English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Something wI'll turn up . U خدا بزرگ است ( نباید ما یوس ونا امید شد )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
polyamide U پلی امید ترکیبی شامل چند گروه امید
to dash one's hopes U امید کسی را نا امید کردن
oughtn't U نباید
ought not U نباید
one must U نباید گفت
One must let sleeping dogs lie. U دنبال شر نباید رفت
his heart to grief U دل بکف غصه نباید سپرد
You should not over – exert yourself. U نباید بخودتان فشار بیاورید
We should not have lost sight of the fact that ... U ما نباید فراموش می کردیم در نظر بگیریم که ..
I musn't eat food containing ... من نباید غذایی را که دارای ... هستند بخورم.
One must not judge by appearances . U بظاهر اشخاص نباید قضاوت کرد
forbid U بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
No one needed to know save herself / outside herself [American E] . U به غیر از او [زن] هیچکس نباید از آن چیز آگاه باشد.
throwing line U نیمدایرهای که پرتابگر نیزه نباید از ان تجاوز کند
Time lost cannot be won again. <idiom> U فرصت غنمیت است نباید از دست داد.
forbids U بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
to tell somebody something [to let somebody in on something] <idiom> U به کسی چیزی را گفتن که او نباید می دانست یا او نمی خواهد بداند.
This must not happen in future at any cost. U در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید.
My grandparents are six feet under. <idiom> U پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania U مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
one should not drop the pilot U شخص نباید رایزنی راکه بدواطمینان پیدا کرده است رها کند
machiavelian U مبنی براین عقیده سیاسی که برای برپاکردن یک حکومت نیرومند تقلب را نباید
to shoot one's mouth off <idiom> U چیزهایی را بگویند که به مردم نباید گفت [مثال چقدر پول درمی آورد ماهانه]
hidden U پاک کننده خط وطی که در هنگام مشاهده شکل دوبعدی یک شی سه بعدی نباید دیده شوند
macropterous U دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
big game U صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
museum piece U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
fossil U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
expectation U امید
esperance U امید
desperate U بی امید
hoped U امید
amide U امید
hoping U امید
trusted U امید
hopes U امید
In the hope of. Hopingg that . . . . U به امید …
expectations U امید
expectant of U به امید
trust U امید
trusts U امید
hope U امید
bereft of hope U نا امید
See you again . So long. U به امید دیدار
silver lining U روزنهی امید
to indulge a hope U امید پروردن
life expectancies U امید به زندگی
life expectancies U امید زندگی
ray of hope U روزنه امید
gray U نا امید بد بخت
unpromising U بدون امید
wet blanket U نا امید کردن
wet blankets U نا امید کردن
promising U امید بخش
let someone down U نا امید کردن
to cherish the hope that ... U امید بپرورند که ...
lay one's hopes on U امید بستن به
expectancy U امید توقع
disappoint U نا امید کردن
disappoints U نا امید کردن
expectance U امید توقع
mathematical expectation U امید ریاضی
life expectancy U امید به زندگی
life expectancy U امید زندگی
prospect [of something] U امید موفقیت [در چیزی]
expectation U مقدار امید ریاضی
hope [for something] U امید [برای چیزیی]
To give up in despaer . To lose hope . U قطع امید کردن
to build one's hope upon U امید خودراروی 0000قراردادن
To give up hope [abandon hope] قطع امید کردن
a rosy future U آینده امید بخشی
expected value U مقدار امید ریاضی
turn over <idiom> U نا امید وافسرده شدن
to r. one's hops in a person U امید به کسی بستن
towardly U امید بخش مطلوب
expectations U مقدار امید ریاضی
if things shape well U مایه امید واری بودن
hope against hope <idiom> در نومیدی بسی امید است
it promisews to be easy U امید میرود اسان باشد
To set ones hopes on something. U امید خودرا به چیزی بستن
rosy <adj.> U امید بخش [نوید دهنده]
respired U امید تازه پیدا کردن
respires U امید تازه پیدا کردن
respire U امید تازه پیدا کردن
respiring U امید تازه پیدا کردن
prospect of success U چشم داشت یا امید کامیابی
to inspire a personwith hopes U روح امید در کسی دمیدن
grandam U مادر بزرگ ننه بزرگ
so large U چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparents U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparent U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
There is little hope U امید چندانی نمی رود (نیست )
I hope it serves ( answerew ) your purpose ( meets your view ) . U امید وارم نظرتان را تأمین کند
to lay down ones hopes U از چیزی امید بریدن یا دست کشیدن
cray U نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
drastic times call for drastic measures <idiom> U [زمانی که شما فوق العاده بی امید هستید و میخواهید یک تصمیم موثر بگیرید]
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness. U نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
privileged communication U مکاتبات یا ارتباطاتی که برمبنای اطمینان صنفی با وکیل دادگستری به وجود می اید ووی مجاز به افشای انهانیست بذور کلی هر نوع نامه و مکاتبهای که به دلائل قانونی نباید گشوده و فاش شود
groupie U دختری که به امید آشنایی با هنر پیشگان یا ورزشکاران و غیره آنها را از مکانی به مکان دیگر تعقیب میکند
groupies U دختری که به امید آشنایی با هنر پیشگان یا ورزشکاران و غیره آنها را از مکانی به مکان دیگر تعقیب میکند
He's a wet blanket. U او [مرد] آدم روح گیری [نا امید کننده ای یا ذوق گیری] است.
