English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 178 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I'm glad I could help. U خوشحالم که تونستم کمکی بکنم.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I'm really not responsible for it. <idiom> U من واقعا نمیتونم کمکی بکنم.
My hands are tied. <idiom> U نمی توانم [کاری] کمکی بکنم.
i cannot think of it U فکرش را نمیتوانم بکنم تصورش راهم نمیتوانم بکنم
auxiliary storage U حافظه کمکی ذخیره سازی کمکی
auxiliary operation U عملیات کمکی عملکرد کمکی
i f.happy U خوشحالم
I am pleased to see you. U خوشحالم که می بینمت.
I am pleased to see you. U از دیدنت خوشحالم.
I'm glad he's gone. U خوشحالم که او رفته.
I look forward to seeing you. U خوشحالم میشم که ببینمت.
I'm happy to hear that. U خوشحالم که اینو می شنوم.
I am glad to see you up and about. خوشحالم از اینکه شما را سر پا وسر حال می بینم
It's good to see you again. U خیلی خوشحالم از اینکه شما را دوباره میبینم.
auxiliary machinery U دستگاههای کمکی ماشینهای فرعی ماشینهای کمکی
what shall i do? U چه بکنم
what do you wish me to do? U چه میخواهید من بکنم
What else can I do? U دیگر چه می توانم بکنم ؟
Might I ask a question? U اجازه می دهید یک سئوال بکنم؟
Can I pin you down to that? U شما را به این متعهد بکنم؟
I dropped in to say hello. U آمدم اینجا یک سلامی بکنم
i please to do it U خوش دارم که این کار را بکنم
I don't know what to do with that. U من نمی دونم باهاش چه کار باید بکنم.
I must make a special note of that. U من باید یادداشت ویژه ای برای این مورد بکنم.
May I use your name as a reference? U اجازه میدهید شما را بعنوان معرف ذکر بکنم؟
Let me back up and explain how ... U به من اجازه بدهید از اول داستان در گذشته شروع بکنم و توضیح بدهم که چطور ...
subsidiaries U کمکی
secondary U کمکی
auxiliary U کمکی
supplementary U کمکی
auxiliaries U کمکی
subsidiary U کمکی
ancillary U کمکی
commutating pole U قطب کمکی
split pole motor U موتور کمکی
auxiliary target U هدف کمکی
auxiliary U امدادی کمکی
boostes pump U پمپ کمکی
communicating pole U قطب کمکی
by pass valve U شیر کمکی
boostes transformer U ترانسفورماتور کمکی
booster pump U پمپ کمکی
coprocessor U پردازنده کمکی
remedial measure U اندازه کمکی
relieving arch U طاق کمکی
relieving tackle U تاکل کمکی
accessory U لوازم کمکی
interpoles U قطبهای کمکی
reserve accumulator U انباره کمکی
operating supplies U مواد کمکی
interpole U قطب کمکی
intermediate grid U شبکه کمکی
sabot U خرج کمکی
slack variable U متغیر کمکی
auxiliary forces U قوای کمکی
utilitu program U برنامه کمکی
user interface U میانجی کمکی
prony motor U موتور کمکی
auxiliary landing field U فرودگاه کمکی
auxiliary view U نمای کمکی
artificial aids U وسایل کمکی
auxiliary forces U نیروی کمکی
auxiliary equipment U وسائل کمکی
auxiliary equipment U وسایل کمکی
auxiliary equipment U تجهیزات کمکی
auxiliary electrode U الکترود کمکی
auxiliary ego U خود کمکی
auxiliary charger U شارژکننده کمکی
auxiliary base line U باز کمکی
accommodator U کارگر کمکی
dummy antenna U انتن کمکی
artificial antenna U انتن کمکی
auxiliary memory U حافظ کمکی
auxiliary memory U حافظه کمکی
back up frequency U فرکانس کمکی
auxiliary target U نقطه کمکی
auxiliary storage U انباره کمکی
auxiliary storage U انبار کمکی
auxiliary rotor U رتور کمکی
booster magneto U دینام کمکی
auxiliaries U امدادی کمکی
auxiliary operation U عمل کمکی
auxiliary operatich U عمل کمکی
She's agreed to fill in for me on Friday, but I'd be pushing my luck if I asked her to do it on Saturday, too. U او [زن] موافقت کرد روز جمعه جاینشین من باشد اما من شورش را در می آوردم اگر از او [زن] درخواست بکنم که شنبه هم جاینشین من بشود.
