English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tetrahydroxy U دارای چهار هیدروکسیل درهر ملکول
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hydroxylate U دارای هیدروکسیل کردن
trihydroxy U هیدورکسیدی دارای سه بنیان هیدروکسیل
trimolecular U دارای سه ملکول
trihydrate U ترکیب شیمیایی دارای سه ملکول اب
monomolecular U دارای صخامت بقدر یک ملکول یک ملکولی
hemihydrate U هیدرات جسمی که دارای نیم ملکول اب است
tetrapterous U دارای چهار بال چهار جناحی
tetragonal U دارای چهار زاویه چهار کنجی
tetrapetalous U دارای چهار گلبرگ
tetrandrous U دارای چهار کاسبرگ
tetroxide U ترکیب دارای چهار اتم اکسیژن
proceleusmatic U وتدی که دارای چهار هجای کوتاه باشد
quaternary U چهارگانه دارای چهارجسم بسیط شماره چهار
proceleusmatic foot وتدی که دارای چهار هجای کوتاه باشد.
hydrogxyl group U گروه هیدروکسیل
mitten U دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
mittens U دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
molecules U ملکول
molecule U ملکول
scape of molecules U فرار ملکول ها
gram molecule U ملکول گرم
atomicity U تعداد اتم در ملکول
chromophore U عامل رنگی ملکول
chromophore U گروه رنگی ملکول
cross-in-square U [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster U تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
trapezium U چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
affinity U نیروی جاذبه بین اتمهای یک ملکول
affinities U نیروی جاذبه بین اتمهای یک ملکول
quatrefoil U چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
quadrumvir U انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
quadrumana U چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
tetrahedron U جسم چهار سطحی چهار ضلعی
perprep U درهر
ever U درهر صورت
willy-nilly U درهر حال
at all events U درهر صورت
ever- U درهر صورت
Good for you. Lucky you. There are only two possibilities(alternatives)In any event(case). At any rate. U درهر حال
At any rate . In any case . Anyway . U درهر صورت
at any rate U درهر صورت
willy nilly U درهر حال
in any case U درهر حال
quatrefoil U چهار ترک چهار گوشه
quadrangles U چهار گوش چهار دیواری
qyaternary U چهار واحدی چهار عضوی
quadrangle U چهار گوش چهار دیواری
biyearly U دومرتبه درهر سال
In every nook and corner . U درهر گوشه وکنار
flag football U نوعی فوتبال با 6 تا 9 نفر درهر تیم
bogey U ضربه بیش از استاندارد درهر بخش
bogeys U ضربه بیش از استاندارد درهر بخش
bogies U ضربه بیش از استاندارد درهر بخش
dispensation U وضع احکام دینی درهر دوره و عصر
dispensations U وضع احکام دینی درهر دوره و عصر
lap money U جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
routine U مجموعه دستورات یک تابع که درهر بخش برنامه که نیاز باشد کپی می شوند
routinely U مجموعه دستورات یک تابع که درهر بخش برنامه که نیاز باشد کپی می شوند
routines U مجموعه دستورات یک تابع که درهر بخش برنامه که نیاز باشد کپی می شوند
trials U مسابقه مهارت موتورسواردر مسیر با مانع سه حرکت مجاز در پرشهاو پرتابها درهر دور
trial U مسابقه مهارت موتورسواردر مسیر با مانع سه حرکت مجاز در پرشهاو پرتابها درهر دور
pH U علامت لگاریتم منفی برای غلظت یون هیدروژن برحسب گرم اتم درهر لیتر
Web crawler U نرم افزاری که درهر صفحه وب جدید در اینترنت حرکت میکند و یک اندیس پایه روی محتوای هرصفحه ایجاد میکند
constant displacement pump U پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
odd U ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
oddest U ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
odder U ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
