English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (699 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
withdrawal U خارج کردن عقب کشیدن
withdrawals U خارج کردن عقب کشیدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
ejection U خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
Other Matches
bouse U بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
inactivate U غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
to rule out U خارج کردن
derailing U از خط خارج کردن
ejects U خارج کردن
extraction U خارج کردن
unship U خارج کردن
bring out U خارج کردن
phase out U خارج کردن
derailed U از خط خارج کردن
derails U از خط خارج کردن
discharge U خارج کردن
discharges U خارج کردن
derail U از خط خارج کردن
ejecting U خارج کردن
ejected U خارج کردن
eject U خارج کردن
expulse U خارج کردن
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
tabling U از دستور خارج کردن
decivilize U از تمدن خارج کردن
disarms U از ضامن خارج کردن
disarm U از ضامن خارج کردن
defecate U خارج کردن مدفوع
defecated U خارج کردن مدفوع
spew U با فشار خارج کردن
tabled U از دستور خارج کردن
to expel [from] U بزور خارج کردن [از]
ablate U بریدن و خارج کردن
lay on the table U از دستور خارج کردن
spewed U با فشار خارج کردن
spews U با فشار خارج کردن
table U از دستور خارج کردن
phase out U به ترتیب خارج کردن
spewing U با فشار خارج کردن
disseise U ازتصرف خارج کردن
defecates U خارج کردن مدفوع
defecating U خارج کردن مدفوع
write-off U از دفتر خارج کردن
to put out of court U از دستور خارج کردن
disarmed U از ضامن خارج کردن
write-offs U از دفتر خارج کردن
tables U از دستور خارج کردن
exfiltration U خارج کردن از میدان
swap out U مبادله کردن به خارج
write off U از دفتر خارج کردن
expectorate U ازشش خارج کردن
weight U بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
expel U منفصل کردن بزور خارج کردن
expelling U منفصل کردن بزور خارج کردن
expels U منفصل کردن بزور خارج کردن
expelled U منفصل کردن بزور خارج کردن
unplugs U خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplug U خارج کردن دو شاخه از سوکت
to phase out something U به ترتیب خارج کردن چیزی
emancipate U از زیر سلطه خارج کردن
emancipates U از زیر سلطه خارج کردن
unplugging U خارج کردن دو شاخه از سوکت
emancipating U از زیر سلطه خارج کردن
emancipated U از زیر سلطه خارج کردن
reeking U بخار ازدهان خارج کردن
strike off the rolls U از صورت وکلا خارج کردن
reeked U بخار ازدهان خارج کردن
reeks U بخار ازدهان خارج کردن
reek U بخار ازدهان خارج کردن
unplugged U خارج کردن دو شاخه از سوکت
emits U بیرون دادن خارج کردن
deconcentrate U از حالت تغلیظ خارج کردن
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
evacuates U اخراج خارج کردن یا شدن
uncouple U از حالت زوجی خارج کردن
emitting U بیرون دادن خارج کردن
bail U عمل خارج کردن اب قایق
evacuating U اخراج خارج کردن یا شدن
evacuate U اخراج خارج کردن یا شدن
evacuated U اخراج خارج کردن یا شدن
emitted U بیرون دادن خارج کردن
emit U بیرون دادن خارج کردن
to play in or out U با نواختن ارغنون یا سازدیگرواردیا خارج کردن
bowdlerize U قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
break U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
emits U بیرون دادن از خود خارج کردن
emitting U بیرون دادن از خود خارج کردن
emit U بیرون دادن از خود خارج کردن
breaks U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
snake out U خارج کردن کالا از انبار ناو
safing U از حالت مسلح بودن خارج کردن
emitted U بیرون دادن از خود خارج کردن
to scrape down U تراشیدن وکوچک کردن بوسیله کشیدن پابرزمین سخن کسیراپایمال کردن
peg U میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
pegs U میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone . U ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
to move one's operation offshore U شرکت خود را به خارج [از کشور] منتقل کردن
importation U عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
deviation U از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
discards U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
deviations U از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
stripping crane U جرثقیل برای خارج کردن شمش از کوکیله
