English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mannered U دارای سبک یا رفتار بخصوص تصنعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stereotyped U دارای رفتار قالبی
mannish U دارای رفتار مردانه
clownish U دارای رفتار زمخت وبدون اداب
Act your age [and not your shoe size] ! U به سن خودت رفتار بکن ! [مثل بچه ها رفتار نکن !]
put on U تصنعی
sophisticated U تصنعی
dummy U تصنعی
dummies U تصنعی
self-imposed U تصنعی
self imposed U تصنعی
bulls U بورس تصنعی
artifact U اثر تصنعی
artefacts U اثر تصنعی
precious U تصنعی گرامی
bull U بورس تصنعی
artefact U اثر تصنعی
artifacts U اثر تصنعی
dummy variable U متغیر تصنعی
statistical artifact U پدیده تصنعی اماری
specific U بخصوص خاص
specifics U بخصوص خاص
particular U خاص بخصوص
res U شی ء بخصوص ماده
mannerism U سبک بخصوص نویسنده
featureless U بدون سیمایاجنبه بخصوص
i mentioned one case in p U یک مورد بخصوص را ذکرکردم
mannerisms U سبک بخصوص نویسنده
why did you mention that onep U چه شد که ان یکی را بخصوص ذکر کردید
wildfowl U مرغ شکار بخصوص مرغهای ابی
predated U قبل از موقع بخصوص واقع شدن
predate U قبل از موقع بخصوص واقع شدن
predates U قبل از موقع بخصوص واقع شدن
to have a closed meeting U نشست محرمانه داشتن [بخصوص سیاست]
predating U قبل از موقع بخصوص واقع شدن
typecasts U ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
poked U فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
typecast U ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
lion U [حکاکی سر شیر در معماری کلاسیک بخصوص در کتیبه ها]
typecasting U ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
poking U فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
pokes U فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
poke U فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
Expressionism U [جنبش هنرمندان شمال اروپا بخصوص در آلمان و هلند]
accrual U افزایش تدریجی مقدار یا ارزش چیزی بخصوص پول
demand price U حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
declarative statement U نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر بخصوص را میدهد
object language programming U برنامه نویسی به یک زبان ماشین قابل اجرا در یک کامپیوتر بخصوص
elite U طبقه ممتازه هرجامعه و بخصوص طبقهای که قدرت حاکمه را در دست دارد
caught with hand in the cookie jar <idiom> U مچ کسی را گرفتن [بخصوص در مورد سوء استفاده از موضع قدرت و مقام]
accrued benefit U پولی که شرکت به یکی از کارمندان بدهکار است بخصوص بابت بازنشستگی
particular lien U حق حبس مخصوص حق حبسی است برای فروشنده یا سازنده کالای بخصوص نسبت به ان کالا
escrow U موافقت نامه بین دونفرکه بامانت نزدشخص ثالثی سپرده شودوتاحصول شرایط بخصوص بدون اعتبارباشد
Historicism U [معماری متاثر از زمان گذشته بخصوص معماری احیای مذهبی]
simulacrum U شباهت ریایی شباهت تصنعی
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent U دارای دهن باز دارای لبان برگشته
acinaseous U دارای تخم و بذر دارای تخمدان
galleried U دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
gravel blind U دارای چشم تار دارای دید کم
low tension U دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
virile U دارای نیروی مردی دارای رجولیت
Calvinist austerity U [معماری قرن بیست و بیست و یک بخصوص در هلند از مشخصه های آن تیرهایی با لبه های تیز و سخت بوده است.]
