Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
purchase
U
خرید خریداری کردن
purchased
U
خرید خریداری کردن
purchases
U
خرید خریداری کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ransoms
U
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransom
U
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
field buying
U
خرید کردن در صحرا خرید محلی
dear bought
U
جنس گران خریداری شده خریداری به قیمت گران
purchase
U
خریداری کردن
purchased
U
خریداری کردن
purchases
U
خریداری کردن
bought
U
خریداری کردن بدست اوردن
to drink in with ones eyes
U
بچشم خریداری نگاه کردن
To look fondly at someone .
U
با نظر خریداری بکسی نگاه کردن
close price
U
دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
purchase request
U
درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
bulls
U
گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
bull
U
گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
operated
U
به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
operate
U
به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
operates
U
به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
to make a purchase
U
خرید کردن
buy
U
خرید کردن
buys
U
خرید کردن
overbuy
U
در خرید افراط کردن
handle
U
خرید و فروش کردن
handles
U
خرید و فروش کردن
shop
U
کارخانه خرید کردن
shops
U
کارخانه خرید کردن
shopped
U
کارخانه خرید کردن
buy in advance
U
پیش خرید کردن
purchase price variance
U
سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
purchased
U
خریداری
purchases
U
خریداری
acquistion
U
خریداری
purchase
U
خریداری
buying
U
خریداری
to have a look round
[around]
the stores
[American E]
U
برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
to have a look round
[around]
the shops
[British E]
U
برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
redemption
U
خریداری و ازادسازی
irredeemable
U
غیرقابل خریداری
purchasable
U
قابل خریداری
date of acquisition
U
تاریخ خریداری
boughten
U
خریداری شده
accession
به ترتیب خرید وارد دفتر و ثبت کردن
order
U
خرید سفارش خرید
achate
U
اشیاء خریداری شده
affordable
قابل تهیه و خریداری
irredeemable
U
غیر قابل خریداری
qualifying shares
U
سهامی که مدیران الزاما"باید خریداری کنند
cash discount
U
تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد
gold import point
U
حالتی است که کشور خریداری کننده کالابه جای ارز یا پول
underwriters
U
صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
underwriter
U
صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
central purchase
U
خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
appliance computer
U
سیستم کامپیوتری آماده اجرا که خریداری میشود و به سرعت برای یک منظور کاربردی قابل استفاده است
last in , first out
U
اولین خروج از اخرین ورود فروش کالا از اخرین دسته کالای خریداری شده
treasury bond
U
سند قرضه خریداری شده اوراق قرضه خزانه
cost of goods purchased
U
قیمت تمام شده کالای خریداری شده
oem
U
Equipment Original شرکت یا سازمانی که کامپیوترها وتجهیزات دستگاه جانبی را به منظور استفاده از انها درمحصولات و تجهیزاتی که بعدا" به مشتریان فروخته خواهد شد خریداری می نمایدسازنده تجهیزات اصلی anufacturer
picker
U
دلال و واسطه فرش
[بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
buys
U
خرید
underwrite
U
خرید
underwrites
U
خرید
underwriting
U
خرید
purchasing
U
خرید
shopping
U
خرید
underwritten
U
خرید
procurement
U
خرید
buying
U
خرید
underwrote
U
خرید
buy
U
خرید
bond servant
U
زر خرید
purchased
U
خرید
bondwoman
U
زن زر خرید
purchases
U
خرید
purchase
U
خرید
procurement cycle
U
دوره خرید
purchasing power
U
قدرت خرید
offer to purchase
U
پیشنهاد خرید
open purchase
U
خرید ازاد
purchasing power
U
توان خرید
purchase notice agreements
U
قراردادهای خرید
corners
U
خرید یکجا
coemption
U
خرید کل محصول
cornering
U
خرید یکجا
corner
U
خرید یکجا
hire purchase
U
خرید اقساطی
purchase order
U
سفارش خرید
purchase order
U
