English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
barff's precess U حفافت اهن در مقابل زنگ زدن بوسیله اکسیده کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
splash proof enclosure U حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
flood protection U حفافت در مقابل طغیان
drip proof enclosure U حفافت در مقابل ریزش اب
write protect U غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
troop safety U حفافت عده ها در مقابل اثرات ترکش اتمی
warned protected U قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
noise U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noises U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
oxidized U اکسیده
oxidation U اکسیده شدن
oxidized asphalt U اسفالت اکسیده
shields U حفافت کردن
maintenance U حفافت کردن
guard U حفافت کردن
shield U حفافت کردن
guards U حفافت کردن
guarding U حفافت کردن
protect U حفافت کردن
safeguarded U حفافت کردن
safeguard U حفافت کردن
safeguards U حفافت کردن
protects U حفافت کردن
safeguarding U حفافت کردن
protecting U حفافت کردن
shields U حفافت کردن درمقابل
shield U حفافت کردن درمقابل
to keep watch and ward U حفافت یادفاع کردن
write protect disable U بی اثر کردن حفافت در برابرنوشتن
retention U حفافت توقیف بازداشت کردن
osmose U نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
protect U حفظ کردن حفافت کردن
protects U حفظ کردن حفافت کردن
protecting U حفظ کردن حفافت کردن
sheet down U ثابت کردن بادبان در مقابل باد
to resist an attack U در مقابل حملهای مقاومت یاایستادگی کردن
to backtrack <idiom> <verb> U نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
to row back <idiom> <verb> U نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
fin de non recevoir U رد کردن شکایت یا اعتراض طرف مقابل
slides U سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
slide U سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
to make a goal U توپ راازدروازه طرف مقابل بیرون کردن
play footsie <idiom> U از زیرمیز با پا عضوی از بدن شخص مقابل را لمس کردن
trap U سد کردن حرکت دادن هدفها در مقابل تیرانداز دام
to scrape down U تراشیدن وکوچک کردن بوسیله کشیدن پابرزمین سخن کسیراپایمال کردن
lyophilization U خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
sense U روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
sensed U روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
senses U روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
ratten U بوسیله دزدیدن یا خراب کردن افزارش اذیت کردن
quick count U کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
wipe U خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wiping U خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wiped U خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wipes U خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
shave down U کوتاه کردن موی سر پیش ازمسابقه شنا جهت کاستن مقاومت در مقابل اب
baptizes U بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptize U بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptised U بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptising U بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptises U بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptized U بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptizing U بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
shadowmask U صفحهای با سوراخهایی در مقابل صفحه تصویر رنگی برای جدا کردن اشعههای سه رنگ
latches U بوسیله کلون محکم کردن
hyphenate U بوسیله خط دارای فاصله کردن
wet down U بوسیله اب پاشی خیس کردن
step down U کم کردن ولتاژجریان بوسیله ترانسفورماتور
shields U بوسیله سپر حفظ کردن
instantiate U معرفی کردن بوسیله کنسرت
shield U بوسیله سپر حفظ کردن
chafe U بوسیله اصطکاک گرم کردن
chafes U بوسیله اصطکاک گرم کردن
latch U بوسیله کلون محکم کردن
chafing U بوسیله اصطکاک گرم کردن
electrotype U بوسیله برق چاپ کردن
semaphore U بوسیله پرچم مخابره کردن
barrier forces U نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
vectors U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
gravitates U بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
roentgenize U بوسیله اشعه مجهول معالجه کردن
gravitate U بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitated U بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitating U بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
vectorial U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
electrolyze U تجزیه کردن بوسیله جریان برق
faradize U بوسیله القای برق معالجه کردن
whet U عمل تیز کردن بوسیله مالش
thermostats U :بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
to proclaim meetings U بوسیله اگهی اجتماعات راقدغن کردن
polices U بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
