English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
snail's pace <idiom> U حرکت آهسته روبه جلو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I'm beginning to get scared [hungry] . U آهسته آهسته به ترس می افتم [گرسنه می شوم] .
accelerando آهسته آهسته آهنگ را تندتر کنید
alow U روبه پایین
downward U روبه پایین
one foot in the grave <idiom> U روبه موت
faces U نما روبه
face U نما روبه
heavenward U روبه اسمان
pronely U روبه زمین
aport U روبه بندر
foxiness U روبه صفتی
north U روبه شمال
to be on the increase U روبه افزایش گذاشتن
to lay prostrate U روبه زمین خواباندن
to lie prostrate U روبه زمین خوابیدن
landside U طرف روبه خشکی
in the wired eye U روبه روی باد
hypaethral U بی پوشش روبه اسمان
slyness U روبه بازی شیطنت
gray U روبه سفیدی رونده
face up U ورق روبه بالا
point blank U روبه نشان مستقیم
point-blank U روبه نشان مستقیم
degenerate U روبه انحطاط گذاردن
decrescent U روبه نقصان گذارنده
degenerated U روبه انحطاط گذاردن
degenerates U روبه انحطاط گذاردن
degenerating U روبه انحطاط گذاردن
fowling U روبه بازی یادوروئی کردن
moribund U در سکرات موت روبه مرگ
extrorse U روبه بیرون پشت بمادگی
SLOW آهسته
straight off U مستقیما درجلو موج روبه ساحل
so far, so good <idiom> U تا حالاهمه چیز روبه راه است
foot pace قدم آهسته
drag one's feet/heels <idiom> U آهسته کار کردن
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
To speak slowly. U آهسته صحبت کردن (شمرده)
He was walking with slow steps . U با قدمهای آهسته راه می رفت
inch U پیمودن مسیر [به طریق آهسته]
Put the table down gently. U میز زا آهسته زمین بگذارید
english toy spaniel U نوعی سگ پشمالوی دارای پیشانی برامده وبینی روبه بالا
adagio آهسته و ملایم [اجرای آهنگ باهستگی]
asymmetric video compression U تا روی کامپیوتر آهسته هم اجرا شود
to edge one's way [towards something] U [به چیزی] آهسته و با احتیاط نزدیک شدن
She was reading the book to herself. U کتاب را آهسته ( پیش خودش) می خواند
Could you drive more slowly, please? U ممکن است لطفا کمی آهسته تر برانید؟
Slow but sure wins the race. <proverb> U پیروزى از آن کسى است که آهسته و مطمئن مى رود .
To speak in a low voice. U آهسته صحبت کردن ( با صدای کوتاه ،یواش )
Be slow to promise and quick to perform. <proverb> U در قول دادن آهسته باش ولى در انجام آن تسریع کن.
to go easy on somebody [something] U با کسی [چیزی] مهربان [آهسته] [ملایم] رفتار کردن
The tourist industry is recovering to pre-crisis levels. U صنعت گردشگری آهسته ترمیم می شود و به سطح قبل از بحران می رسد.
adagio رقص دو نفری که زن روی پنجهء پا میرقصد و بکمک مرد آهسته بهوا میپرد
to anneal U سخت کردن [روند گرمایش و سرمایش آهسته جهت سفت شدن و کاهش شکنندگی] [فلزات] [مهندسی]
waving U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feint U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order U ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
move off the ball U حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
strokes U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
fish tailing U حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
taped U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroking U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tapes U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tape U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroked U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
buffer U استفاده از فضای ذخیره سازی موقت در پورتهای ورودی یا خروجی تا وسایل جانبی آهسته بتوانند با CPU سریع کار کند
transfer U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise U حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
compound motion U حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transfers U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
aberration جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drag U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum U سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression U میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
moving havens U مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skulls U حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skull U حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
Better late than never. <proverb> U آهسته برو همیشه برو.
travelling overwatch U راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
nodes U ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
node U ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
bounding overwatch U حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
quadrature encoding U سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
stabile U بدون حرکت بی حرکت
aerodynamics U مبحث حرکت گازها و هوا علم مربوط به حرکت اجسام در گازها و هوا
rate of march U سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
moment of momentum U اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
angular momentum U اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
convoy schedule U برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
hamilton's equations of motion U معادلات هامیلتونی حرکت معادلات حرکت هامیلتونی معادلات بندادی حرکت
convoy route U مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
k day U روز حرکت کاروان دریایی روز شروع حرکت کاروان
move on U ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
power traverse U مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
vapid U بی حرکت
departures U حرکت
departure U حرکت
stock-still U بی حرکت
moveless U بی حرکت
travels U حرکت
traveled U حرکت
on the move U در حرکت
travel U حرکت
stationary U بی حرکت
oi U در حرکت
vowel point U حرکت
behaviour U حرکت
demeanor U حرکت
demeanour U حرکت
motionless U بی حرکت
afloat U در حرکت
agog U در حرکت
shifts U حرکت
shifted U حرکت
shift U حرکت
otiose U بی حرکت
progressed U حرکت
stock still U بی حرکت
stiller U بی حرکت
still U بی حرکت
running U در حرکت
gest U حرکت
geste U حرکت
immobile U بی حرکت
scrolling U حرکت
haviour U حرکت
locomotion U حرکت
animations U حرکت
stirabout U حرکت
statist U بی حرکت
movement U حرکت
animation U حرکت
stills U بی حرکت
stillest U بی حرکت
inert U بی حرکت
progressing U حرکت
motioning U حرکت
progresses U حرکت
progress U حرکت
motions U حرکت
animals U حس و حرکت
animal U حس و حرکت
maneuver U حرکت
motion U حرکت
frozen U بی حرکت
motioned U حرکت
agoing U در حرکت
move U حرکت
gesturing U حرکت
gestured U حرکت
patting U بی حرکت
hold still <idiom> U بی حرکت
pat U بی حرکت
gesture U حرکت
moved U حرکت
ambulation U حرکت
pats U بی حرکت
stir U حرکت
stirred U حرکت
square move U حرکت
circulations U حرکت
stirrings U حرکت
circulation U حرکت
stirs U حرکت
patted U بی حرکت
traverses U حرکت
traverse U حرکت
traversed U حرکت
sedentary U بی حرکت
behaviuor U حرکت
moves U حرکت
traversing U حرکت
as you were U حرکت از نو
behavior U حرکت
braid U حرکت سریع
zigzag U حرکت زیگزاگ
braids U حرکت سریع
inertly U بطوربی حرکت
intentional movement U حرکت عمدی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com