Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
russify
U
دارای عقاید وتمایلات روسی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bakuninism
U
اصول عقایدباکونین نویسنده انارشیست روسی و همکار مارکس وانگلس که بعدها به علت داشتن عقاید نظامی از جانب ایشان طرد شد . او موسس مکتب نهیلیسم روسیه نیزهست
neologize
U
دارای عقاید نوین
swelled head
U
دارای عقاید بزرگ خود فروش
heterodox
U
دارای مذهب وعقایدی مخالف عقاید عمومی
interfaith
U
شامل اشخاصی دارای عقاید وادیان مختلف
russianize
U
روسی کردن
sound off
<idiom>
U
عقاید را بیان کردن
to turn round
U
برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
stalinize
U
کسی را پیرو عقاید ونظرات استالین کردن
muscovite
U
روسی
russo
U
روسی و.......
muzhik or moujik
U
روسی
russian
U
روسی
russ
U
روسی
vodka
U
عرق روسی
pickax
U
کلنگ روسی
split jump
U
پرش روسی
pickaxe
U
کلنگ روسی
parian ware
U
چینی یا روسی
calkin
U
نعل روسی
russian defence
U
دفاع روسی
roubles
U
منات روسی
rouble
U
منات روسی
russify
U
روسی شدن
vodkas
U
عرق روسی
pickaxes
U
کلنگ روسی
russification
U
روسی سازی
ruble
U
منات روسی روبل
sambo
U
نوعی جودو روسی
petrov
U
دفاع پتروف یا روسی
kvass
U
ابجو کم الکل روسی
tarantass
U
درشکه بی فنروچهار چرخه روسی
russian system
U
سیستم روسی در دفاع گرونفلد
pogrom
U
قتل عام منظم روسی
pogroms
U
قتل عام منظم روسی
borsch
U
نوعی ابگوشت سبزی دار روسی
Kremlin
U
[برج روسی داخل شهر موسکو]
borscht
U
نوعی ابگوشت سبزی دار روسی
two pawns game
U
بازی دو پیاده در سیستم روسی در دفاع گرونفلد
multiplicity of creeds
U
تعد د عقاید
inquisitor
U
مفتش عقاید
feet on the ground
<idiom>
U
عقاید عاقلانه
nihilism
U
عقاید نهیلیستی
inquisitors
U
مفتش عقاید
censorship
U
سانسور عقاید
religious tenets
U
عقاید مذهبی
dogma
U
اصول عقاید
dogmas
U
اصول عقاید
mendelism
U
عقاید مندل
fascism
U
اصول عقاید فاشیست
medievalism
U
عقاید قرون وسطایی
lutheranism
U
عقاید لوتر وکلیسای او
sounding boards
U
عامل انتشار عقاید
small-minded opinions
U
عقاید کوته نظر
sounding board
U
عامل انتشار عقاید
soundboard
U
عامل انتشار عقاید
symbolically
U
مط العه دلایل و عقاید
orientalism
U
عقاید یا سیاست شرقی
leninism
U
عقاید اشتراکی لنین
symbolic
U
مط العه دلایل و عقاید
paradoxical
U
مخالف عقاید عمومی
rationale
U
توضیح اصول عقاید
doctrinal
U
عقیدهای مبنی بر عقاید نظری
junkerdom
U
عقاید یا قلمرونفوذ اشراف پروسی
orthodox
U
مطابق عقاید کلیسای مسیح
syncretism
U
اعتقاد به توحید عقاید همتایی
junkerism
U
عقاید یا قلمرونفوذ اشراف پروسی
ultranationalism
U
عقاید ناسیونالیزم خیلی افراطی
Machiavellian
U
وابسته به عقاید سیاسی "ماکیاولی "
syncretic
U
تلفیق کننده عقاید مختلف
self expression
U
ابراز وتصریح عقاید وخصوصیات خود
presbyterianism
U
پیروی از عقاید کلیسای مشایخی پروتستان
inquisition
U
تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
public opinion polling
U
استخراج عقاید و اراء عمومی رفراندوم
His political beliefs are old hat now .