policed U بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
police U بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
latensify U بوسیله مواد شیمیایی تقویت کردن
to shield U بوسیله سپر [پوشش] حفظ کردن
photoengrave U بوسیله عکاسی گراور سازی کردن
thermostat U :بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
vector U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
postcards U بوسیله کارت پستال مکاتبه کردن
postcard U بوسیله کارت پستال مکاتبه کردن
to file a petition U بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
percutaneous perspiration U عرق کردن بوسیله پوست تعرق جلدی
labiovelar U تلفظ شده بوسیله گرد کردن لبها
psychanalyze U بوسیله تجزیه وتحلیل روانی معالجه کردن
scalded cream U سر شیری که بوسیله گرم کردن شیر بگیرند
to file an application to somebody U از کسی بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
talk out U بوسیله بحث شفاهی موضوعی را روشن کردن
seams U درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
seam U درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
pyrogravure U نقشهای که بوسیله داغ کردن چوب روی ان می اندازند
lixiviate U تجزیه کردن بوسیله شستشو باقلیا یا ماده حلالی
maieutics U فن زنده کردن فکر نهایی شخص بوسیله پرسش وپاسخ
manual U عمل وارد کردن داده به کامپیوتر توسط اپراتور بوسیله صفحه کلید
sifting U روشی از مرتی کردن داخلی که بوسیله ان رکوردهاحرکت داده می شوند تا ورودرکوردهای دیگر را مجازسازند
lifemanship U متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
to walk the chalk U بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
safe guard U حفافت
conservation U حفافت
egis U حفافت
safekeeping U حفافت
protection U حفافت
preservation U حفافت
cell protection U حفافت سل
custody U حفافت
security U حفافت
armor protection U حفافت زرهی
system security U حفافت سیستم
anti skid protection U حفافت از لغزش
overcurrent device U دستگاه حفافت
collective protection U حفافت گروهی
data protection U حفافت داده ها
collective protection U حفافت جمعی
storage protection U حفافت حافظه
cathode protection U حفافت کاتدی
x ray protection U حفافت رونتگن
degree of protection U میزان حفافت
soil conservation U حفافت خاک
safety gap U دهانه حفافت
anodic protection U حفافت اندی
file protection U حفافت فایل
file protection U حفافت پرونده
storage protection U حفافت انباره
safe keeping U حفافت توجه
data encryption U حفافت داده
protection U عمل حفافت
physical security U حفافت تاسیسات
protection key کلید حفافت
block protection U حفافت بلوک
protection level U سطح حفافت
protection ring U حلقه حفافت
format U حفافت حافظه و..
line differential protection U حفافت دیفرانسیلی خط
memory protection U حفافت حافظه
conservable U قابل حفافت
self protection U حفافت از خود
impedance protection U حفافت امپدانس
shielded U حفافت شده
formats U حفافت حافظه و..
protect by fuse U حفافت با فیوز
data encyption standard U استاندارد حفافت داده
insulation against vibration U حفافت در برابر ارتعاش
protective fire U اتشهای حفافت کننده
cryptoguard U مسئول حفافت رمز
keeps U حفافت امانت داری
write protect ring U حلقه حفافت از نوشتن
keep U حفافت امانت داری
positional protection device U دستگاه حفافت درگاه
copy protection U حفافت دربرابر کپی
power system protection U حفافت سیستم قدرت
anticorrosive protection U حفافت در برابر خوردگی
protected location U مکان حفافت شده
cryptosecurity U حفافت مکاتبات رمزی
environmental conservation U حفافت محیط زیست
protecting ring U حلقه حفافت کننده
conservation programs U برنامههای حفافت منابع
custody of goods U حفافت یا نگهداری کالا
high tension protection U حفافت فشار قوی
insulation protection U حفافت عایق بندی
protected field U میدان حفافت شده
ward U محجور حفافت بخش
software protection U حفافت نرم افزاری
file protect ring U حلقه حفافت پرونده
shielding region U ناحیه حفافت کننده
overload protection U حفافت بار زیاد
file protect ring U حلقه حفافت فایل
distance protection U وسیله حفافت فاصله
wards U محجور حفافت بخش
unprotected field U میدان حفافت نشده
overvoltage protection U حفافت فشار زیاد
garrote U اسباب ادم خفه کنی راهزنی بوسیله خفه کردن مردم
bouse U بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
garotte U اسباب ادم خفه کنی راهزنی بوسیله خفه کردن مردم
power down U خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
phototostat U رونوشت برداری بوسیله عکاسی دستگاه عکسبرداری ازاسناد رونوشت تهیه کردن
acid vapor canister U ماسک حفافت در برابر بخاراسید
degree of protection U میزان تامین درجه حفافت
safeguarding U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
rust protection U حفافت در برابر زنگ زدگی
self protection U صیانت نفس حفافت از خود
chemical security U حفافت برعلیه مواد شیمیایی
beaching U سنگ چینی جهت حفافت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com