discard U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarded U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarding U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
evicted U خارج کردن خلع ید کردن
evicting U خارج کردن خلع ید کردن
evict U خارج کردن خلع ید کردن
evicts U خارج کردن خلع ید کردن
exfiltration U خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
released U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
external U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
sidelining U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelines U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelined U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
externals U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
smut U تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
sideline U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
smuts U تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
evictions U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
eviction U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
release U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
releases U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
To smell. To sniff. U بو کشیدن ،بو کردن
break out U نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
denationalizing U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalized U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalised U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
lengthen U طولانی کردن کشیدن
triggered U کشیدن رها کردن
entrain U سوار کردن کشیدن
straps U کشیدن تیز کردن
lengthening U طولانی کردن کشیدن
experience U تجربه کردن کشیدن
experiences U تجربه کردن کشیدن
trigger U کشیدن رها کردن
triggers U کشیدن رها کردن
trace U ضبط کردن کشیدن
lengthens U طولانی کردن کشیدن
traces U ضبط کردن کشیدن
strap U کشیدن تیز کردن
lengthened U طولانی کردن کشیدن
experiencing U تجربه کردن کشیدن
traced U ضبط کردن کشیدن
snuffle U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffled U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffles U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
deforests U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforesting U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforest U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforested U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
agonise U زحمت کشیدن درد کشیدن
twinge U درد کشیدن تیر کشیدن
twinges U درد کشیدن تیر کشیدن
yip U زوزه کشیدن عوعو کردن
go out U اعتصاب کردن دست کشیدن از
breathed U نفس کشیدن استنشاق کردن
aspirating U خالی کردن بیرون کشیدن
breathe U نفس کشیدن استنشاق کردن
to lead away U پیرو خود کردن کشیدن
chid U گله کردن از زوزه کشیدن
impaling U محدود کردن میله کشیدن
leave off U قطع کردن دست کشیدن از
to keep watch U کشیک کشیدن موافبت کردن
inhaling U بداخل کشیدن استشمام کردن
aspirates U خالی کردن بیرون کشیدن
aspirate U خالی کردن بیرون کشیدن
breathes U نفس کشیدن استنشاق کردن
inhales U بداخل کشیدن استشمام کردن
fences U حفظ کردن نرده کشیدن
compass U نقشه کشیدن اختراع کردن
fence U حفظ کردن نرده کشیدن
inhale U بداخل کشیدن استشمام کردن
inhaled U بداخل کشیدن استشمام کردن
drags U سخت کشیدن لاروبی کردن
rail U نرده کشیدن توبیخ کردن
extracting U بیرون کشیدن استخراج کردن
garrison U محصور کردن حصار کشیدن
solicited U بیرون کشیدن وسوسه کردن
machinate U نقشه کشیدن تدبیر کردن
soliciting U بیرون کشیدن وسوسه کردن
lies U : دراز کشیدن استراحت کردن
to work off U مصرف کردن دست کشیدن از
extracts U بیرون کشیدن استخراج کردن
epp U جزر کردن فرو کشیدن
garrisons U محصور کردن حصار کشیدن
muck U خراب کردن زحمت کشیدن
recede U عقب کشیدن خودداری کردن از
receded U عقب کشیدن خودداری کردن از
solicit U بیرون کشیدن وسوسه کردن
recedes U عقب کشیدن خودداری کردن از
receding U عقب کشیدن خودداری کردن از
dragged U سخت کشیدن لاروبی کردن
drag U سخت کشیدن لاروبی کردن
lied U : دراز کشیدن استراحت کردن
extracted U بیرون کشیدن استخراج کردن
picket U نرده کشیدن مراقبت کردن
solicits U بیرون کشیدن وسوسه کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com