Perdic | خوشبخت خوشحال | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

✘ Close


Total search result: 51 (5 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
	sonsy U	خوشبخت خوشحال

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	sonsie U	خوشبخت
	in the green tree U	خوشبخت
	fortunate U	خوشبخت
	well-to-do U	خوشبخت
	blest U	خجسته خوشبخت
	blessed U	خجسته خوشبخت
	providential U	خوشبخت مشیتی
	dow U	خوشبخت بودن
	blessedly U	خجسته خوشبخت
	such as are happy U	انهایی که خوشبخت هستند
	provident U	مال اندیش خوشبخت
	gayer U	خوشحال
	gayest U	خوشحال
	gays U	خوشحال
	gleesome U	خوشحال
	vogie U	خوشحال
	gay U	خوشحال
	shandygaff U	خوشحال
	vivace U	خوشحال
	bouncy U	خوشحال
	sprightly U	خوشحال
	shandy U	خوشحال
	wanton U	خوشحال
	shandies U	خوشحال
	lilting U	خوشحال
	glad U	خوشحال
	jolly U	خوشحال
	happy U	خوشحال
	happiest U	خوشحال
	gleeful U	خوشحال
	happier U	خوشحال
	in seventh heaven <idiom> U	خیلی خوشحال
	benedict U	خوشحال ملایم
	merry U	خوش خوشحال
	chuffed U	راضی و خوشحال
	Consider yourself lucky [fortunate] (that) you weren't on the train at that time. U	شما باید خودتان را خوش شانس [خوشبخت] در نظر بگیرید [که] در آن زمان در قطار نبودید.
	on cloud nine <idiom> U	خیلی خوشحال وشاد
	sonsie U	خوشحال نیک انجام
	be glad to see the back of <idiom> U	[خوشحال شدن از رفتن کسی‌]
	to jump up at somebody U	به کسی پریدن [مانند سگ دوستانه یا خوشحال]
	put up a good front <idiom> U	وانمودبه خوشحالی ،تظاهر به خوشحال بودن
	She wasn't any too pleased about his idea. U	او [زن] در مورد ایده او [مرد] خیلی خوشحال نبود.
	good riddance <idiom> U	وقتی چیزی را از دست بدهی وبخاطرش خیلی خوشحال باشی
	gladdens U	خرسند کردن خوشحال کردن
	gladdening U	خرسند کردن خوشحال کردن
	gladdened U	خرسند کردن خوشحال کردن
	open U	روشن شدن خوشحال شدن
	opened U	روشن شدن خوشحال شدن
	gladden U	خرسند کردن خوشحال کردن
	opens U	روشن شدن خوشحال شدن

Recent search history

Forum search

more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)

Contact | Terms | Privacy