English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (719 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
please U خشنود ساختن کیف کردن
pleases U خشنود ساختن کیف کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
appeases U خشنود ساختن
appeasing U خشنود ساختن
appeased U خشنود ساختن
appease U خشنود ساختن
gratifies U خشنود و راضی کردن
gratified U خشنود و راضی کردن
gratify U خشنود و راضی کردن
satisfying U راضی کردن خشنود کردن
satisfies U راضی کردن خشنود کردن
satisfy U راضی کردن خشنود کردن
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
acquiescent U خشنود
fain U خشنود
fuddy-duddies U دیر خشنود
fuddy-duddy U دیر خشنود
nuts about <idiom> خشنود از چیزی
happy [about] <adj.> U خشنود [در مورد]
damp U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
engineered U اداره کردن طرح کردن و ساختن
To bear (put up) with somebody. U با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
engineer U اداره کردن طرح کردن و ساختن
make U درست کردن ساختن اماده کردن
preparing U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
engineers U اداره کردن طرح کردن و ساختن
prepare U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepares U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
gets U مجاب کردن ساختن
get U مجاب کردن ساختن
getting U مجاب کردن ساختن
to manufacture [into] U ساختن [درست کردن] [به]
to lay it on thick U نصب کردن ساختن
work up U ترکیب کردن ساختن
localize U محلی کردن موضعی ساختن
retarding U کند ساختن معوق کردن
trump up <idiom> U ساختن ،درمغز اختراع کردن
reproduced U چاپ کردن دوباره ساختن
reproduces U چاپ کردن دوباره ساختن
reproducing U چاپ کردن دوباره ساختن
to cotton with each other U باهم ساختن یارفاقت کردن
to cotton together U باهم ساختن یارفاقت کردن
attracted U جذب کردن مجذوب ساختن
detect U کشف کردن نمایان ساختن
attracting U جذب کردن مجذوب ساختن
pt down U هرز اب ساختن منکوب کردن
serialised U نوبتی کردن پیاپی ساختن
reproduce U چاپ کردن دوباره ساختن
serialising U نوبتی کردن پیاپی ساختن
localising U محلی کردن موضعی ساختن
franked U باطل کردن مصون ساختن
franker U باطل کردن مصون ساختن
localises U محلی کردن موضعی ساختن
retards U کند ساختن معوق کردن
serializing U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serializes U نوبتی کردن پیاپی ساختن
frankest U باطل کردن مصون ساختن
franking U باطل کردن مصون ساختن
serialized U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialize U نوبتی کردن پیاپی ساختن
franks U باطل کردن مصون ساختن
serialises U نوبتی کردن پیاپی ساختن
detected U کشف کردن نمایان ساختن
improvises U انا ساختن تعبیه کردن
perpetuating U دائمی کردن جاودانی ساختن
assimilate U هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilated U هم جنس کردن شبیه ساختن
fructify U برومند کردن بارور ساختن
assimilating U تلفیق کردن همانند ساختن
assimilated U تلفیق کردن همانند ساختن
entomb U دفن کردن مقبره ساختن
assimilating U هم جنس کردن شبیه ساختن
frank U باطل کردن مصون ساختن
surprise U متعجب ساختن غافلگیر کردن
provide U میسر ساختن تامین کردن
assimilates U تلفیق کردن همانند ساختن
assimilates U هم جنس کردن شبیه ساختن
provides U میسر ساختن تامین کردن
redargue U متهم ساختن تکذیب کردن
entombed U دفن کردن مقبره ساختن
attracts U جذب کردن مجذوب ساختن
detecting U کشف کردن نمایان ساختن
prey U دستخوش ساختن طعمه کردن
entombs U دفن کردن مقبره ساختن
attract U جذب کردن مجذوب ساختن
entombing U دفن کردن مقبره ساختن
illuminating U درخشان ساختن زرنما کردن
retard U کند ساختن معوق کردن
illuminates U درخشان ساختن زرنما کردن
assimilate U تلفیق کردن همانند ساختن
detects U کشف کردن نمایان ساختن
illuminate U درخشان ساختن زرنما کردن
surprises U متعجب ساختن غافلگیر کردن
localizes U محلی کردن موضعی ساختن
violated U بی حرمت ساختن مختل کردن
avouch U تضمین کردن مستقر ساختن
internalize U باطنی ساختن داخلی کردن
indicated U نمایان ساختن اشاره کردن بر
internalising U باطنی ساختن داخلی کردن
indicate U نمایان ساختن اشاره کردن بر
internalises U باطنی ساختن داخلی کردن
internalised U باطنی ساختن داخلی کردن
prepare U مهیا ساختن مجهز کردن
spellbind U مجذوب کردن مفتون ساختن
destroying U ویران کردن نابود ساختن
agonise U معذب ساختن متاثر کردن
internalized U باطنی ساختن داخلی کردن
improvising U انا ساختن تعبیه کردن
subdue U مقهور ساختن رام کردن
internalizes U باطنی ساختن داخلی کردن
indicates U نمایان ساختن اشاره کردن بر
incapacitating U ناتوان ساختن محجور کردن
violates U بی حرمت ساختن مختل کردن
