Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (27 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
welcome
U
خوشامد گفتن پذیرایی کردن
welcomed
U
خوشامد گفتن پذیرایی کردن
welcomes
U
خوشامد گفتن پذیرایی کردن
welcoming
U
خوشامد گفتن پذیرایی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
complemented
U
تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complementing
U
تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complements
U
تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complement
U
تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
to bid welcome
U
خوشامد گفتن
glad hand
U
خوشامد گویی صمیمانه خوشامد گرم
entertain
U
پذیرایی کردن
lodges
U
پذیرایی کردن
entertained
U
پذیرایی کردن
lodge
U
پذیرایی کردن
lodged
U
پذیرایی کردن
receives
U
پذیرایی کردن از
receive
U
پذیرایی کردن از
entertains
U
پذیرایی کردن
to keep open house
U
ازهرکس پذیرایی کردن
to serve oneself
U
از خود پذیرایی کردن
entertainments
U
تفریحات پذیرایی کردن
roll out the red carpet
<idiom>
U
حسابی پذیرایی کردن
entertainment
U
تفریحات پذیرایی کردن
wait on (someone) hand and foot
<idiom>
U
به هر نحوی پذیرایی کردن
receptions
U
قدرت پذیرش پذیرایی کردن
do the honors
<idiom>
U
مثل یک مهماندا پذیرایی کردن
reception
U
قدرت پذیرش پذیرایی کردن
welcoming
U
خوشامد
welcomed
U
خوشامد
welcomer
U
خوشامد گو
welcomes
U
خوشامد
welcome
U
خوشامد
A constant guest is never welcome .
<proverb>
U
به همیشه میهمان خوشامد گفته نمى شود .
sass
U
بابی احترامی صحبت کردن با گستاخانه سخن گفتن با بیشرمانه گفتگو کردن
greeted
U
درود گفتن تبریک گفتن
greets
U
درود گفتن تبریک گفتن
to answer in the a
U
اری گفتن بله گفتن
greet
U
درود گفتن تبریک گفتن
rant
U
لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
ranted
U
لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
ranting
U
لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
rants
U
لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
ranten
U
لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
reception
U
پذیرایی
receptions
U
پذیرایی
entertainments
U
پذیرایی
entertainment
U
پذیرایی
parlors
U
اطاق پذیرایی
levee
U
مجلس پذیرایی
accessible
آماده پذیرایی
parlour
U
اطاق پذیرایی
parlor
U
اطاق پذیرایی
receptors
U
پذیرایی کننده
drawing rooms
U
سالن پذیرایی
palor
U
اطاق پذیرایی
drawing rooms
U
اطاق پذیرایی
drawing room
U
سالن پذیرایی
drawing room
U
اطاق پذیرایی
receptor
U
پذیرایی کننده
open house
U
پذیرایی از مهمان
reception room
U
اتاق پذیرایی
parlours
U
اطاق پذیرایی
reception rooms
U
اتاق پذیرایی
turn thumbs down
<idiom>
U
رد کردن،نپذیرفتن ،نه گفتن
come out with
<idiom>
U
بیان کردن ،گفتن
have it
<idiom>
U
گفتن ،ادعا کردن
declare
U
افهار کردن گفتن
declares
U
افهار کردن گفتن
declaring
U
افهار کردن گفتن
accessibility
U
امادگی برای پذیرایی
red carpet
U
علامت پذیرایی مخصوص
at someone's beck and call
<idiom>
U
همیشه آماده پذیرایی
at home
U
پذیرایی در ساعت معین
amusements
U
فریب خوردگی پذیرایی
presence chamber
U
اطاق بار یا پذیرایی
amusement
U
فریب خوردگی پذیرایی
tongues
U
گفتن دارای زبانه کردن
enunciates
U
اعلام کردن صریحا گفتن
rumors
U
شایعه گفتن و یا پخش کردن
enunciate
U
اعلام کردن صریحا گفتن
rumours
U
شایعه گفتن و یا پخش کردن
cites
U
اتخاذ سند کردن گفتن
abdicating
U
تفویض کردن ترک گفتن
enunciating
U
اعلام کردن صریحا گفتن
lecture
U
سخنرانی کردن خطابه گفتن
abdicated
U
تفویض کردن ترک گفتن
abdicate
U
تفویض کردن ترک گفتن
rumour
U
شایعه گفتن و یا پخش کردن
gratulate
U
تبریک گفتن سلام کردن
rumoured
U
شایعه گفتن و یا پخش کردن
enunciated
U
اعلام کردن صریحا گفتن
cite
U
اتخاذ سند کردن گفتن
rumor
U
شایعه گفتن و یا پخش کردن
rumored
U
شایعه گفتن و یا پخش کردن
cited
U
اتخاذ سند کردن گفتن
lectured
U
سخنرانی کردن خطابه گفتن
lecturing
U
سخنرانی کردن خطابه گفتن
hallucinated
U
هذیان گفتن اشتباه کردن
hallucinate
U
هذیان گفتن اشتباه کردن
hallucinates
U
هذیان گفتن اشتباه کردن
enouce
U
بیان کردن بصراحت گفتن
iterate
U
دوباره گفتن بازگو کردن
abdicates
U
تفویض کردن ترک گفتن
citing
U
اتخاذ سند کردن گفتن
hallucinating
U
هذیان گفتن اشتباه کردن
lectures
U
سخنرانی کردن خطابه گفتن
parlormaid
U
کلفت یاپیشخدمت سالن پذیرایی
one's d.
