English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
underemployed U دارای شغل نیمه وقت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
half evergreen U دارای برگهای نیمه سبز درفصل زمستان
Other Matches
overlapped U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlaps U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlap U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
seahorses U رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
seahorse U رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
interlap U چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
pmos U ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
cmos U روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
spliced U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
imbricate U نیمه نیمه روی هم گذاشتن
semilustrous U نیمه درخشان نیمه مجلل
splice U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semipublic U نیمه عمومی نیمه دولتی
splicing U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splices U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
half life U نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
beneficial occupancy U اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
from mid may to mid june U از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
semifinal U مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent U دارای دهن باز دارای لبان برگشته
virile U دارای نیروی مردی دارای رجولیت
acinaseous U دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension U دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
galleried U دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
gravel blind U دارای چشم تار دارای دید کم
outrigged U دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
division line U خط نیمه
semi U نیمه
half deck U نیمه پل
semis U نیمه
part way U نیمه
in noon of night U در نیمه شب
midnight U نیمه شب
stiffish U نیمه شق
mid- U نیمه
mid U نیمه
moiety U نیمه
semiformal U نیمه رسمی
semi-precious U نیمه بهادار
subconscious U نیمه اگاه
semi-final U نیمه نهایی
semi-conscious U در حال نیمه غش
semi-conscious U نیمه بیهوش
semifluid U نیمه ابکی
semi-precious U نیمه گرانبها
quasi private U نیمه خصوصی
sub-tropical U نیمه حاره
midway U نیمه راه
semigloss U نیمه درخشان
underemployed U نیمه کار
subconsciously U نیمه هشیار
drafts U نیمه نهایی
drafted U نیمه نهایی
semiofficial U نیمه رسمی
draft U نیمه نهایی
quasi public U نیمه دولتی
preconscious U نیمه هشیار
subconscious U نیمه هشیار
quasi public U نیمه عمومی
subconsciously U نیمه اگاه
semi mechanization U نیمه مکانیزه
semiconscious U نیمه بیهوش
semiautomatic U نیمه خودکار
semiarid U نیمه خشک
semiarboreal U نیمه درختی
semiaquatic U نیمه ابزی
semiactive U نیمه فعال
semi trailer U نیمه یدک
semicrystalline U نیمه متبلور
semi skilled U نیمه ماهر
semiconscious U نیمه اگاه
semiconscious U نیمه هوشیار
semicolonial U نیمه ازاد
semicolonial U نیمه مستعمره
semicolonialism U نیمه مستعمراتی
semi independent U نیمه مستقل
semi conductor U نیمه هادی
semicivilized U نیمه متمدن
semicinductor U نیمه رسانا
semicinductor U نیمه هادی
semicrystalline U نیمه بلورین
semi official U نیمه رسمی
quasi convex U نیمه محدب
half-timbered U نیمه چوبی
semi literate U نیمه نویسا
quasi concave U نیمه مقعر
subliminal U نیمه خوداگاه
subliminally U نیمه خوداگاه
quasi commercial U نیمه بازرگانی
semifixed U نیمه ثابت
semifinal U نیمه نهایی
semierect U نیمه قائم
second half U نیمه دوم
semidetached U نیمه مجزا
semidivine U نیمه الهی
semidivine U نیمه خدا
semidome U نیمه گنبد
semidomesticated U نیمه اهلی
semi U نیمه تاحدی
semis U نیمه تاحدی
semierect U نیمه ایستاده
semi-conscious U نیمه هشیار
backcourt U نیمه دفاعی
left heart U نیمه چپ قلب
semitranslucent U نیمه شفاف
semitransparent U نیمه شفاف
semitropic U نیمه گرمسیری
semivitrified U نیمه شیشهای
shaly clay U رس نیمه بلوری
solid state U نیمه هادی
half-mast U نیمه افراشتن
half-mast U نیمه افراشتگی
brow ague U درد نیمه سر
semitranslucent U نیمه کدر
semirigid U نیمه سخت
semiskilled U نیمه ماهر
semisolid U نیمه جامد
before mid night U قبل از نیمه شب
semisynthetic U نیمه مصنوعی
translucent U نیمه شفاف
megrim U درد نیمه سر
semisynthetic U نیمه ترکیبی
semiterrestrial U نیمه خاکی
demigod U نیمه خدا
parboils U نیمه پختن
half mast high U نیمه افراشته
partial U نیمه کامل
half U نیمه نخست
half loaded U سلاح نیمه پر
subarid U نیمه خشک
half faced U نیمه کاره
subfossil U نیمه سنگواره
subovate U نیمه بیضی
subsaline U نیمه شور
inchoate U نیمه تمام
subadult U نیمه بالغ
parboiling U نیمه پختن
parboiled U نیمه پختن
parboil U نیمه پختن
midsummer U نیمه تابستان
halvers U نیمه مشترک
half way U نیمه راه
half tracked U نیمه شنی
subacute U نیمه حاد
half time U نیمه بازی
foreconscious U نیمه هشیاری
semigloss U نیمه شفاف
semilustrous U نیمه درخشنده
partial fixing U نیمه گیرداری
semimobile U نیمه متحرک
semilogarithmic U نیمه لگاریتمی
part-time U نیمه وقت
part time U نیمه وقت
dwarf wall U دیوار نیمه
semiopaque U نیمه شفاف
semiopaque U نیمه کدر
semilog U نیمه لگاریتمی
semiliquid U نیمه مایع
semihard U نیمه سخت
semihard U نیمه محکم
semi finals U نیمه نهایی
semi-finals U نیمه نهایی
partially sighted U نیمه بینا
semilate U نیمه دیررس
aileron U نیمه سنتوری
aileron U نیمه لچکی
partially hearing U نیمه شنوا
semiparasitic U نیمه انگلی
semipro U نیمه حرفهای
first half U نیمه نخست
semiprivate U نیمه خصوصی
middle watch U نگهبانی نیمه شب
semipublic U نیمه همگانی
nocturn U عبادت نیمه شب
semipermeable U نیمه تراوا
semireligious U نیمه مذهبی
midyear U نیمه سال
half-bat U آجر نیمه
midwatch U پاس نیمه شب
halfway U نیمه راه
half-column U نیمه ستون
half-time U نیمه نخست
semipermanent U نیمه جاودان
submediterranean climate U اقلیم نیمه مدیترانهای
semirandom access U دستیابی نیمه تصادفی
semiconductor memory U حافظه نیمه رسانا
subception U ادراک نیمه هشیار
semiconductor memory U حافظه نیمه هادی
semiconductor device U دستگاه نیمه هادی
subsaturated U نیمه اشباع شده
half-mast U پرچم نیمه افراشته
semiconductor storage U حافظه نیمه هادی
solid state cartridge U کارتریج نیمه هادی
semidefinite matrix U ماتریس نیمه معین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com