pitman U عضو گروه کمکی
aided U کمک وسایل کمکی
aid U کمک وسایل کمکی
undelete utility U برنامه کمکی احیاء
visual aids U ابزارهای کمکی دیداری
table utility U برنامه کمکی جدولی
guiding U عضلات کمکی مجاور
sabot U خرج موشکی کمکی
afforce U نیروی کمکی فرستادن به
downloading utility U برنامه کمکی استقرار
I can't help it. <idiom> U من نمیتونم کمکی کنم.
auxiliary control surfaces U سطوح فرامین کمکی
will U فعل کمکی "خواهم "
commutating pole converter U تبدیل گر قطب کمکی
willed U فعل کمکی "خواهم "
wills U فعل کمکی "خواهم "
backup utility U برنامه کمکی پشتیبان
back end processor U پردازنده کمکی تک منظوره
auxiliary power unit U واحد قدرت کمکی
auxiliary flight surfaces U سطوح پرواز کمکی
accessory cells یاخته های کمکی
astrocyteo U نوعی یاخته کمکی
dozzle U مخزن کمکی تغذیه
igniter pad U کیسه خرج کمکی
lee helm U سکان کمکی ناو
layshaft U محور دندانه کمکی
kedge anchor U لنگر کمکی ناو
interpole motor U موتور با قطب کمکی
aiding U کمک وسایل کمکی
navigational grid U شبکه کمکی ناوبری
mace utilities U برنامه کمکی میس
norton utilities U برنامههای کمکی نورتن
ingot feeder head U مخزن کمکی تغذیه شمش
frapping lines U طناب تعادل کمکی ناو
outline utility U برنامه یا ویژگی کمکی اختصاری
document comparison utility U برنامه کمکی مقایسه مدارک
communicating pole winding U سیم پیچی قطب کمکی
file transfer utility U برنامه کمکی انتقال فایل
file conversion utility U برنامه کمکی تبدیل فایل
boot U پوشش کمکی روی سم اسب
audiovisual aids U ابزارهای کمکی دیداری-شنیداری
build-ups U نیروی کمکی تقویت نیروها
build-up U نیروی کمکی تقویت نیروها
build up U نیروی کمکی تقویت نیروها
banderillero U عضو تیم کمکی گاوبازماموراستفاده از نیزه
screen saver utility U برنامه کمکی محافظ صفحه نمایش
file compression utility U برنامه کمکی فشرده کردن فایل
bowsight U وسیله کمکی هدفگیری وصل به کمان
helped U کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
help U کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
helped U کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
helps U کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
helps U کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
commented U نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
commenting U نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
drum sorting U مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی
help U کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
pickup man U اسب سوار کمکی به گاوسواربرای پیاده شدن او
air traffic control radar system U راداری کمکی در سیستم کنترلی ترافیک هوایی
baby siphon U سیفون کمکی که در هوابند ابی بکار میرود
comment U نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
blitzed U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
context sensitive help key U کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
heading select feature U عرشه کمکی برای انتخاب سمت حرکت هواپیما
augmentation U افزایش نیروی جلوبرنده باوسایل کمکی از جمله پس سوز
commonest U تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
commoners U تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
common U تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
blitzing U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzes U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitz U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
stick bridge U پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
compound helicopter U هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
All of which doesn't really help us very much in our day-to-day lives. U تمامی این موارد به زندگی روزانه ما واقعا کمکی نمی کند.
transaction trailing U ایجاد یک فایل کمکی برای پی گیری به روز دراوردن تمام فایلها
pit board U تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
blue key U نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
finds U برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
find U برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
admixtures U موادی بجز سیمان شن ماسه و اب که گاهی به عنوان ماده کمکی به بتن اضافه میکنند
escape character U ترتیب ارسال کد که به گیرنده اعلام میکند که حروف مقابل کمکی برای اعمال کنترلی هستند
f key U برنامه کمکی مکینتاش که توسط فشار دادن کلیدهای Command و Shift باکلیدهای عددی از صفر تا 9اجرا میشود
font da/mover U یک برنامه کمکی است که توسط شرکت اپل تهیه گردیده است و در محیط مکینتاش بکار می رود
paradrag drop U سقوط ازاد از ارتفاع کم سقوط با چتر کمکی
aux U در DOS اختصار پورت یادرگاه کمکی است که پورت ارتباطات را در DOS به عنوان پیش فرض استفاده میکند
ignition anode U اند کمکی اند احتراق
access road U راه دستیابی راه کمکی
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
version U نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
versions U نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
landing aids U وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
cads U محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
cad U محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com