English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7985 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
smooth scrolling U حرکت هموار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
flatly U هموار
level U هموار
planed U هموار
rolling U هموار
smooth U هموار
smoothe U هموار
leveled U هموار
levelled U هموار
plains U هموار
plainest U هموار
plainer U هموار
tabulates U هموار
planing U هموار
incompliant U نا هموار
planes U هموار
tabulated U هموار
tabulate U هموار
levels U هموار
plane U هموار
even U هموار
flat U هموار
smooths U هموار
smoothest U هموار
flattest U هموار
smoothed U هموار
plain U هموار
savannas U زمین هموار
planes U رویه هموار
smooths U هموار کردن
savannahs U زمین هموار
planes U سطح هموار
savannah U زمین هموار
planing U رویه هموار
planing U سطح هموار
shim U هموار کردن
aggradation U هموار کردن
evenly U بطور هموار
planed U سطح هموار
flat plain U دشت هموار
plane U سطح هموار
soft shoulder U شانه هموار
smoothed U هموار کردن
savanna U زمین هموار
table land U زمین هموار
plane U رویه هموار
planed U رویه هموار
smoothest U هموار کردن
smooth U هموار کردن
tableland U زمین هموار و مسطح
peneplain=peneplane U دشت هموار شده
flatted cargo U بار هموار و صاف
bed U سطح هموار کف میز بیلیارد
knobble U دگمه کوچک هموار کردن
beds U سطح هموار کف میز بیلیارد
flat race U مسیر هموار بی مانع اسبدوانی
To pave the way . To prepare the ground. U زمینه رافراهم ( هموار) کردن
espianade U قطعه زمین هموار شیب ملایم
trims U هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
trimmest U هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
There is no royal road to learning . <proverb> U مقصد علم و دانش را,جاده اى نیست هموار .
trim U هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
wave U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feints U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order U ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroke U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball U حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
taped U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroked U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tape U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tapes U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
fish tailing U حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
strokes U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
counter clockwise U حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
compound motion U حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transfers U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
aberration جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drags U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouses U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum U سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression U میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
skull U حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skulls U حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens U مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
travelling overwatch U راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
nodes U ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
node U ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
bounding overwatch U حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
quadrature encoding U سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
aggrade U ضخیم کردن هموار کردن
stabile U بدون حرکت بی حرکت
aerodynamics U مبحث حرکت گازها و هوا علم مربوط به حرکت اجسام در گازها و هوا
moment of momentum U اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
angular momentum U اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
rate of march U سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
convoy schedule U برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
hamilton's equations of motion U معادلات هامیلتونی حرکت معادلات حرکت هامیلتونی معادلات بندادی حرکت
move on U ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
convoy route U مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
power traverse U مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
k day U روز حرکت کاروان دریایی روز شروع حرکت کاروان
stills U بی حرکت
otiose U بی حرکت
on the move U در حرکت
oi U در حرکت
maneuver U حرکت
frozen U بی حرکت
move U حرکت
progressing U حرکت
movement U حرکت
agog U در حرکت
travel U حرکت
vapid U بی حرکت
stationary U بی حرکت
vowel point U حرکت
departure U حرکت
square move U حرکت
haviour U حرکت
traveled U حرکت
travels U حرکت
shifts U حرکت
moveless U بی حرکت
shifted U حرکت
shift U حرکت
stock-still U بی حرکت
demeanour U حرکت
demeanor U حرکت
behaviour U حرکت
departures U حرکت
running U در حرکت
moved U حرکت
progressed U حرکت
progresses U حرکت
animation U حرکت
hold still <idiom> U بی حرکت
geste U حرکت
afloat U در حرکت
progress U حرکت
moves U حرکت
locomotion U حرکت
animations U حرکت
gest U حرکت
stillest U بی حرکت
as you were U حرکت از نو
statist U بی حرکت
motioning U حرکت
behaviuor U حرکت
behavior U حرکت
motioned U حرکت
traverse U حرکت
agoing U در حرکت
animals U حس و حرکت
stock still U بی حرکت
stirabout U حرکت
ambulation U حرکت
motions U حرکت
animal U حس و حرکت
motion U حرکت
traversed U حرکت
pats U بی حرکت
inert U بی حرکت
stir U حرکت
stirred U حرکت
motionless U بی حرکت
sedentary U بی حرکت
gesture U حرکت
patting U بی حرکت
immobile U بی حرکت
patted U بی حرکت
stirs U حرکت
scrolling U حرکت
pat U بی حرکت
stirrings U حرکت
circulations U حرکت
gesturing U حرکت
gestured U حرکت
circulation U حرکت
traverses U حرکت
Recent search history Forum search
1wave motion occurs in the elastic half-space and also radiation damping takes place
1 moves up the range
0نقد و نظر آزاد ولی دشنام و فحش ممنوع: دوستان عزیز بویژه عدالت خواهان جنبش روشنایی اولا خوشحالم که همه مردم حق و باطل را بخوبی تشخیص دادند و دوما خوشحالم که حداقل خوبان و بدان از هم تمیز شدند و دیگر هر
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com