Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
anisometric
U
دارای قسمتهای غیر متقارن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
holohedral
U
دارای بلورهای متقارن
alate
U
دارای قسمتهای جناحی
modular
U
دارای قسمتهای کوچک
isocline
U
دارای شیب متقارن ومساوی
homocercal
U
دارای دم قرینه متقارن الذنب
radiosymmetrical
U
دارای اضلاع یا شعاعهای متقارن
polar
U
دارای قطب مغناطیسی یا الکتریکی متقارن
station list
U
فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
palindrome
U
متقارن
symmetrical
U
متقارن
simultaneous
U
متقارن
palindromes
U
متقارن
isochronous
U
متقارن
isochronal
U
متقارن
symmetrization
U
متقارن
symmetric
U
متقارن
homolographic
U
متقارن
concurrent
U
متقارن
zygomorphic
U
متقارن الطرفین
polarised
U
متقارن کردن
turkish knot
U
گره متقارن
time
U
متقارن ساختن
times
U
متقارن ساختن
bilateral
U
متقارن الطرفین
axisymmetric
U
متقارن محوری
timed
U
متقارن ساختن
axially symmetric
U
متقارن محوری
centrosymmetric
U
متقارن مرکزی
equilateral
U
ازدوطرف متقارن
symmetry stretching
U
کشش متقارن
symmetrize
U
متقارن ساختن
symmetrical system
U
جریان متقارن
symmetrical distribution
U
توزیع متقارن
symmetric matrix
U
ماتریس متقارن
symmetric list
U
لیست متقارن
asymmetrical
U
غیر متقارن
symmetric
U
هم اندازه متقارن
summetrical defence
U
دفاع متقارن
symmetry substance
U
ماده متقارن
symmetry top
U
فرفرهای متقارن
polarize
U
متقارن کردن
polarizes
U
متقارن کردن
polarising
U
متقارن کردن
polarises
U
متقارن کردن
syzygy
U
جفت متقارن
polarizing
U
متقارن کردن
symmetry vibration
U
ارتعاش متقارن
symmetrical pawn structure
U
ساختمان پیادهای متقارن
balanced transmission line
U
سیم انتقال متقارن
symmetry double bond
U
پیوند دوگانه متقارن
allocheiria
U
جابجایی بساوشی متقارن
allochiria
U
جابجایی بساوشی متقارن
sang banshin
U
قسمتهای دست
signal services
U
قسمتهای مخابراتی
field commands
U
قسمتهای رزمی
administrative services
U
قسمتهای اداری
military services
U
قسمتهای نظامی
weapon troops
U
قسمتهای ادوات
innards
U
قسمتهای داخلی
rhombus wing
U
بالی با سطح مقطع متقارن
subcordate
U
بشکل قلب غیر متقارن
symmetrical alternating quantity
U
کمیت متناوب متقارن نامتوازن
reserve components
U
قسمتهای احتیاط ارتش
syntax
U
هم اهنگی قسمتهای مختلف
lobar
U
واقع در قسمتهای ریه
in other sectors
U
در قسمتهای دیگر جبهه
counter vailing power
U
تقارن دو نیروی اقتصادی نیروهای متقارن
comparmentalize
U
به قسمتهای مجزا تقسیم نمودن
pares
U
قسمتهای زائد چیزی را چیدن
pared
U
قسمتهای زائد چیزی را چیدن
pare
U
قسمتهای زائد چیزی را چیدن
bowdlerization
U
حذف قسمتهای خارج از اخلاق
chemosphere
U
ناحیهای در قسمتهای فوقانی اتمسفر
services
U
قسمتهای اداری ادارات نظامی
adnexa
U
قسمتهای متصل بهم زائده
weed
U
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
weeding
U
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
weeded
U
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
Gulli motife
U
[نوعی گل و بته متقارن در فرش های ترکمن]
cypher
U
[حروف بزرگ الفبا در طرح های متقارن]
gambusia
U
ماهی ابنوس قسمتهای نسبتا گرمسیر
reconditioned
U
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
hop stop and jump
U
قسمتهای سه گانه پرش طول سه گام
reconditions
U
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
bowdlerize
U
قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
recondition
U
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
check off list
U
برگ بازدید قسمتهای یک ناویا هواپیما
bilge blocks
U
قسمتهای تولید کننده فشار دریایی
reddendo singula singulis
U
الفاظ در قسمتهای مختلف سندباید متناسب با هم تعبیرشوند
upgrading
U
به روز رسانی
[معاوضه قسمتهای قدیمی]
[مهندسی]
principal parts
U
قسمتهای اصلی زمانهای فعل که سایرزمانها را از ان میسازند
adhesion
آمیزش و بهم آمیختگی طبیعی قسمتهای مختلف
munnion
U
جرز الت عمودی در میان قسمتهای پنجره
mullion
U
جرز یا الت عمودی میان قسمتهای پنجره
lymphmatosis
U
ایجاد غدد مرکب از بافتهای لنفی در قسمتهای بدن
threads
U
برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است
thread
U
برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است
bow string truss
U
خرپاهائیکه قسمتهای فوقانی و تحتانی ان نسبت به افق خمیده باشد
cannibalises
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalising
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalize
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalized
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalised
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizing
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
FDISK
U
امکانی در سیستم که قسمتهای روی دیسک سخت را تشخیص میدهد
cumulo nimbus
U
ابرهای بسیار بزرگ متراکم که قسمتهای فوقانی انها به استراتوسفر میرسد
degradation
U
اجازه داده به برخی قسمتهای سیستم به کارکردن پس از از بین رفتن یک قسمت
warping
U
پیچاندن بالها بصورت متقارن برای بدست اوردن پایداری عرضی و قابل کنترل
montage
U
قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
montages
U
قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
endless knots
U
طرح گره بدون انتها
[که حالتی از پیچش نخ را بصورت متقارن و ستاره ای شکل به نگاره می بخشد.]