prepares U مهیا ساختن مجهز کردن
to hammer out U ساختن بکوشش درست کردن
preparing U مهیا ساختن مجهز کردن
highlighting U روشن ساختن مشخص کردن
violate U بی حرمت ساختن مختل کردن
incapacitate U ناتوان ساختن محجور کردن
surprize U متعجب ساختن غافلگیر کردن
internalizing U باطنی ساختن داخلی کردن
incapacitated U ناتوان ساختن محجور کردن
admired U متحیر کردن متعجب ساختن
admires U متحیر کردن متعجب ساختن
incapacitates U ناتوان ساختن محجور کردن
destroys U ویران کردن نابود ساختن
destroy U ویران کردن نابود ساختن
emboss U مزین کردن پرجلوه ساختن
fraternises U برادری کردن متفق ساختن
proscribe U ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribed U ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribes U ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribing U ممنوع ساختن تحریم کردن
fraternising U برادری کردن متفق ساختن
fraternize U برادری کردن متفق ساختن
fraternized U برادری کردن متفق ساختن
fraternizes U برادری کردن متفق ساختن
fraternizing U برادری کردن متفق ساختن
tepefy U ولرم کردن ملول ساختن
perpetuates U دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuated U دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuate U دائمی کردن جاودانی ساختن
improvise U انا ساختن تعبیه کردن
inculcating U جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcates U جایگیر ساختن تلقین کردن
subduing U مقهور ساختن رام کردن
to bear with a person U باکسی ساختن یاسازش کردن
oblige U وادار کردن مرهون ساختن
obliged U وادار کردن مرهون ساختن
obliges U وادار کردن مرهون ساختن
tumify U اماس کردن متورم ساختن
lanes U کوچه ساختن منشعب کردن
discompose U مضطرب ساختن پریشان کردن
fraternised U برادری کردن متفق ساختن
inculcated U جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcate U جایگیر ساختن تلقین کردن
subdues U مقهور ساختن رام کردن
lane U کوچه ساختن منشعب کردن
localizing U محلی کردن موضعی ساختن
enables U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
freeze U ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
cark U بار کردن غمگین ساختن یاشدن
freezes U ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
enabled U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
locating U مستقر ساختن مکان یابی کردن
illume U منور کردن روشن فکر ساختن
engraves U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
engraved U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
engrave U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
recess U موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
recesses U موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
enabling U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
locates U مستقر ساختن مکان یابی کردن
enable U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
mirror U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirrored U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirrors U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
locate U مستقر ساختن مکان یابی کردن
located U مستقر ساختن مکان یابی کردن
by pass U بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
recriminate U اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
visualising U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
visualised U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
visualize U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
visualized U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
visualizes U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
visualizing U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
visualises U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
fulcrum U تکیه گاه ساختن پایه دار کردن
traumatising U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatised U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
cook up <idiom> U اختراع کردن ،ساختن وچیزی روباهم گذاشتن
traumatises U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatizing U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatizes U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatized U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatize U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
size U سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
concrete U : سفت کردن باشفته اندودن یا ساختن بهم پیوستن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com