the concert of europe U منظوردولی هستند که پس ازشکست ناپلئون اول در سال 5181 در کنفرانس وین سیاست خارجی خود را با هم هماهنگ ساختند و این هماهنگی بخصوص در زمینه مسائل مربوط به بالکان وعثمانی محسوس بود
behaviour U رفتار
behaviuor U رفتار
dealing U رفتار
demeanor U رفتار
demeanour U رفتار
ethic U رفتار
action U رفتار
misconduct U رفتار بد
demarch U رفتار
gesturing U رفتار
gestured U رفتار
gesture U رفتار
bad conduct U سو رفتار
behavio U رفتار
behavior U رفتار
conduct U رفتار
actions U رفتار
gest U رفتار
conducts U رفتار
thews U رفتار
geste U رفتار
conducting U رفتار
comport U رفتار
comported U رفتار
exploits U : رفتار
exploiting U : رفتار
deportment U رفتار
comportment U رفتار
haviour U رفتار
havings U رفتار
treament U رفتار
demarche U رفتار
exploit U : رفتار
comporting U رفتار
conducted U رفتار
treatment U رفتار
ergasia U رفتار
comports U رفتار
treatments U رفتار
outrigged U دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
conducts U رفتار اخلاقی
maladdress U رفتار ناهنجار
conduct U رفتار اخلاقی
get on one's high horse <idiom> U رفتار با تکبر
elastic behavior U رفتار ارتجاعی
nonverbal behavior U رفتار غیرکلامی
bearing U رفتار سلوک
covert behavior U رفتار نااشکار
implicit behavior U رفتار نااشکار
elicited behavior U رفتار فراخوانده
macho U نرینه رفتار
expressive behavior U رفتار بیانگر
treats U رفتار کردن با
brusque U خشن در رفتار
frivolous U سبک رفتار
conducting U رفتار اخلاقی
iron fist U رفتار خشنوفالمانهدولتبارعیت
overt behavior U رفتار اشکار
conducted U رفتار اخلاقی
fal lal U رفتار فریفانه
etiquette U روش رفتار
explicit behavior U رفتار اشکار
unsports manlike conduct U رفتار ناجوانمردانه
fair shake <idiom> U رفتار درست
treats U رفتار کردن
treated U رفتار کردن با
treated U رفتار کردن
treat U رفتار کردن با
ethogram U شرح رفتار
treat U رفتار کردن
immoral U زشت رفتار
carried away U رفتار احمقانهوهمراهباهیجانزدگی
incipient behavior U رفتار اغازین
attitudes U روش و رفتار
avoidance behavior U رفتار اجتنابی
automatic behavior U رفتار خودکار
brusqurie U خشونت در رفتار
anankaslia U رفتار وسواسی
chilly <adj.> U سرد [رفتار]
verbal behavior U رفتار کلامی
spontaneous behavior U رفتار خودانگیخته
demean U رفتار کردن
behavior repertoire U خزانه رفتار
behavior rehearsal U تمرین رفتار
manner U رفتار ادب
behavior modification U تغییر رفتار
behavior therapy U رفتار درمانی
learned behavior U رفتار اموخته
target behavior U رفتار اماج
attitude U روش و رفتار
illtreatment U سوء رفتار
illtreat U سوء رفتار
cruelty U سوء رفتار
affable <adj.> U خوش رفتار
social behavior U رفتار اجتماعی
stereotypy U رفتار قالبی
demeans U رفتار کردن
collective behavior U رفتار جمعی
demeaned U رفتار کردن
propriety of behaviour U درستی رفتار
misconduct U سوء رفتار
ambivalent behavior U رفتار دو سوگرا
regressive behavior U رفتار واپس رو
to demean oneself U رفتار کردن
anancastia U رفتار وسواسی
anancasm U رفتار وسواسی
to deport oneself U رفتار کردن
maternal behavior U رفتار مادری
high frequency performance U رفتار فرکانس بالا
keep up appearances <idiom> U حفظ رفتار درست
play off <idiom> U رفتار مختلف با اشخاص
sportmanship U رفتار و اخلاق انسانی
levity U رفتار سبک لوسی
purposive behavior U رفتار غایت نگر
to misbehave oneself U درست رفتار نکردن
problem behavior U رفتار مشکل افرین
butch U خشن و مرد رفتار
skullduggery U رفتار زیرجلکی وخائنانه
babies U مانندکودک رفتار کردن
confrontational U رفتار همراهبا اعتراض
Harsh ( rough) manners . U رفتار خشک وخشن
She has engaging manners . U رفتار گیرایی دارد
baby U مانندکودک رفتار کردن
well behaved U خوش رفتار با ادب
paternity U رفتار پدرانه اصلیت
apopathetic behavior U رفتار گروه زاد
locomotor behavior U رفتار جابه جایی
organizational citizenship behavior U رفتار شهروندی سازمانی
misbehavior U بدرفتاری سوء رفتار
abidance U رفتار برطبق توافق
to get up to nonsense U ابلهانه رفتار کردن
even-handed treatment U رفتار [عملکرد] عادلانه
behavior sampling U نمونه گیری از رفتار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com