English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I have thought long and hard about it. U خیلی عمیق و دراز مدت درباره اش فکر کردم.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
She is very particular ( specific ) about her appearance . U درباره سرووضعش خیلی مقید است
That story is as old as the hills. U داستان خیلی طول و دراز است.
What have I done to offend you? U من چه کارت کردم؟ [من چطور تو را دلخور کردم؟]
to make a complaint [about] U شکایت کردن [درباره] [مثال: ناراضی بودن درباره کالا یا سرویس]
helped U پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
help U پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
helps U پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
I was keeping my fingers crossed . U خدا خدا می کردم ( دعامی کردم )
she has a well poised head U وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
i am very keen on going there U من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
go great guns <idiom> U موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
paint oneself into a corner <idiom> U گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
microfilm U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce U صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency U فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
ponderous U خیلی سنگین خیلی کودن
rattling U خیلی تند خیلی خوب
deeper U عمیق
deep U عمیق
fathomless U عمیق
deep rooted U عمیق
deepest U عمیق
profound U عمیق
deep percolation U نفوذ عمیق
profoundly U بطور عمیق
sopor U خواب عمیق
crevasse U شکاف عمیق
soaking pit U کوره عمیق
deep targets U هدفهای عمیق
deep well U چاه عمیق
channel U قسمت عمیق اب
channeled U قسمت عمیق اب
inhalation U نفس عمیق
deep hole drilling U سوراخ عمیق
deep hole boring U سوراخ عمیق
deep fording U عبور از اب عمیق
channeling U قسمت عمیق اب
pit type furnace U کوره عمیق
deep drawing U کشش عمیق
channels U قسمت عمیق اب
channelled U قسمت عمیق اب
crevasses U شکاف عمیق
grand opera U اپرای عمیق
midnight U دل شب تاریکی عمیق
abysm U بسیار عمیق
heartstrings U احساسات عمیق
advance cracking U ترکهای عمیق
in-depth U دقیق و عمیق
depth charges U خرج عمیق
recondite U عمیق پیچیده
willie waught U جرعه عمیق
canyon U دره عمیق
depth adjustment تنظیم عمیق
suspiration U نفس عمیق
abyss U بسیار عمیق
abysses U بسیار عمیق
canyons U دره عمیق
depth charge U خرج عمیق
I am freezing ( to death) . U از سرمایخ کردم
i asked him a question U پرسشی از او کردم
i knocked at the door U دق الباب کردم
the trusty is that i forgot it U فراموش کردم
i hid my self U را پنهان کردم
iwas late U دیر کردم
It slipped my mind. U آن را فراموش کردم.
I am late. U من دیر کردم.
I made a mistake . I was wrong. U من اشتباه کردم
eureka U >من کشف کردم <
diving well U قسمت عمیق استخر
reconditely U بطور پوشیده یا عمیق
steepest U دارای شیب عمیق
deep charge U خرج عمیق دریایی
subsoil U شخم عمیق زدن
ebb tide U جریان جذر عمیق
in a world of one's own <idiom> U مشکل عمیق داشتن
steep U دارای شیب عمیق
ravines U دره تنگ و عمیق
deep supporting fire U اتش پشتیبانی عمیق
clunk U صدای عمیق و تو خالی
clunks U صدای عمیق و تو خالی
ravine U دره تنگ و عمیق
pit furnace crane U جراثقال کوره عمیق
psychognosis U مطالعه عمیق روانی
heartstring U عمیق ترین احساسات دل
to be dead asleep U در خواب عمیق بودن
slow-wave sleep [SWS] U خواب عمیق [روانشناسی]
suspire U نفس عمیق کشیدن
deep sleep U خواب عمیق [روانشناسی]
psychognosy U مطالعه عمیق روانی
deep fording U عبوراز پایاب عمیق
canons U دره عمیق وباریک
canon U دره عمیق وباریک
bathyal U مربوط به دریای عمیق
To take a deep breath . U نفس عمیق کشیدن
subsoil ploughing U شخم گود یا عمیق
pit type furnace U کوره نوع عمیق
i a the beauties of nature U من از زیبائیهای طبیعت حظ کردم
I incurred a heavy loss. U ضرر زیادی کردم
I've run out of petrol. بنزین تمام کردم.