gain ground U ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
scratch one's back <idiom> U کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
While there is life there is hope . <proverb> U تا زندگى هست امید هست.
von neuman morgensterm utility index U شاخص مطلوبیت ون نیومن مورگن استرن منظورشاخص عددی برای مطلوبیت مورد انتظار استکه دروضعیت ریسک و نامطمئنی ازاین شاخص استفاده میشود .ازنظر ریاضی این شاخص درحقیقت امید ریاضی مژلوبیت کل است
greatest U بزرگ
full bottomed U بزرگ
majestic U بزرگ
dignified U بزرگ
majuscule U بزرگ
adult U بزرگ
adults U بزرگ
magacephalic U بزرگ سر
macrocephalic U بزرگ سر
macro U بزرگ
mightier U بزرگ
great- U بزرگ
paternal grandmother U نه نه بزرگ
small U بزرگ نه
nonus U بزرگ
bulkier U بزرگ
bulkiest U بزرگ
king size U بزرگ
bulky U بزرگ
great U بزرگ
megapod U بزرگ پا
mightiest U بزرگ
mighty U بزرگ
canis major U سگ بزرگ
canis majoris U سگ بزرگ
voluminous U بزرگ
biggest U بزرگ
jumbos U بزرگ
considerably large U بس بزرگ
jumbo U بزرگ
decuman U بزرگ
egregious U بزرگ
doyenne U زن بزرگ
doyennes U زن بزرگ
wallopings U بزرگ
long ton U تن بزرگ
eminent U بزرگ
of a large size U بزرگ
large sized a U بزرگ
large sized U بزرگ
big U بزرگ
bandog U سگ بزرگ
immane U بزرگ
hugeous U بزرگ
bigger U بزرگ
extensive U بزرگ
smaller U بزرگ نه
larger U بزرگ
gross U بزرگ
highest U بزرگ
grossed U بزرگ
vasty U بزرگ
high U بزرگ
grosser U بزرگ
grosses U بزرگ
graves U بزرگ
majuscular U بزرگ
highs U بزرگ
major U بزرگ
large U بزرگ
swingeing U بزرگ
largest U بزرگ
enormous U بزرگ
gate U در بزرگ
gravest U بزرگ
walloping U بزرگ
majoring U بزرگ
majored U بزرگ
grave U بزرگ
stour U بزرگ
massive U بزرگ
extra U بزرگ
gates U در بزرگ
headmen U بزرگ
vast U بزرگ
extras U بزرگ
grossing U بزرگ
spankings U بزرگ
headman U بزرگ
propylon U در بزرگ
spanking U بزرگ
massively U بزرگ
extra- U بزرگ
swith U بزرگ
smallest U بزرگ نه
grossest U بزرگ
bass fiddle U ویلن سل بزرگ
lofty U بلند بزرگ
storing U مغازه بزرگ
cleek U قلاب بزرگ
lumped U بزرگ شدن
hunk U تکه بزرگ
bass drum U طبل بزرگ
lumps U بزرگ شدن
grand father U پدر بزرگ
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com