Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rehabilitate
U
دارای امتیازات اولیه کردن
rehabilitated
U
دارای امتیازات اولیه کردن
rehabilitates
U
دارای امتیازات اولیه کردن
rehabilitating
U
دارای امتیازات اولیه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
evil favoured
U
طرف توجه دارای امتیازات
palating
U
مجلل امیری که دارای امتیازات سلطنتی بوده
rolleron
U
کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
Ideal City
U
[شهر موجود در نمونه اولیه و نقشه اولیه]
basic communication
U
گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
privileges and immunities
U
امتیازات
board
U
تابلوی امتیازات
diplomatic privileges
U
امتیازات سیاسی
scoreboard
U
تابلوی امتیازات
diplomatic privileges
U
امتیازات دیپلماتیک
scoreboards
U
تابلوی امتیازات
regalia
U
امتیازات سلطنتی
boarded
U
تابلوی امتیازات
strike
U
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strikes
U
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
apanage
U
امتیازات و اموالی که بفرزندارشد
closed cycle reactor system
U
در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
basic data
U
دادههای اولیه عناصر اولیه
scored
U
امتیاز گرفتن حساب امتیازات
scores
U
امتیاز گرفتن حساب امتیازات
score
U
امتیاز گرفتن حساب امتیازات
restoration
U
احیا و مرمت فرش
[برای بازگرداندن فرش به حالت اولیه آن باید علاوه بر استفاده از مواد اولیه، از تجربه کافی نیز برخوردار بود.]
royalties
U
حق تالیف امتیازات و مزایای مخصوص پادشاه
royalty
U
حق تالیف امتیازات و مزایای مخصوص پادشاه
count palatine
U
قلمرو خود امتیازات شاهانه داشت
assert oneself
U
حقوق و امتیازات خود را بزوربدیگران قبولاندن
set up
U
مشخص کردن یا مقدار دهی اولیه کردن یا شروع یک برنامه کاربردی یاسیستم
occupations
U
حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
occupation
U
حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
postliminy or minium
U
حق دوباره یدست اوردن امتیازات و حقوق کشوری
basic issue list
U
اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
dogmatic marxism
U
مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
preferentialism
U
اصول دادن امتیازات به برخی کشورها نسبت به حقوق گمرکی کالای انها
wake up
U
تنظیم کردن یا شروع یا مقدار اولیه دادن
reconvey
U
بمحل اولیه باز گرداندن دوباره جمل کردن
integrating
U
یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
integrates
U
یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
integrate
U
یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
burn off
U
خسته کردن رقیب باگرفتن سرعت اولیه دوچرخه
capitulation
U
تسلیم شدن به دشمن قرارداد کاپیتولاسیون قراردادی که به موجب ان امتیازات خاصی به یک دولت خارجی و اتباع ان داده میشود
mulch
U
که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
mulches
U
که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
autos
U
توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
auto
U
توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
personate
U
خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
curbs
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curb
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grate
U
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grated
U
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grates
U
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curbed
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbing
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
incorporate
U
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
militarize
U
جنگ طلب کردن دارای روح نظامی کردن
incorporates
U
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
threads
U
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
incorporating
U
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
thread
U
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
edges
U
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
edge
U
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
reman
U
دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
catalyze
U
دارای اثرمجاورتی کردن تسریع کردن
fortifying
U
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
furnishing
U
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
fortifies
U
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
inflames
U
دارای اماس کردن ملتهب کردن
furnish
U
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
inflame
U
دارای اماس کردن ملتهب کردن
fortify
U
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
furnishes
U
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
inflaming
U
دارای اماس کردن ملتهب کردن
innervate
U
