English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
invite U خواندن وعده گرفتن
invited U خواندن وعده گرفتن
invites U خواندن وعده گرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
invitation U وعده خواهی وعده گیری
invitations U وعده خواهی وعده گیری
aligned U اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
align U اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligns U اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligning U اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
lilt U اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
lilts U اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
defective U خطایی در دیسک سخت که داده روی برخی شیارها به درستی قابل خواندن نیست که میتواند ناشی از سطح دیسک آسیب دیده یا قرار گرفتن نامناسب نوک باشد
usance U وعده
vowing U وعده
promises U وعده
behest U وعده
vows U وعده
vowed U وعده
vow U وعده
termless U بی وعده
payable at sight U بی وعده
punctually U در سر وعده
promise U وعده
read head U هد خواندن راس خواندن
cop-out U خلف وعده
cop-outs U خلف وعده
promissory U وعده اور
rendezvous area U وعده گاه
punctual payment U پرداخت در سر وعده
usance bill U برات به وعده
usance U وعده فرجه
forward dealing U معامله به وعده
postdated cheque U چک وعده دار
payable at maturity U وعده دار
hest U امریه وعده
forward delivery U تحویل به وعده
promisor U وعده دهنده
due at a specified date after sight U وعده دار
on six mounth scredit U با ششماه وعده
appointments U وعده ملاقات
pleas U وعده مشروط
appointment U وعده ملاقات
appointed day U وعده ملاقات
date [appointment] U وعده ملاقات
plea U وعده مشروط
credits U وعده مهلت
crediting U وعده مهلت
rendezvous U وعده گاه
credited U وعده مهلت
credit U وعده مهلت
dates [appointments] U وعده های ملاقات
appointed days U وعده های ملاقات
appointments U وعده های ملاقات
on credit month's U وام با وعده ..... ماهه
i rest upon your promise U من به وعده شما است
So much for her promises . U این هم از وعده های او
maturity U وعده یا موعد پرداخت
helping U یک وعده یا پرس خوراک
matured U وعدهای وعده دار
helpings U یک وعده یا پرس خوراک
contango U با وعده معامله کردن
usance U برات وعده دار
promises U نوید انتظار وعده دادن
promise U نوید انتظار وعده دادن
invited U مهمان کردن وعده دادن
invites U مهمان کردن وعده دادن
invite U مهمان کردن وعده دادن
the bill is undue U وعده برات نرسیده است
meal times U زمان وعده های غذا
redezvous U وعده ملاقات اجتماع مجدد
the bill has come to maturity U وعده پرداخت برات رسیده است
person to his promise U کسی را ملزم به ایفای وعده کردن
the bill of has come to mature U وعده پرداخت برات رسیده است
head crash U برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
He gave us to understand that he would help us. U او [مرد] وعده داد که به ما کمک خواهد کرد.
for half board U برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی
for full board U برای تختخواب و تمام وعده های غذا
extending U فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extends U فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extend U فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
make it up to someone <idiom> U انجام کاری برای کسی درعوض وعده پولی
to take medical advice U دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
to seal up U درز گرفتن کاغذ گرفتن
gripped U طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping U طرز گرفتن وسیله گرفتن
grips U طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate U جشن گرفتن عید گرفتن
grip U طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
slag U کفه گرفتن تفاله گرفتن
clam U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
take in <idiom> U زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
reading U خواندن
recitation U از بر خواندن
misread U بد خواندن
readings U خواندن
recitations U از بر خواندن
misreads U بد خواندن
intones U خواندن
misreading U بد خواندن
lip read U لب خواندن
lip-read U لب خواندن
lip-reads U لب خواندن
intone U خواندن
intoned U خواندن
reads U خواندن
rhapsodiz U خواندن
intoning U خواندن
read U خواندن
to take lessons U یا خواندن
reading age U سن خواندن
A post - dated check . U چک مدت دار ( وعده دار )
appointments U قرار ملاقات وعده ملاقات
appointment U قرار ملاقات وعده ملاقات
cite U به دادگاه خواندن
cited U به دادگاه خواندن
citing U به دادگاه خواندن
peruse U بدقت خواندن
perused U بدقت خواندن
peruses U بدقت خواندن
perusing U بدقت خواندن
numerate U خواندن یاشمردن
to read wrong U اشتباه [ی] خواندن
chitter U اواز خواندن
readable U قابل خواندن
boasts U رجز خواندن
boasted U رجز خواندن
boast U رجز خواندن
rehearsals U تمرین از بر خواندن
rehearsal U تمرین از بر خواندن
psalmodize U زبور خواندن
brag U رجز خواندن
reading readiness U امادگی خواندن
to bid d. to U بمبارزه خواندن
to call to witness U بگواهی خواندن
parallel reading U خواندن موازی
to fling down the gauntlet U بمبارزه خواندن
to glance U بشتاب خواندن
nondestructive read U خواندن غیرمخرب
to go to school U درس خواندن
to read out U بلند خواندن
to song a song U سرود خواندن
destructive read U خواندن مخرب
criminiate U مرجم خواندن
criminate U مجرم خواندن
to throw down the glove U بمبارزه خواندن
rhapsodiz U از بر خواندن سرودن
readout U خواندن بازخواندن
quirister U باجمع خواندن
reading speed U سرعت خواندن
reading rate U سرعت خواندن
reading quotient U بهر خواندن
reading habit U عادت خواندن
reading disability U ناتوانی در خواندن
readability U قابلیت خواندن
read/write U خواندن- نوشتن
read strobe U بارقه خواندن
read pulse U تپش خواندن
reading span U فراخنای خواندن
read head U نوک خواندن
raw head U نوک خواندن
reading station U ایستگاه خواندن
r/w U خواندن- نوشتن
cantillate U با اواز خواندن
unreadable U غیرقابل خواندن
bastardize U حرامزاده خواندن
chortles U سرودوتسبیح خواندن
chortled U سرودوتسبیح خواندن
chortle U سرودوتسبیح خواندن
lullaby U لالایی خواندن
lullabies U لالایی خواندن
misreads U غلط خواندن
misreading U غلط خواندن
spells U پی بردن به خواندن
misread U غلط خواندن
beatifying U مبارک خواندن
beatify U مبارک خواندن
beatifies U مبارک خواندن
beatified U مبارک خواندن
brags U رجز خواندن
bragging U رجز خواندن
chortling U سرودوتسبیح خواندن
To misread the facts . To infer wrongly . U کور خواندن
scan U با وزن خواندن
unreadable U نامستحق خواندن
lulls U لالایی خواندن
lulling U لالایی خواندن
lulled U لالایی خواندن
lull U لالایی خواندن
spelled U پی بردن به خواندن
spell U پی بردن به خواندن
cites U به دادگاه خواندن
trills U با تحریر خواندن
trilled U با تحریر خواندن
trill U با تحریر خواندن
scans U با وزن خواندن
scanned U با وزن خواندن
bragged U رجز خواندن
literacy U سواد خواندن ونوشتن
recites U با صدایی موزون خواندن
reciting U با صدایی موزون خواندن
psalm U سرود مذهبی خواندن
psalms U سرود مذهبی خواندن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com