English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
rechamber U خان کشی مجدد لوله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
intubate U لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
charge U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement U پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
regenerated U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
hoses U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hose U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosing U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosed U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate U بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
muzzle burst U ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
go devil U لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
breech end U انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
thermionic tube U لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
cannons U لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannon U لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
jack ring U حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
rigatoni U رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
vas deferens U لوله خروجی بیضه لوله منی
water pipe U لوله مخصوص لوله کشی اب
to pipeline U با خط لوله لوله کشی کردن
spigot U لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
sockets U بست لوله دوراهی لوله
oviduct U لوله رحمی لوله فالوپ
angle of depression U میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
flash tube U لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
back to battery U برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
collimating sight U دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
renewed U مجدد
seconds U مجدد
further on U مجدد
furthering U مجدد
seconding U مجدد
furthered U مجدد
furthers U مجدد
further U مجدد
seconded U مجدد
second U مجدد
reflorescence U مجدد
furthermore U مجدد
reorganizing U تشکیلات مجدد
reorganizes U تشکیلات مجدد
reinfection U عفونت مجدد
reorganizes U سازماندهی مجدد
reorganizing U سازماندهی مجدد
reapparition U فهور مجدد
reallocation U تخصیص مجدد
reactivation U فعالیت مجدد
re examination U بازپرسی مجدد
reshipment U حمل مجدد
re establishment U تاسیس مجدد
reinsurance U بیمه مجدد
resale U حراج مجدد
re-examination U بازپرسی مجدد
resale U فروس مجدد
reintegration U استقرار مجدد
reorganized U سازماندهی مجدد
reorganising U سازماندهی مجدد
retrial U محاکمه مجدد
retrial U ازمایش مجدد
regelation U انجماد مجدد
readjustments U سازگاری مجدد
readjustment U سازگاری مجدد
reloads U بارکردن مجدد
reloads U پر کردن مجدد
reloading U بارکردن مجدد
reloading U پر کردن مجدد
rerun U اجرای مجدد
retrials U ازمایش مجدد
retrials U محاکمه مجدد
revaluation U بهاگذاری مجدد
reorganized U تشکیلات مجدد
regeneracy U تولید مجدد
reorganize U سازماندهی مجدد
reformat U فرمت مجدد
reorganize U تشکیلات مجدد
reorganising U تشکیلات مجدد
reorganises U سازماندهی مجدد
reorganised U سازماندهی مجدد
reorganised U تشکیلات مجدد
revaluation U ارزیابی مجدد
reloaded U بارکردن مجدد
resurvey U بررسی مجدد
retransmission U ارسال مجدد
remands U بازداشت مجدد
retread process U تعمیر مجدد
reconviction U محکومیت مجدد
reebtry U ورود مجدد
reebtry U دخول مجدد
reconveyance U اعاده مجدد
reissuing U چاپ مجدد
retransmission U مخابره مجدد
redirection U راهنمایی مجدد
remarriage U ازدواج مجدد
reinterpretation U تفسیر مجدد
rededication U تقدیم مجدد
rededication U اهدا مجدد
remand U بازداشت مجدد
recrystallization U تبلور مجدد
remanded U بازداشت مجدد
resupply U اماد مجدد
remanding U بازداشت مجدد
remarriages U ازدواج مجدد
reconversion U گرایش مجدد
restart U شروع مجدد
reebtry U تملک مجدد
replenishes U پرکردن مجدد
replenishes U تدارک مجدد
replenishing U پرکردن مجدد
replenishing U تدارک مجدد
reexport U صادرات مجدد
recoupment U کسب مجدد
reissues U چاپ مجدد
recaption U توقیف مجدد
reissued U چاپ مجدد
resorption U مکیدن مجدد
replenished U تدارک مجدد
restoration U استقرار مجدد
reeducation U تربیت مجدد
recompile U کامپایل مجدد
reenlistment U سربازگیری مجدد
subdivision U تقسیم مجدد
subdivisions U تقسیم مجدد
reentrance U دخول مجدد
replenish U پرکردن مجدد
replenish U تدارک مجدد
replenished U پرکردن مجدد
reissue U چاپ مجدد
re-ran U نمایش مجدد
rallies U اجتماع مجدد
rally U اجتماع مجدد
reorganization U سازماندهی مجدد
reorganization U تشکیلات مجدد
revisited U ملاقات مجدد
reconditioning U تعمیر مجدد
revisit U ملاقات مجدد
re-running U نمایش مجدد
rallied U اجتماع مجدد
revisiting U ملاقات مجدد
repayment U پرداخت مجدد
re-run U نمایش مجدد
re-runs U نمایش مجدد
retake U گرفتن مجدد
retaken U گرفتن مجدد
retakes U گرفتن مجدد
retaking U گرفتن مجدد
revisits U ملاقات مجدد
repayments U پرداخت مجدد
recreation U خلق مجدد
recreations U خلق مجدد
recounted U شمارش مجدد
recounting U شمارش مجدد
recounts U شمارش مجدد
reoccur U فهور مجدد
renegotiation U مذاکره مجدد
crossecheck U مقابله مجدد
renascence U زندگی مجدد
remotion U حرکت مجدد
recount U شمارش مجدد
after shrinkage U انقباض مجدد
reproductions U تولید مجدد
reassurance U اطمینان مجدد
reassurances U اطمینان مجدد
restatement U بیان مجدد
restatements U بیان مجدد
recurrence U رویدادن مجدد
recurrences U رویدادن مجدد
reinforcement U وضع مجدد
reproduction U تولید مجدد
re-election U انتخاب مجدد
re election U انتخاب مجدد
reload U بارکردن مجدد
redraw U رسم مجدد
rehearsals U تکرار مجدد
rehearsal U تکرار مجدد
regenerating U تولید مجدد
regenerates U تولید مجدد
regenerated U تولید مجدد
regenerate U تولید مجدد
redrawing U رسم مجدد
redrawn U رسم مجدد
redraws U رسم مجدد
reload U پر کردن مجدد
republication U انتشار مجدد
resurgence U طغیان مجدد
reloaded U پر کردن مجدد
redistribution U توزیع مجدد
repaint U رسم مجدد
redrew U رسم مجدد
rearrangements U ترتیب مجدد
rearrangement U ترتیب مجدد
comebacks U دستیابی مجدد
comeback U دستیابی مجدد
re attachment U توقیف مجدد
re claim U تقاضای مجدد
reversion U ترجمه مجدد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com