که اعتراضی به صلاحیت زوجین دارنداطلاع دهند
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
unqulified U فاقد شرایط لازم فاقد صلاحیت غیرصالح
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
quarter session U محاکمی که چهار بار در سال تشکیل می شوند این محاکم صلاحیت رسیدگی به جرایمی را که شخص ممکن است به علت ارتکاب انها به اعدام یاحبس ابد محکوم شود ندارند
undesireable discharge U اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
disbar U سلب صلاحیت از وکیل کردن ممنوع الوکاله کردن وکیل اخراج وکیل از کانون وکلاء
dishonorable discharge U اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
owned U داشتن
owning U داشتن
redolence U بو داشتن
owns U داشتن
possess U داشتن
doubt U شک داشتن
relieves U داشتن
to be feverish U تب داشتن
lackvt U کم داشتن
relieve U داشتن
to hold a meeting U داشتن
to go hot U تب داشتن
possesses U داشتن
to be in a f. U تب داشتن
relieving U داشتن
monogyny U داشتن یک زن
own U داشتن
have U داشتن
to have possession of U داشتن
bear U در بر داشتن
bears U در بر داشتن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com