English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 214 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
right of action U حق طرح دعوی در دادگاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
demur U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurs U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
referee U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
refereed U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
refereeing U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
referees U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
lawsuit U دادخواهی طرح دعوی در دادگاه
lawsuits U دادخواهی طرح دعوی در دادگاه
exparte U قراری که دادگاه به درخواست یکی از اصحاب دعوی و بدون توجه به تمایل دیگری صادر میکند
interrogatory U مجموعه سوالاتی که از شهودیا سایر اطراف دعوی در یک دادگاه میشود
procedendo U حکم ارجاع مجدد دعوی از محکم عالی به دادگاه تالی
Other Matches
judge advocate U دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
discharge U مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharges U مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
continuance U تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
prize courts U دادگاه مامور رسیدگی به مسائل مربوط به prize بدون رای این دادگاه به مال
transfer of cause U احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
restitution of conjugal rights U دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
purging a contempt of court U جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
parquet U محل نشستن اعضا دادگاه در دادسرامحوطه دادگاه
remanet U احاله موضوع از یک دادگاه به دادگاه دیگر
manadamus U حکم دادگاه بالاتربه دادگاه پایین تر
summary court U دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
writs U دستور دادگاه حکم دادگاه
writ U دستور دادگاه حکم دادگاه
pretends U دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretend U دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretending U دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
arrest U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
trover U دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
pleadings U افهارات طرفین دعوی صورت افهارات طرفین دعوی
quarrel U دعوی
pretension U دعوی
case U دعوی
suit at law U دعوی
quarreling U دعوی
quarrelled U دعوی
quarrelling U دعوی
quarrels U دعوی
quarreled U دعوی
pretensions U دعوی
profession U دعوی
claims U دعوی
claiming U دعوی
claimed U دعوی
claim U دعوی
lawsuits U دعوی
lawsuit U دعوی
strife U دعوی
professions U دعوی
cases U دعوی
hypothetical case U دعوی فرضی
party to a suit U طرف دعوی
personal action U دعوی منقول
personal action U دعوی شخصی
pleas U پاسخ دعوی
mertis of the case U ماهیت دعوی
nullity proceeding U دعوی بطلان
parties of dispute U اصحاب دعوی
parties to a dispute U اصحاب دعوی
plea U پاسخ دعوی
sues U دعوی کردن
sued U دعوی کردن
suing U دعوی کردن
lis mota U شروع دعوی
object of claim U خواسته دعوی
sue U دعوی کردن
jactitation U دعوی دروغ
jactation U دعوی دروغ
quarrel U دعوی کردن
quarreled U دعوی کردن
parties U اصحاب دعوی
claimants U اصحاب دعوی
pretension U دعوی خودفروشی
pretensions U دعوی خودفروشی
litigant U طرف دعوی
bringing an action U اقامه دعوی
ancillary suit U دعوی طاری
admissible case U دعوی مسموع
acquittance U سندترک دعوی
acquittance U ترک دعوی
opponent U طرف دعوی
opponents U طرف دعوی
hearing U استماع دعوی
hearings U استماع دعوی
initiating proceedings U اقامه دعوی
cause of claim U منشاء دعوی
quarreling U دعوی کردن
quarrelled U دعوی کردن
quarrelling U دعوی کردن
quarrels U دعوی کردن
desistement U ترک دعوی
desistement U انصراف از دعوی
cross action U دعوی متقابل
criminal action U دعوی جزایی
counterclaim U دعوی متقابل
counter claim U دعوی متقابل