U
عقاید سیاسی اش دیگه کهنه شده
inquisitions
U
تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
brainwashing
U
تلقین عقاید و افکارسیاسی ومذهبی واجتماعی درشخص
romanism
U
اصول عقاید کلیسای کاتولیک معتقدات کاتولیکی
naturism
U
عریان گری
[پیروی از عقاید جماعت برهنگان]
ideogram
U
تجسم و نمایش عقاید و افکارو اجسام با تصویر
shavian
U
پیرو عقاید اجتماعی وسیاسی وادبی برناردشاو
brainwashes
U
تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
brainwashed
U
تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
modernism
U
نو گرایی سازش دادن عقاید قدیم باافکار جدید
brainwash
U
تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
Hungarian Activism
U
[جنبشی مربوط به عقاید سازندگی گرایی، کوبیستم و غیره]
fundamentalism
U
اعتقاد به عقاید نیاکانی مسیحیت واصول دین پروتستان
shamanism
U
پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
censeur
U
ممانعت قدرت حاکمه یک کشور ازنشر عقاید مخالفین به هرشکلی که باشد
personate
U
خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
curb
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grate
U
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curbing
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grated
U
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curbed
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbs
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grates
U
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
militarize
U
جنگ طلب کردن دارای روح نظامی کردن
threads
U
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
thread
U
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
incorporates
U
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporate
U
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporating
U
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
ideology
U
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideologies
U
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
edges
U
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
edge
U
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
reman
U
دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
economic determinism
U
یکی ازاصول عقاید مارکس که به موجب ان جمیع تحولات اجتماعی وسیاسی ناشی ازجبر اقتصادی تلقی می گردد
owenism
U
اصول عقاید رابرت اون کارخانه دار انگلیس در قرن 91 که شاید بتوان منشاء سوسیالیزم نوینش دانست
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
inflame
U
دارای اماس کردن ملتهب کردن
inflames
U
دارای اماس کردن ملتهب کردن
furnish
U
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
inflaming
U
دارای اماس کردن ملتهب کردن
furnishes
U
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
fortify
U
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortifying
U
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortifies
U
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
catalyze
U
دارای اثرمجاورتی کردن تسریع کردن
furnishing
U
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
innervate
U
دارای پی کردن
tinkling
U
دارای طنین کردن
gift
U
دارای استعداد کردن
body
U
دارای جسم کردن
tinkled
U
دارای طنین کردن
systemize
U
دارای همست کردن
tinkles
U
دارای طنین کردن
zigzagged
U
دارای پیچ و خم کردن
crenelate
U
دارای کنگره کردن
index
U
:دارای فهرست کردن
fluoridate
U
دارای فلورید کردن
nationalising
U
دارای ملیت کردن
personalize
U
دارای شخصیت کردن
transistorize
U
دارای ترانسیتور کردن
zigzagging
U
دارای پیچ و خم کردن
nationalised
U
دارای ملیت کردن
indexes
U
:دارای فهرست کردن
nationalises
U
دارای ملیت کردن
nationalizing
U
دارای ملیت کردن
freckle
U
خال دارای کک مک کردن
tooth
U
دارای دندان کردن
indexed
U
:دارای فهرست کردن
embrasure
U
دارای منفذ کردن
bodies
U
دارای جسم کردن
varnishes
U
دارای فاهرخوب کردن
ensoul
U
دارای روح کردن
nitrogenize
U
دارای نیتروژن کردن
gifts
U
دارای استعداد کردن
hydroxylate
U
دارای هیدروکسیل کردن
personifying
U
دارای شخصیت کردن
personify
U
دارای شخصیت کردن
hydrogenate
U
دارای هیدروژن کردن
personifies
U
دارای شخصیت کردن
nationalize
U
دارای ملیت کردن
personified
U
دارای شخصیت کردن
crenellate
U
دارای کنگره کردن
varnishing
U
دارای فاهرخوب کردن
populates
U
دارای جمعیت کردن
vitaminize
U
دارای ویتامین کردن
tinkle
U
دارای طنین کردن
substantivize
U
دارای ماهیت کردن
nationalizes
U
دارای ملیت کردن
vallum
U
دارای استحکامات کردن
potentialize
U
دارای استعداد کردن
rampart
U
دارای استحکامات کردن
populate
U
دارای جمعیت کردن
insoul
U
دارای روح کردن
zigzags
U
دارای پیچ و خم کردن
populating
U
دارای جمعیت کردن
embrasures
U
دارای منفذ کردن
varnished
U
دارای فاهرخوب کردن
varnish
U
دارای فاهرخوب کردن
whipstitch
U
دارای مرز کردن
zigzag
U
دارای پیچ و خم کردن
castellate
U
دارای استحکامات کردن
acinaseous
U
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension
U
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
gravel blind
U
دارای چشم تار دارای دید کم
virile
U
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried
U
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
prong
U
دارای چنگک یا چنگال کردن
criss-cross
U
دارای نقش چلیپایی کردن
rehabilitated
U
دارای امتیازات اولیه کردن
wig
U
دارای گیس مصنوعی کردن
criss-crossing
U
دارای نقش چلیپایی کردن
criss-crosses
U
دارای نقش چلیپایی کردن
rehabilitates
U
دارای امتیازات اولیه کردن
wigs
U
دارای گیس مصنوعی کردن
methodize
U
دارای روش یاقاعدهای کردن
prongs
U
دارای چنگک یا چنگال کردن
panes
U
دارای جام شیشه کردن
bedevil
U
دارای روح شیطانی کردن
to p a thing for a person
U
کسی را دارای چیزی کردن
rehabilitate
U
دارای امتیازات اولیه کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com