دارای پی کردن
varnished
U
دارای فاهرخوب کردن
vallum
U
دارای استحکامات کردن
systemize
U
دارای همست کردن
personalize
U
دارای شخصیت کردن
zigzags
U
دارای پیچ و خم کردن
bodies
U
دارای جسم کردن
freckle
U
خال دارای کک مک کردن
personified
U
دارای شخصیت کردن
embrasures
U
دارای منفذ کردن
populates
U
دارای جمعیت کردن
potentialize
U
دارای استعداد کردن
gift
U
دارای استعداد کردن
nationalising
U
دارای ملیت کردن
castellate
U
دارای استحکامات کردن
personify
U
دارای شخصیت کردن
zigzagged
U
دارای پیچ و خم کردن
body
U
دارای جسم کردن
zigzag
U
دارای پیچ و خم کردن
nationalize
U
دارای ملیت کردن
nationalises
U
دارای ملیت کردن
tooth
U
دارای دندان کردن
gifts
U
دارای استعداد کردن
whipstitch
U
دارای مرز کردن
personifies
U
دارای شخصیت کردن
tinkles
U
دارای طنین کردن
hydrogenate
U
دارای هیدروژن کردن
hydroxylate
U
دارای هیدروکسیل کردن
transistorize
U
دارای ترانسیتور کردن
tinkled
U
دارای طنین کردن
nationalised
U
دارای ملیت کردن
nitrogenize
U
دارای نیتروژن کردن
populate
U
دارای جمعیت کردن
fluoridate
U
دارای فلورید کردن
zigzagging
U
دارای پیچ و خم کردن
indexes
U
:دارای فهرست کردن
index
U
:دارای فهرست کردن
populating
U
دارای جمعیت کردن
varnish
U
دارای فاهرخوب کردن
varnishes
U
دارای فاهرخوب کردن
vitaminize
U
دارای ویتامین کردن
embrasure
U
دارای منفذ کردن
crenellate
U
دارای کنگره کردن
personifying
U
دارای شخصیت کردن
rampart
U
دارای استحکامات کردن
indexed
U
:دارای فهرست کردن
crenelate
U
دارای کنگره کردن
substantivize
U
دارای ماهیت کردن
nationalizes
U
دارای ملیت کردن
nationalizing
U
دارای ملیت کردن
insoul
U
دارای روح کردن
ensoul
U
دارای روح کردن
tinkling
U
دارای طنین کردن
tinkle
U
دارای طنین کردن
varnishing
U
دارای فاهرخوب کردن
gravel blind
U
دارای چشم تار دارای دید کم
acinaseous
U
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension
U
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
galleried
U
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile
U
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
tat
U
دارای حاشیه توری کردن
fulcrum
U
دارای نقطه اتکاء کردن
to p a thing person with athing
U
کسی را دارای چیزی کردن
criss-crosses
U
دارای نقش چلیپایی کردن
bedevil
U
دارای روح شیطانی کردن
bedevilled
U
دارای روح شیطانی کردن
criss-crossing
U
دارای نقش چلیپایی کردن
criss-crossed
U
دارای نقش چلیپایی کردن
reengine
U
دارای موتور تازه کردن
prong
U
دارای چنگک یا چنگال کردن
to p a thing for a person
U
کسی را دارای چیزی کردن
prongs
U
دارای چنگک یا چنگال کردن
ravines
U
دارای دره تنگ کردن
criss-cross
U
دارای نقش چلیپایی کردن
pane
U
دارای جام شیشه کردن
ravine
U
دارای دره تنگ کردن
bedevilling
U
دارای روح شیطانی کردن
wigs
U
دارای گیس مصنوعی کردن
panes
U
دارای جام شیشه کردن
methodize
U
دارای روش یاقاعدهای کردن
wig
U
دارای گیس مصنوعی کردن
sanitate
U
دارای لوازم بهداشتی کردن
hyphenate
U
بوسیله خط دارای فاصله کردن
granulate
U
دارای ذرات ریز کردن
bedevils
U
دارای روح شیطانی کردن
tongues
U
گفتن دارای زبانه کردن
flyspeck
U
دارای لکه مگس کردن
masterminds
U
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
masterminding
U
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
russify
U
دارای عقاید وتمایلات روسی کردن
shoeing
U
دارای کفش کردن نعل زدن به
motivates
U
تهییج کردن دارای انگیزه شده
mastermind
U
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
substantialize
U
دارای وجود خارجی کردن یاشدن
bell
U
دارای زنگ کردن کم کم پهن شدن
woofs
U
پارچه کتانی دارای پود کردن
shoe
U
دارای کفش کردن نعل زدن به
shoes
U
دارای کفش کردن نعل زدن به
motivating
U
تهییج کردن دارای انگیزه شده
motivated
U
تهییج کردن دارای انگیزه شده
bells
U
دارای زنگ کردن کم کم پهن شدن
retrench
U
دارای سنگر موقتی زیرزمینی کردن
masterminded
U
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
motivate
U
تهییج کردن دارای انگیزه شده
woof
U
پارچه کتانی دارای پود کردن
systemmatize
U
دارای روش یاقاعده کردن اسلوب دادن
systematize
U
دارای روش یا قاعده کردن اسلوب دادن به
outrigged
U
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
to piss off the wrong people
<idiom>
U
آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
tackle
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackling
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackles
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackled
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
idiomorphic
U
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
elementary
U
اولیه
initialed
U
اولیه
dispersion
U
اولیه
preliminary
U
اولیه
primitive
U
اولیه
initial
U
اولیه
primal
U
اولیه
early
U
اولیه
primary
U
اولیه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com