U
روز پذیرایی شخص درهفته
hospitalization
U
پذیرایی خدمات بیمارستانی و درمانی
valhalla
U
سالن پذیرایی خدای اودین
to mince matters
U
از گفتن راستی فرو گذار کردن
affirms
U
بطور قطع گفتن تصدیق کردن
droning
U
وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
affirming
U
بطور قطع گفتن تصدیق کردن
Easier said than done .
<proverb>
U
گفتن سهل تر از عمل کردن است .
jaber
U
وراجی کردن تند و ناشمرده گفتن
droned
U
وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
affirmed
U
بطور قطع گفتن تصدیق کردن
drone
U
وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
drones
U
وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
board and lodging
U
خوابگاه با پذیرایی غذا
[در مهمانسرا یا هتل]
to speak one's mind
U
اندیشه خود را اشکار کردن رک سخن گفتن
taunting
U
دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
taunts
U
دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
taunted
U
دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
taunt
U
دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
to wheeze out
U
باخس خس گفتن با سینه تنگ ادا کردن
to be rude to any one
U
به کسی بی احترامی کردن کسیرا ناسزا گفتن
sputtered
U
تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputter
U
تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputters
U
تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
straight from the shoulder
<idiom>
U
راست وپوست کنده گفتن ،بیغل غش صحبت کردن
cant
U
باناله سخن گفتن بالهجه مخصوصی صحبت کردن
dogmatize
U
امرانه افهار عقیده کردن مقتدرانه سخن گفتن
to recount something to someone
[formal]
U
برای کسی چیزی را تعریف کردن
[یکایک گفتن]
[بازگفتن]
to talk in a whisper
U
بیخ گوشی سر گوشی سخن گفتن شرشر کردن
says
U
سخن گفتن صحبت کردن سخن
say
U
سخن گفتن صحبت کردن سخن
rehearsed
U
گفتن
rehearses
U
گفتن
to give utterance to
U
گفتن
say
U
گفتن
relates
U
گفتن
utter
U
گفتن
uttered
U
گفتن
bubble
U
گفتن
adduse
U
گفتن
relate
U
گفتن
bubbles
U
گفتن
iteration
U
گفتن
tells
U
گفتن
pshaw
U
اه گفتن
telling-off
U
گفتن
tell
U
گفتن
bubbling
U
گفتن
let out
<idiom>
U
گفتن
viyuperate
U
بد گفتن
bubbled
U
گفتن
utters
U
گفتن
says
U
گفتن
rehearsing
U
گفتن
to tell a story
U
گفتن
inform
U
گفتن
informing
U
گفتن
rehearse
U
گفتن
utterances
U
گفتن
mouthing
U
گفتن
let (someone) know
<idiom>
U
گفتن
mouth
U
گفتن
to weep out
U
گفتن
mouths
U
گفتن
vituperate
U
بد گفتن
saith
U
گفتن
informs
U
گفتن
get out
U
گفتن
utterance
U
گفتن
mouthed
U
گفتن
abandoning
U
ترک گفتن
abandon
U
ترک گفتن
tallyho
U
اهای گفتن
avows
U
اشکارا گفتن
rejoining
U
در پاسخ گفتن
belying
U
دروغ گفتن
blare
U
بافریاد گفتن
come clean
<idiom>
U
راست گفتن
rejoins
U
در پاسخ گفتن
jests
U
مزاح گفتن
bootlick
U
تملق گفتن از
adduee
U
گفتن افهارنمودن
gab
U
دروغ گفتن
rejoined
U
در پاسخ گفتن
crack a joke
<idiom>
U
جوک گفتن
flatters
U
تملق گفتن از
lies
U
:دروغ گفتن
flatter
U
تملق گفتن از
lied
U
:دروغ گفتن
solace
U
تسلیت گفتن
rejoin
U
در پاسخ گفتن
blaring
U
بافریاد گفتن
blares
U
بافریاد گفتن
blared
U
بافریاد گفتن
lie
دروغ گفتن
to bid a
U
وداع گفتن
congratulate
U
شادباش گفتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com