English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
crab U حرکت جانبی ناو
crabs U حرکت جانبی ناو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
pen U وسیله جانبی که قلم را روی کاغذ حرکت میدهد طبق یک ورودی
penned U وسیله جانبی که قلم را روی کاغذ حرکت میدهد طبق یک ورودی
penning U وسیله جانبی که قلم را روی کاغذ حرکت میدهد طبق یک ورودی
pens U وسیله جانبی که قلم را روی کاغذ حرکت میدهد طبق یک ورودی
paddle U وسیله جانبی کامپیوتر حاوی وسیلهای که می چرخد تا نشانه گر را در صفحه حرکت دهد
paddled U وسیله جانبی کامپیوتر حاوی وسیلهای که می چرخد تا نشانه گر را در صفحه حرکت دهد
paddles U وسیله جانبی کامپیوتر حاوی وسیلهای که می چرخد تا نشانه گر را در صفحه حرکت دهد
paddling U وسیله جانبی کامپیوتر حاوی وسیلهای که می چرخد تا نشانه گر را در صفحه حرکت دهد
lateral shifts U حرکت جانبی
Other Matches
expansion interface U حافظه جانبی وسایر دستگاههای جانبی رابه یک کامپیوتر اصلی اضافه کند
bells and whistles U خصوصیات جانبی و پیشرفته یک برنامه کاربردی یا وسیله جانبی
sidelap U بالههای جانبی هواپیما پوشش جانبی عکسها رویهم
peripheral U مداری که امکان کار کامپیوتر با رسانه جانبی با کمک پورتهای سریال و موازی و سایر سیگنالهای تصدیق لازم برای واسط شدن بین وسیله جانبی
channels U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
communication U بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
channeled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
side effect U عوارض جانبی [اثر جانبی]
wait state U 1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
wait condition U 1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
power down U خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
adverse reaction U عوارض جانبی [اثر جانبی]
by-effect U عوارض جانبی [اثر جانبی]
spillover effect U عوارض جانبی [اثر جانبی]
secondary effect U عوارض جانبی [اثر جانبی]
fall-out [side effect] U عوارض جانبی [اثر جانبی]
byeffect U عوارض جانبی [اثر جانبی]
external U روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
externals U روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
side spray U بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
waved U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinting U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
flank observation U دیدبانی جانبی دیدبانی از دیدگاه جانبی
mouses U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order U ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
tapes U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
fish tailing U حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
move off the ball U حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
stroking U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
taped U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tape U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
counter clockwise U حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
compound motion U حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transfer U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfers U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
aberration جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drags U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum U سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression U میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
skulls U حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens U مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skull U حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
travelling overwatch U راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
lateral U جانبی
sidelong U جانبی
laterad U جانبی
bilateral U دو جانبی
byeffect U اثر جانبی
fall-out [side effect] U اثر جانبی
secondary effect U اثر جانبی
spillover effect U اثر جانبی
adverse reaction U اثر جانبی
contour line U خط جانبی
by-effect U اثر جانبی
accessory U جانبی
nodes U ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
node U ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
bounding overwatch U حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
