English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lust U حرص واز شهوت داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
voluptuous U شهوت پرست شهوت انگیز
ruts U شهوت
eros U شهوت
appetites U شهوت
desiring U شهوت
desire U شهوت
conoupiscence U شهوت
desires U شهوت
passion U شهوت
rut U شهوت
lust U شهوت
appetite U شهوت
carnality U شهوت
concupiscence U شهوت
lascivious U شهوت انگیز
flesh U جسم شهوت
organ eroticism U شهوت اندامی
lustfully U از روی شهوت
lecherous U شهوت پرست
sexiness U شهوت انگیزی
oral eroticism U شهوت دهانی
obscene U شهوت انگیز
eroticism U شهوت گرایی
salaciousness U شهوت رانی
lewdness U شهوت پرستی
sensuality U شهوت پرستی
salacity U شهوت رانی
satyriasis U شهوت پرستی
juicy <adj.> U شهوت انگیز
voluptuousness U شهوت رانی
red-hot <adj.> U شهوت انگیز
orality U شهوت دهانی
salacious U شهوت پرست
alloeroticism U شهوت دگرگرا
alloerotism U شهوت دگرگرا
liking U شهوت ومیل
tasty <adj.> U شهوت انگیز
anal eroticism U شهوت مقعدی
genital eroticism U شهوت تناسلی
anal erotism U شهوت مقعدی
anality U شهوت مقعدی
anaphrodisia U کاهش شهوت
erotism U شهوت گرایی
anaphrodisiac U کاهنده شهوت
urethral erotism U شهوت میزراهی
voluptuate U شهوت انگیزکردن
graphomania U شهوت نوشتن
urolagnia U شهوت ادراری
libidinous U وابسته به شهوت جنسی
oestrum U شهوت ومستی جانوران
lustier U قوی شهوت انگیز
voyeurism U اطفاء شهوت با نگاه
ruts U مست شهوت شدن
impassion U برسر شهوت اوردن
libidinously U از روی شهوت رانی
libidinal U وابسته به شهوت جنسی
rut U مست شهوت شدن
lasciviously U از روی شهوت پرستی
salaciously U از روی شهوت رانی
voluptuously U از روی شهوت پرستی
voluptuously U بطور شهوت انگیز
Lust for power and riches. U شهوت قدرت وثروت
He is verbose (garrulous). He has verbal diarrhea. U شهوت کلام دارد
luscious U دلپذیر شهوت انگیز
burns U دراتش شهوت سوختن
to gratify ones passions U شهوت رانی کردن
burn U دراتش شهوت سوختن
to provoke passion U شهوت انگیز بودن
passionately U بطور شهوت امیز
pornography U نوشته شهوت انگیز
libido U شهوت جنسی هوس
lustiest U قوی شهوت انگیز
lusty U قوی شهوت انگیز
libidos U شهوت جنسی هوس
lesbian U وابسته به دفع شهوت یک زن با زن دیگر
She is blinded by passion . U شهوت او را کور کرده است
voyeur U اطفا کننده شهوت بانگاه
voyeurs U اطفا کننده شهوت بانگاه
to g. with passion U دراتش شهوت یاعشق سوختن
lesbians U وابسته به دفع شهوت یک زن با زن دیگر
lewd U ناشی از هرزگی شهوت پرست
venery U شهوت پرستی خوشگذرانی جنسی
bawdry U شهوت پرستی [غیر مصطلح]
satyriasis U نعوظ یا شدت حس شهوت درمرد
lesbianism U دفع شهوت زنی با زن دیگر
sexier U دارای تمایلات جنسی شهوت انگیز
sexiest U دارای تمایلات جنسی شهوت انگیز
sapphic vice U شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر
She is passionately fond of tennis . U شهوت تنیس باز ی کردن دارد
pornographic U وابسته به عکس یانوشته شهوت انگیز
he has a rage for money U برای گرد کردن پول شهوت
pornographer U نویسنده مطالب قبیح یا شهوت انگیز
sexy U دارای تمایلات جنسی شهوت انگیز
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
peeping Tom U اطفا کننده شهوت بانگاه [اصطلاح روزمره]
to pander any one's lust U وسائل شهوت رانی کسی رافراهم کردن
peeper U اطفا کننده شهوت بانگاه [اصطلاح روزمره]
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
poeeping tom U ادمی که بانگاه باعضاء تناسلی واعضای برهنه اطفاء شهوت کند
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
own U داشتن
relieving U داشتن
relieves U داشتن
owns U داشتن
owning U داشتن
owned U داشتن
to possess U داشتن
have U داشتن
doubts U شک داشتن
doubting U شک داشتن
doubted U شک داشتن
doubt U شک داشتن
to hold U داشتن
to have U داشتن
to have possession of U داشتن
lack U کم داشتن
lacked U کم داشتن
lacks U کم داشتن
having U داشتن
to have f. U تب داشتن
to hold a meeting U داشتن
monogyny U داشتن یک زن
lackvt U کم داشتن
intercommon U داشتن
bears U در بر داشتن
to go hot U تب داشتن
bears U داشتن
to be feverish U تب داشتن
possessing U داشتن
to be in a f. U تب داشتن
redolence U بو داشتن
possesses U داشتن
possess U داشتن
bear U داشتن
bear U در بر داشتن
wanted U کم داشتن
want U کم داشتن
relieve U داشتن
provide U مقرر داشتن
cherishing U گرامی داشتن
possesses U در تصرف داشتن
cherishes U گرامی داشتن
abhorring U تنفر داشتن از
cherished U گرامی داشتن
possessing U در تصرف داشتن
disguised U نهان داشتن
provides U مقرر داشتن
hankers U اشتیاق داشتن
abhorred U تنفر داشتن از
contested U اعتراض داشتن بر
reside U اقامت داشتن
possess U در تصرف داشتن
disguising U نهان داشتن
disguises U نهان داشتن
hankered U اشتیاق داشتن
to think [of] U عقیده داشتن
liaise U رابطه داشتن
correlate U همبستگی داشتن
espoused U عقیده داشتن به
lends U معطوف داشتن
lend U معطوف داشتن
espousing U عقیده داشتن به
espouses U عقیده داشتن به
liaise U بستگی داشتن
correlates U همبستگی داشتن
correlating U همبستگی داشتن
belong U تعلق داشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com