ringent U دارای دهن باز دارای لبان برگشته
virile U دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried U دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
gravel blind U دارای چشم تار دارای دید کم
low tension U دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
acinaseous U دارای تخم و بذر دارای تخمدان
outrigged U دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
quadrilaterals U چهار بر
quadrilateral U چهار بر
quatre U چهار
quadrupeds U چهار پا
quarter U چهار یک
tetrad U چهار
quartile U چهار یک
four U چهار
tetragon U چهار بر
quadruped U چهار پا
quadrate U چهار یک
quadruples U چهار لا
quadruple U چهار لا
quadrupling U چهار لا
quadrupled U چهار لا
idiomorphic U دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
twice is U دو دو تا چهار تا میشود
tetrasporic U چهار هاگی
quadrilaterals U چهار ضلعی
tetrasporous U چهار هاگی
qyaternary U چهار تایی
quadrilateral U چهار ضلعی
foursquare U چهار ضلعی
quadrilateral U چهار جانبه
tetratomic U چهار اتمی
four way U چهار لولهای
tetrastich U چهار بیتی
the cardinal humours U چهار ابگونه
four pole U چهار قطبی
tetrameter U چهار وزنی
backfour U چهار مدافع
the four seasons U چهار فصل
tetraphyllous U چهار برگه
quadripartite U چهار جزئی
tetrapod U پروانه چهار پا
four dimensional U چهار بعدی
quatrefoil U گل چهار گلبرگی
quad U چهار قلو
quad U چهار گوش
quads U چهار قلو
quads U چهار گوش
four o'clock U ساعت چهار
quadrilaterals U چهار جانبه
creep U چهار دست و پا
square dome U چهار طاقی
quadrupling U چهار گانه
quadrupling U چهار تایی
close U چهار گوشه
Wednesdays U چهار شنبه
Wednesday U چهار شنبه
footstools U چهار پایه
quadruplets U چهار گانه
quadruplet U چهار گانه
four cycle U چهار چرخه
footstool U چهار پایه
tetravalent U چهار فرفیتی
quadruples U چهار تایی
quadruples U چهار گانه
quadrupled U چهار تایی
intersections U چهار راه
intersection U چهار راه
quadruple U چهار گانه
squaring U چهار گوش
squares U چهار گوش
squared U چهار گوش
square U چهار گوش
quadruple U چهار تایی
four way U چهار راه
quadrupled U چهار گانه
point four U اصل چهار
tetravalent U چهار بنیانی
quadraple U چهار برابر
quadrivalent U چهار ارزشی
quadrant U چهار یک دایره
quadrant U چهار گوش
all fours U چهار دست و پا
quadrangular U چهار گوشه
gallops U چهار نعل
galloped U چهار نعل
gallop U چهار نعل
quadrivalent U چهار بنیانی
cross legged U چهار زانو
quadrate U چهار گوش
tetragon U چهار ضلعی
quadric U چهار تایی
tetragon U چهار گوشه
tetradactylous U چهار پنجهای
quadrifid U چهار شکافی
tetrad U چهار عنصری
quadrisyllabic U چهار هجائی
tetrasyllabic U چهار هجائی
all eyes U چهار چشمی
tertramerous U چهار جزئی
tetrahedral U چهار ضلعی
double breasted U کت چهار دکمه
four U عدد چهار
tetrahedron U چهار وجهی
tetramerous U چهار جزیی
long legged U چهار پایه
tetrastichous U چهار جزیی
tetrahedral U چهار وجهی
tetrachromatism U دید چهار رنگی
impales U چهار میل کردن
corpora quadrigemina U اجسام چهار قلو
graticule U چهار خانه کردن
four core cable U کابل چهار سیمه
courses U چهار نعل رفتن
cardinal points U چهار جهت اصلی
terrachord U یک رشته چهار پردهای
jct U مخفف چهار راه
four gear drive U گیربکس چهار دنده
Wednesdays U هر چهار شنبه یکبار
cloverleaf U چهار راه اتوبان
round-the-clock U بیست و چهار ساعته
aft spring U طناب شماره چهار
tetrode U لامپ چهار قطبی
impale U چهار میل کردن
impaled U چهار میل کردن
cloverleaf U چهار راه شبدری
coffin corner U چهار گوشه زمین
quadripartite U چهار تایی چهارسویی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com