litigants U اصحاب دعوی
claim for restitution U دعوی استرداد
civil action U دعوی مدنی
possessory action U دعوی مالکیت
disclaimer U ترک دعوی
set off U دعوی متقابل
set up claim to U دعوی کردن
splitting a cause of action U تجزیه دعوی
retraxit U استرداد دعوی
subject of debate U موضوع دعوی
quitclaim U ترک دعوی
substituted service U اوراق دعوی
the litigants U طرفین دعوی
proceeding for damage U دعوی خسارت
cases U دعوی مورد
cases U دعوی مرافعه
disclaimers U ترک دعوی
restitution of conjugal rights U دعوی تمکین
right of action U حق اقامه دعوی
remedy sought by plaintiff U خواسته دعوی
relinquishment of a claim U اسقاط دعوی
relinquishment of a claim U ترک دعوی
case U دعوی مرافعه
case U دعوی مورد
s.c U همان دعوی
prime impression U دعوی ابتدایی
issue U موضوع دعوی
suit U خواستگاری دعوی
suits U خواستگاری دعوی
issues U موضوع دعوی
issued U موضوع دعوی
suited U خواستگاری دعوی
withdrawal of a case U استرداد دعوی
litigation U دعوی قضایی
post litem motam U پس از طرح دعوی
litigation U ترافع دعوی
prime impression U دعوی بدوی
waiving a claim U اسقاط دعوی
vexatious action U دعوی ایذائی
litigated U طرح دعوی کردن
litigates U طرح دعوی کردن
disclaim U ترک دعوی کردن
traverses U تکذیب کردن دعوی
traverse U تکذیب کردن دعوی
traversed U تکذیب کردن دعوی
litigate U طرح دعوی کردن
right of action U حق طرح دعوی دردادگاه
parties U متداعیین اطراف دعوی
disclaiming U ترک دعوی کردن
disclaimed U ترک دعوی کردن
disclaims U ترک دعوی کردن
litigating U طرح دعوی کردن
bill U گزارش جریان دعوی
taxation of costs U ارزیابی هزینههای دعوی
subduct U ترک دعوی کردن
traversing U تکذیب کردن دعوی
civil action U دعوی مدنی یا حقوقی
sounding in damages U دعوی خسارت مستدل
seduction U دعوی فریب و اغوا
security for costs U تامین هزینه دعوی
secta U ادله خواهان دعوی
to go [fall] together by the ears [outdated] <idiom> U شروع به دعوی کردن
action in personam U دعوی بر علیه شخص
bills U گزارش جریان دعوی
lose the case U محکوم شدن در دعوی
prima facie case U دعوی قابل استماع
quarreling U دعوی کردن منازعه
prima facie case U دعوی قابل طرح
quarreled U دعوی کردن منازعه
quarrel U دعوی کردن منازعه
lodge a complaint U اقامه دعوی کردن
relinquish a claim U ترک دعوی کردن
judge advocate U اقامه کننده دعوی
obiter dictum U خارج از موضوع دعوی
real action U دعوی غیر منقول
quitclaim U سند ترک دعوی
relinquishes U ترک دعوی کردن
quarrelled U دعوی کردن منازعه
litigable U قابل طرح دعوی
pretend to U دعوی یا ادعا کردن
disaffirm U ترک دعوی کردن
evidance in substanttiation of claims U ادله اثبات دعوی
replevin U دعوی اعاده مالکیت
quarrels U دعوی کردن منازعه
relinquished U ترک دعوی کردن
relinquish U ترک دعوی کردن
pleas in bar U مدافعات مسقط دعوی
querela U دعوی مطروح در محکمه
quarrelling U دعوی کردن منازعه
possessory action U دعوی اعاده مالکیت
dismissal U عزل مختومه کردن دعوی
jactitation of marriage U دعوی دروغ نسبت به زناشویی
suppliant U خواهان دعوی اعاده تصرف
non suit U ترک دعوی به وسیله خواهان
action in rem U دعوی بر علیه عین مال
libllant U خواهان یا شاکی دعوی افترا
venues U محل وقوع جرم یا دعوی
pretending U بخود بستن دعوی کردن
pretend U بخود بستن دعوی کردن
pretends U بخود بستن دعوی کردن
dismissals U عزل مختومه کردن دعوی
venue U محل وقوع جرم یا دعوی
counter charge U دعوی متقابل در امر جزایی
extrajudicial U بدون ارتباط به موضوع دعوی
sounding in damages U دعوی خسارت صحیح و محکم
to pretend to wisdom U دعوی عقل یا حکمت کردن
forclosure U سلب حق اقامه دعوی ممانعت
bring a suit against a person U اقامه دعوی علیه کسی کردن
renunciatory U مبنی بر چشم پوشی یا ترک دعوی
misjoinder U اتحاد ناصحیح وتبانی اصحاب دعوی
I will be instigating [initiating] legal proceedings. U من دعوی حقوقی را آغاز خواهم کرد.
to initiate legal action U دعوی حقوقی را راه انداختن [حقوق]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com