quadrature encoding U سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
wing wall U دیواره جانبی
side view U نمای جانبی
dorsolateral U پشتی و جانبی
side reaction U واکنش جانبی
end gable U نمای جانبی
units U وسیله جانبی
side group U گروه جانبی
side friction U اصطکاک جانبی
side circuit U مدار جانبی
side chain U زنجیر جانبی
unit U وسیله جانبی
sideband U باندهای جانبی
accessory U وسیله جانبی
device U وسیله جانبی
aisles U جانبی صحن
devices U وسیله جانبی
ancillary equipment U وسیله جانبی
ancillary equipment U تجهیزات جانبی
ventrolateral U بطنی و جانبی
auxiliary equipment U تجهیزات جانبی
trilaterality U حالت سه جانبی
cross wind U باد جانبی
sideways sum U مجموع جانبی
sidelooking airborne radar U رادار جانبی
side-effects U نتیجه جانبی
flank speed U سرعت جانبی
peripherals U دستگاههای جانبی
peripheral U دستگاه جانبی
lateral control U کنترل جانبی
lateral yield U له شدگی جانبی
lateral surface U سطح جانبی
aisle U جانبی صحن
lateral dispersion U پراکندگی جانبی
lateral shifts U تغییرات جانبی
lateral pressure U فشار جانبی
lateral load U بار جانبی
lateral inversion U معکوس جانبی
lateral fissure U شیار جانبی
laterality U برتری جانبی
side-effects U اثر جانبی
lateral buckling U کمانکش جانبی
oblique fire U اتش جانبی
i/o U وسیله جانبی
side effect U اثر جانبی
spillover effects U آثار جانبی
side effect U نتیجه جانبی
side-effect U اثر جانبی
input/output U وسیله جانبی
marginal bund U خاکریز جانبی
side-effect U نتیجه جانبی
lateral dominance U برتری جانبی
spillover effect U نتیجه جانبی
secondary effect U نتیجه جانبی
side effects U آثار جانبی
side effects U اثرهای جانبی
byeffect U عوارض جانبی
spillover effects U اثرهای جانبی
secondary effects U اثرهای جانبی
byeffects U اثرهای جانبی
fall-out [side effect] U نتیجه جانبی
byeffect U نتیجه جانبی
by-effect U نتیجه جانبی
adverse reactions U اثرهای جانبی
secondary effects U آثار جانبی
adverse reaction U نتیجه جانبی
byeffects U آثار جانبی
by-effects U اثرهای جانبی
by-effects U آثار جانبی
adverse reactions U آثار جانبی
side tone U صدای جانبی گوشی
girthed area U سطح جانبی [ریاضی]
diaschisis U کارکرد پریشی جانبی
notch piers U پایههای جانبی سرریز
sidelooking airborne radar U رادار با دید جانبی
lateral support U تکیه گاه جانبی
sides way U تغییر مکان جانبی
processor U پردازنده جانبی مخصوص
lateral magnifying power U درشت نمایی جانبی
miniperipheral U دستگاه جانبی کوچک
lateral and sway bracing U حرکات جانبی و نوسانی
ventrolateral U درقسمت جانبی شکم
lateral-adjustment lever سطح تنظیم جانبی
side effect U اثرجانبی نتیجه جانبی
side-effect U اثرجانبی نتیجه جانبی
peripheral controller U کنترل کننده جانبی
side-effects U اثرجانبی نتیجه جانبی
angle of sideslip U زاویه لغزش جانبی
angle of sideslip U زاویه انحراف جانبی
peripheral equipment operator U متصدی تجهیزات جانبی
sidelobe U بیم جانبی رادار
side chain substitution U استخلاف در زنجیر جانبی
stabile U بدون حرکت بی حرکت
profiles U برش عمودی تصویر جانبی
transverse process U زائده جانبی ستون فقرات
profiled U برش عمودی تصویر جانبی
side overlap U پوشش جانبی عکس هوایی
lateral strain U تغییر شکل نسبی جانبی
sculpture in the round U پیکره سازی همه جانبی
asymmetrical sideband transmission U پخش باند جانبی مانده
profile U برش عمودی تصویر جانبی
vestigial sideband transmission U پخش باند جانبی مانده
profiling U برش عمودی تصویر جانبی
sidepiece U قطعه کناری بخش جانبی
aerodynamics U مبحث حرکت گازها و هوا علم مربوط به حرکت اجسام در گازها و هوا
interrupting U حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
sidelobe U ستونهای جانبی انرژی انتن رادار
sbc U RA و رابط دستگاه جانبی RO ,Computer SmallBusiness
computer interface unit U وسیله اتصال دستگاههای جانبی به کامپیوتر
processor U پردازندهای که از حافظه جانبی استفاده میکند
shortest U تخته جانبی که از حد معمول کوتاهتر است
shorter U تخته جانبی که از حد معمول کوتاهتر است
short U تخته جانبی که از حد معمول کوتاهتر است
failure U خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
failures U خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
sub- U کد شناسایی وسیله جانبی برای دستیابی به آن
lateral deflection of beam U تغییر شکل فرعی یا جانبی تیر
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com