English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
homogonous U دارای اعضاء تولید مثل متشابه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
homophone U متشابه الصوت دارای تشابه صوتی
isomeric U متشابه الترکیب دارای همان اجزا
progenitive U دارای نیروی تولید
totipotent U دارای قدرت تولید یک ارگانیسم از یک جزء ان
actinoelectric U اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
staff U اعضاء هیئت
staffed U اعضاء هیئت
acolous U فاقد اعضاء
private U اعضاء تناسلی
staffs U اعضاء هیئت
privates U اعضاء تناسلی
attachT U یکی از اعضاء سفارتخانه
plenaries U شامل تمام اعضاء
plenary U شامل تمام اعضاء
functional U وابسته به وفایف اعضاء وفیفهای
anaphrodisia U داروهای فلج کنندهء اعضاء تناسلی
physiological U وابسته به علم وفایف اعضاء ساختمانی
physiologic U وابسته به علم وفایف اعضاء ساختمانی
All members are entitled to use the swimming pool. U همه اعضاء حق دارند از استخر شنا استفاده نمایند
spoils system U سیستم تقسیم مناسب دولتی بین اعضاء حزب حاکم
homoplastic U متشابه
like <adj.> U متشابه
liked U متشابه
likes U متشابه
related <adj.> U متشابه
allegorical U متشابه
similar <adj.> U متشابه
alike <adj.> U متشابه
akin <adj.> U متشابه
analogous U متشابه
homonym U متشابه
like U متشابه
homologous U متشابه
similiar U متشابه
heterology U عدم تجانس بین اعضای مختلف ناهمگنی اعضاء ازلحاظ ساختمانی
analogues U لغت متشابه
homologue U عضو متشابه
anomalous U غیر متشابه
corresponding U مطابق متشابه
analog U لغت متشابه
allegorical verses U ایات متشابه
homologize U متشابه کردن
uniform motion U حرکت متشابه
homological U متشابه متجانس
homophonous U متشابه الصوت
toneme U کلمه متشابه
analogue U لغت متشابه
homolog U عضو متشابه
tone poem U شعر متشابه التلفظ
similar figures U اشکال همانندیا متشابه
isomer U اجسام متشابه الترکیب
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte U گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation U کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
components U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconding U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
alliteration U اغاز چند کلمه پیاپی با یک حرف متشابه الصورت
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
declassified cost U هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem U شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
misdirection U در CL منظوراشتباه قاضی است در موردتفهیم نکات قضایی موضوع برای اعضاء هیات منصفه پیش از انکه وارد شور شوندو این میتواند باعث تجدیدمحاکمه شود
polymer U جسمی که از ترکیب ذرات متشابه الترکیب وازتکرار واحدهای ساختمانی یکنوخت ایجاد شده باشد بسپار
polymers U جسمی که از ترکیب ذرات متشابه الترکیب وازتکرار واحدهای ساختمانی یکنوخت ایجاد شده باشد بسپار
matrixes U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary U غده تولید کننده منی محل تولید منی
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
fullest U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
ballade U قطعه منظومی مرکب از سه مصرع مساوی و متشابه ویک مصرع کوتاه تر که هریک از این چهار قسمت یک بیت ترجیع بند دارد
ringent U دارای دهن باز دارای لبان برگشته
gnp gap U شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
virile U دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind U دارای چشم تار دارای دید کم
acinaseous U دارای تخم و بذر دارای تخمدان
galleried U دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
low tension U دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
half U جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
outrigged U دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
producers burden of tax U بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
idiomorphic U دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
isotropic solutions U دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped U دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
Indo-persian rug U قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
off colored U دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
polyisotopic U دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
monadelphous U دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
winy U شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey U شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
production technique U فن تولید
turn out U تولید
manufactured U تولید
assembly U تولید
production rule U تولید
manufacture U تولید
output U تولید
fabrication U تولید
progeniture U تولید
manufactures U تولید
assembly lines U خط تولید
assembly line U خط تولید
outputs U تولید
low productivity U تولید کم
total product U تولید کل
production lines U خط تولید
production line U خط تولید
genesis U تولید
product U تولید
generations U تولید
articulation U تولید
production U تولید
products U تولید
productions U تولید
generation U تولید
aggregate output U تولید کل
total output U تولید کل
generations U تولید کردن
mechanical production U تولید ماشینی
report generation U تولید گزارش
reporduce U تولید مجدد
optimum output U تولید مطلوب
scale of production U مقیاس تولید
optimum output U تولید بهینه
production U تولید محصول
production U تولید دستهای
jamming U تولید پارازیت
system generation U تولید سیستم
reproductivity U استعداد تولید
output per head U تولید سرانه
output rate U نرخ تولید
production U تولید کردن
fabrics U محصول تولید
beget U تولید کردن
factory U مرکز تولید
begets U تولید کردن
factories U مرکز تولید
surplus production U تولید اضافی
surplus production U مازاد تولید
surplus production U فزونی تولید
begetting U تولید کردن
monopoly output U تولید انحصاری
the procreative instinct U غریزه تولید
generation U تولید کردن
generation of oscillations U تولید نوسان
generation of current U تولید جریان
generating tool U ابزار تولید
generation U تولید نیرو
mode of production U وجه تولید
suppuration U تولید جراحت
producing U گنجایش تولید
procreating U تولید کردن
fabric U محصول تولید
net productivity U تولید خالص
metagenesis U تناوب تولید
net output U تولید خالص
neogenesis U تولید جدید
national product U تولید ملی
procreation U تولید مثل
national output U تولید ملی
mode of production U شیوه تولید
mode of production U طرز تولید
generations U تولید نیرو
homogenesis U تولید مثل
home country U محل تولید
procreate U تولید کردن
procreated U تولید کردن
procreates U تولید کردن
relations of production U رابطه تولید
producible U قابل تولید
production account U حساب تولید
production capacity U فرفیت تولید
production coefficient U ضریب تولید
potential output U تولید بالقوه
production control U کنترل تولید
production cost U هزینه تولید
production efficiency U کارائی تولید
production efficiency U کارائی در تولید
production engineer U مهندس تولید
production facility U سهولت تولید
production frontier U مرز تولید
produce U تولید کردن
production function U تابع تولید
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com