دستور خرید
purchase notice agreements
U
پیمان خرید
bargain
U
خرید ارزان
redemption
U
باز خرید
bid
U
پیشنهاد خرید
lump sum purchase
U
خرید یکجا
lump sum purchase
U
خرید کلی
blanket buying
U
خرید کلی
local purchase
U
خرید محلی
local purchase
U
خرید از محل
buying rate
U
نرخ خرید
bulk buying
U
خرید فله
buyer's market
U
بازار خرید
buyers market
U
بازار خرید
buying price
U
قیمت خرید
nundination
U
خرید و فروش
bids
U
پیشنهاد خرید
purchasable
U
باب خرید
local procurement
U
خرید محلی
oniomania
U
جنون خرید
advance purchase
U
خرید سلف
monopolist
U
انحصار خرید
acquisition authority
U
اجازه خرید
achate
U
عقیق خرید
short covering
U
پیش خرید
buying and selling
U
خرید و فروش
credit purchase
U
خرید نسیه
shopping cart
U
گاری خرید
dear bought
U
گران خرید
purchasing department
U
قسمت خرید
conditions of purchase
U
شرایط خرید
futures exchange
U
خرید اتی
dealing
U
خرید و فروش
rebuy
U
خرید مکرر
purchasing officer
U
مسئول خرید
purchase rate
U
نرخ خرید
purchasing officer
U
مامور خرید
counter purchase
U
خرید متقابل
purchase requisition
U
درخواست خرید
purchasing patterns
U
الگوی خرید
purchasing analyst
U
تحلیل گر خرید
redemption yield
U
بازده خرید
business
U
خرید یا فروش
field buying
U
خرید در صحرا
monopsony
U
انحصار خرید
purchasing office
U
دفتر خرید
forward purchase
U
خرید سلف
regional purchase
U
خرید محلی
real estate
U
خرید زمین
purchasing office
U
قسمت خرید
forward purchase
U
پیش خرید
purchasing department
U
دفتر خرید
forward purchasing
U
پیش خرید
impulse buying
U
خرید بی مقدمه
businesses
U
خرید یا فروش
shopping basket
U
سبد خرید
average purchase rate
U
نرخ متوسط خرید
automated purchasing
U
خرید بصورت اتوماتیک
demands
U
تقاضای خرید کالا
call option
U
خرید به شرط خیار
current purchasing power
U
قدرت خرید فعلی
Examine it first before buying.
U
قبل از خرید امتحانش کن
value for money
U
قدرت خرید پول
salable
U
قابل خرید معاملهای
preclusive buying
U
خرید پیشگیری کننده
bulk buying
U
خرید بصورت عمده
credited
U
خرید وفروش اعتباری
credit
U
خرید وفروش اعتباری
furriery
U
خرید وفروش خز خزدوزی
brokerage
U
کارمزد خرید سهام
saleable
U
قابل خرید معاملهای
bulk buying
U
خرید درحجم زیاد
hedging
U
خرید و فروش تامینی
credits
U
خرید وفروش اعتباری
on approval
U
خرید کالا به شرط
demand
U
تقاضای خرید کالا
demanded
U
تقاضای خرید کالا
blanket buying
U
خرید بصورت عمده
the longs
U
پیش خرید کنندگان
duopsony
U
انحصار دو جانبه خرید
crediting
U
خرید وفروش اعتباری
hedged
U
خرید و فروش تامینی
institute of purchasing and supply
U
موسسه خرید و عرضه
income effect
U
تناسب خرید با درامد
purchasing power of money
U
قدرت خرید پول
stock trading
U
خرید و فروش سهام
purchasing research
U
تحقیق در خصوص خرید
off-market purchases
U
خرید در بیرون از بورس
real account
U
حساب خرید املاک
real purchasing power
U
قدرت خرید واقعی
purchasing power parity
U
برابری قدرت خرید
collaborative purchase
U
خرید با تشریک مساعی
home trade
U
خرید وفروش داخلی
open purchase
U
خرید از بازار ازاد
purchase journal
U
دفتر روزنامه خرید
hedges
U
خرید و فروش تامینی
irredeemable
U
باز خرید نشدنی
duopsony
U
انحصار دو قطبی خرید
course of dealing
U
دوره مذاکرات خرید
offer to purchase
U
پیشنهاد جهت خرید
purchase ledger
U
دفتر بزرگ خرید
open indent
U
سفارش خرید باز
hedge
U
خرید و فروش تامینی
course of dealing
U
دوره خرید و فروش
procuration
U
تحصیل چیزی خرید
oligopsony
U
خرید نیمه انحصاری
procuance
U
تحصیل چیزی خرید
procurement lead time
U
زمان انجام خرید
retail shopping centre
[British]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
boycott
U
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
strip mall
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail park
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
boycotted
U
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
shopping center
[American]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com