offsets
U
برامدگی یا فرورفتگی هائی که برای دربرگرفتن قسمتهای دیگر ساختمان پیش بینی میشود
information hiding
U
یک مفهوم طراحی نرم افزاری که هدف ان کاهش اثرات متقابل بین قسمتهای یک برنامه است
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
design heuristics
U
راهنمایی هایی که به هنگام تقسیم یک مسئله یا برنامه بزرگ به قسمتهای کوچک وکنترل شدنی می توان از انهااستفاده کرد
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
virile
U
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried
U
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
low tension
U
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
acinaseous
U
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind
U
دارای چشم تار دارای دید کم
component forces
U
نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
cryptoparts
U
بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
professional service
U
تیمهای متخصص پزشکی قسمتهای تخصصی پزشکی
reset key
کلیدی روی یک صفحه کامپیوتر که معمولا برای برگرداندن قسمتهای یک کامپیوتر به حالت قبل از اجرا شدن برنامه بکار می رود
outrigged
U
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
field services
U
قسمتهای پشتیبانی رزمی یکانهای رزمی
rosette border
U
حاشیه گل و بوته
[اینگونه حاشیه ها هم بوصرت کاملا متقارن با استفاده از گل های باز شده بزرگ و کوچک و هم بصورت پیچشی قسمت حاشیه را تزئین می کند.]
proportion
U
متناسب کردن متقارن کردن
proportions
U
متناسب کردن متقارن کردن
idiomorphic
U
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
partite
U
منقسم به قسمتهای جدا جدا
sister services
U
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
health services
U
خدمات بهداری قسمتهای بهداری
operating slide
U
دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
isotropic solutions
U
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped
U
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
visiting correspondent
U
نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
synesthesia
U
احساس سوزش یادرد در یک عضو بدن در اثروجود درد در عضو دیگر بدن احساس متقارن
Indo-persian rug
U
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
polyisotopic
U
دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
monadelphous
U
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
off colored
U
دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
winy
U
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey
U
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
Herati pattern
U
طرح هراتی
[در این طرح گل ها در قالب شکل لوزی خود را نشان داده و تمامی متن فرش را در بر می گیرند. برگ ها از چهارسو به سمت خارج امتداد داده شده و با لوزی های مجاور خود متقارن می شوند.]
ground resolution
U
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
pentadactyl
U
دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
bilabiate
U
دارای دو لب
three legged
U
دارای سه پا
footy
U
دارای پا
iodic
U
دارای ید
odoriferous
U
دارای بو
three-legged
U
دارای سه پا
trilinear
U
دارای سه خط
glochidiate
U
دارای مو
fraught with
U
دارای
dolose
U
دارای قصدجرم
polygamous
U
دارای چند زن
equivocal
U
دارای دومعنی
pinnular
U
دارای برگچه
spiriferous
U
دارای عضومارپیچی
pinnular
U
دارای بالچه
deadbeat
U
دارای سکون
weighted
U
دارای وزن
plumose
U
دارای دسته پر
spirituous
U
دارای الکل
deadbeats
U
دارای سکون
stannous
U
دارای قلع
stannic
U
دارای قلع
staminate
U
دارای جرثومه نر
synonymous
U
دارای ترادف
stilted
U
دارای چوب پا
cephalous
U
دارای کله
overbusy
U
دارای کارزیاد
palmy
U
دارای نخل
papillose
U
دارای برامدگی
pelliculate
U
دارای پوسته
energetic
U
دارای انرژی
petiolated
U
دارای دمگل
double tongued
U
دارای دوقول
splashy
U
دارای ترشح
chinned
U
دارای چانه
pileate
U
دارای کلاهک
portentous
U
دارای فال بد
petiolate
U
دارای دمگل
chymiferous
U
دارای کیموس
rugose
U
دارای رکه
declinatory
U
دارای تمایل
diandrous
U
دارای دوپرچم
cretaceous
U
دارای گچ فراوان
dichotomous
U
دارای دو بخش
dimorphic
U
دارای دو شکل
dimply
U
دارای فرورفتگی
shoaly
U
دارای جاهای کم اب
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com