I have a reservation. من قبلا رزرو کردم.
i was too indulgent to him U زیاد به او گذشت کردم
What have I done to offend you? U من چطور تو را ناراحت کردم؟
i profited by his advice از نظر او استفاده کردم
i managed to do it U ان کار را درست کردم
i forgot all about it U به کلی فراموش کردم
i had a quiet read U فرصت پیدا کردم
i did that of my own free will U این کار را کردم
Much as I tried , I couldnt do it . I simply couldnt do it . U هر چه سعی کردم نشد
i made him go U او را وادار کردم برود
i made him go U او راوادار به رفتن کردم
i am through with my work U ازکارفراغت پیدا کردم
I invited her to lunch . I stood her a lunch . U ناهار مهمانش کردم
deep hole drilling machine U دستگاه مته سوراخ عمیق
deep minefield U میدان مین عمیق زیرابی
total discharge U تخلیه الکتریکی عمیق [در باتری]
deep hole boring machine U دستگاه مته سوراخ عمیق
bore hole pump U تلمبه توربینی چاه عمیق
plunge U گودال عمیق سرازیری تند
plunged U گودال عمیق سرازیری تند
depth-adjustment mechanism طرز کار تنظیم عمیق
plunges U گودال عمیق سرازیری تند
tarn U دریاچه عمیق وکوچک کوهستانی
Since I left school. U ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
I have entangled myself with the banks . U خودم را گرفتار بانک ها کردم
the two books are a like با هردو یک جور معامله کردم
I thought so. U منم همینطور فکر کردم.
the trusty is that i forgot it U حقیقا امراینست که فراموش کردم
I was a fool ( naïve enough) to believe her . U من را بگه که حرفهایش را باور کردم
I sent him packing. U دست به سرش کردم. [اصطلاح]
I had a long talk with him. U با ایشان مفصلا" صحبت کردم
i stated the facts U چگونگی را بدانسان که بودبیان کردم
Whichever way I did it ,It came out(turned out)wrong. U هر طور کردم غلط درآمد
i saw him off the premises U کردم تا ازعمارت بیرون رفت
i repaid his kindress in kind U مهربانی او را عینا` تلافی کردم
i provided for his safety U وسائل سلامت او را فراهم کردم
If I find the time . U اگر وقت کنم ( کردم )
i did my best U منتهای کوشش خود را کردم
i did all in my power U انچه در توانم بود کردم
I stayed up reading until midnight. U تا نصف شب بیدارماندم ومطالعه کردم
emergencies U خیلی خیلی فوری
emergency U خیلی خیلی فوری
rut U جای چرخ عمیق روی شوسه
subcutis U عمیق ترین قسمت زیر پوست
hungry U [تورفتگی طاقچه مانند در دیوار عمیق]
heart strings U عمیق ترین احساسات دل رشته هایاریسمانهای دل
ruts U جای چرخ عمیق روی شوسه
I have settled all my accounts. همه حساب هایم را صاف کردم
i am & out U پنج لیره اشتباه حساب کردم
I had a hell of a time to fix the engine. U پدرم درآمد موتور رادرست کردم
I've shoveled snow all the morning. U من تمام صبح برف پارو کردم.
I weighed myself today . U امروز خودم را کشیدم ( وزن کردم )
I found a hair in the soup . U توی سوپ یک موبود (پیدا کردم )
i did it only for your sake U تنها به خاطرشما این کار را کردم
i did it for show U برای نمایش یا فاهر ان کاررا کردم
i made him my proxy U او رااز جانب خود وکیل کردم
I stayed in concealment until the danger passed. U خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
i gave up the idea U ازان خیال صرف نظر کردم
I reckoned him as my friend. U اورا دوست خود حساب می کردم
Upon reflection , I realized that … U دوباره که فکر کردم متوجه شدم که ...
i waved him nearer U با دست اشاره کردم که نزدیکتر بیا
soricine U موش پوزه دراز شبیه موش پوزه دراز
deep discharge U تخلیه الکتریکی عمیق [مهندسی برق یا الکترونیک]
Did I say anything different? U مگر من چیز دیگری گفتم [ادعا کردم] ؟
i owe for all my books U پول همه کتابهای خود راقرض کردم
I shared out the money among four persons. U پول را بین چهار نفر قسمت کردم
I stamped on the spider . U عنکبوت رابا پایم کوبیدم ( وله کردم )
I played every trick in the book . U هر کلکی را که فکر کنی سوار کردم ( زدم )
I expended all my capital on equipment. U تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
I areraged six hours a day. روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
I stand corrected. U من اشتباه کردم. [همه چیز را که گفتم پس می گیرم.]
I ran away lest I should be seen . U فرار کردم رفتم که مبادا دیده بشوم
jim dandy U ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
I have been deceived in you . U درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction. U د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
The news shocked me. U این خبر مرا تکان داد (هول کردم )
I accidentally locked myself out of the house. U من به طور تصادفی خانه ام را روی خودم قفل کردم.
i lost my a U دار و ندار خود را گم کردم همه چیز از دستم رفت
i thanked him for his trouble U برای زحمتی که کشیده بود ازاو سپاس گزاری کردم
Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car. U به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work! U من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
toward U درباره
on U درباره
quoad U درباره
concerning U درباره
re- U درباره .....
re- U درباره
re U درباره .....
touching U درباره
about U درباره
re U درباره
in re U درباره
verbose U دراز
longish U دراز
long U دراز
macro U دراز
prolix U دراز
longest U دراز
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com