Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
bottom price
U
حداقل قیمت
least price
U
حداقل قیمت
price floor
U
حداقل قیمت
minimum price
U
حداقل قیمت
minimum charge
U
حداقل قیمت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
fair trade laws
U
قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
last price
U
اخرین قیمت حداقل قیمت
reserve price
U
قیمت پنهانی
[در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
Other Matches
minimim wage law
U
قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد
minimum range
U
حداقل شعاع عمل دستگاه یا برد حداقل
kinked demand curve
U
و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
max min system
U
سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
current standard cost
U
مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
cost plus pricing
U
تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
unbundled software
U
نرم افزاری که قیمت آن همراه با قیمت قطعه نیست
underprice
U
قیمت پایین تراز قیمت بازار
value added
U
قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
stock watering
U
سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
list price
U
فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
paasche price index
U
یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
shadow price
U
شبه قیمت قیمت ضمنی
normal price
U
قیمت عادی قیمت معمولی
quantum valebat
U
در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
spiral of wages and prices
U
حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
minimum
U
حداقل
minimal
U
حداقل
minim
U
حداقل
minimum stock level
U
حداقل
minims
U
حداقل
minimally
U
حداقل
min
U
حداقل
danger warning level
U
حداقل موجودی
neap tide
U
جذر و مد حداقل اب
least cost
U
حداقل هزینه
trough
U
حداقل موج
minimum charge
U
حداقل هزینه
minimum wage
U
حداقل دستمزد
minimised
U
به حداقل رساندن
troughs
U
حداقل موج
minimises
U
به حداقل رساندن
relative minimum
U
حداقل نسبی
minimum range
U
حداقل برد
minimum elevation
U
حداقل درجه
global minimum
U
حداقل مطلق
minimum size
U
اندازه حداقل
minimization
U
به حداقل رسانیدن
minimum
U
حداقل کمینه
minim
U
وابسته به حداقل
minims
U
وابسته به حداقل
minimized
U
به حداقل رساندن
minimizing
U
به حداقل رساندن
base wage rate
U
حداقل دستمزد
minimising
U
به حداقل رساندن
minimize
U
به حداقل رساندن
minimizes
U
به حداقل رساندن
minimum mortality
U
حداقل مرگ و میر
minimum subsistence level
U
سطح حداقل معیشت
least cost combination
U
ترکیب حداقل هزینه
thermal resolution
U
حداقل سنجش حرارت
reduced strenght
U
حداقل استعداد جنگی
minimum standard of living
U
حداقل سطح زندگی
thermal resolution
U
حداقل اختلاف حرارت
minimum elevation
U
حداقل ارتفاع لوله
cost minimization
U
حداقل کردن هزینه
least squares estimates
U
براورد حداقل مربعات
maximum and minimum thermometer
U
گرماسنج حداقل و حداکثر
tacit collusion
U
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
pilot line production
U
تولید به حداقل در کارخانجات نظامی
on the deck
U
پرواز در حداقل ارتفاع مجاز
ordinary least square method
U
روش حداقل مربعات معمولی
double amplitude peak value
U
مقدارحداکثر تا حداقل یک موج سینوسی
extremum
U
حداکثر یا حداقل تابع ریاضی
to have
[or bear]
a maximum
[minimum]
load of something
U
حداکثر
[حداقل]
باری را پذیرفتن
short term
U
حداقل مدت تنبیه و زندانی
cut off ratio
U
حداقل نرخ قابل قبول
minimum elevation
U
حداقل درجه مربوط به مانع
meantide
U
حداقل جذر و مدهای اب دریا
neap
U
حداقل ارتفاع اب یاجذر و مد دریا
amphiploid
U
دارای حداقل کرموسوم ارثی
two stage least squares method
U
روش حداقل مربعات دومرحلهای
minimum down payment
U
حداقل میزان پیش پرداخت
minimum clearance
U
حداقل حاشیه امنیت بالای مانع
skeleton crew
U
حداقل خدمه یک وسیله یا جنگ افزار
at a
[the]
minimum
<adv.>
U
کم کمش
[حداقل]
[برای آگاهی اندازه یا شماره]
protoxide
U
ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
at least
[no less than]
[not less than]
<adv.>
U
کم کمش
[حداقل]
[برای آگاهی اندازه یا شماره]
quorum
U
حداقل عده لازم برای رسمیت جلسه
efficiency point
U
حد مطلوبیت کالای تولید شده با حداقل هزینه
marginal cost pricing
U
قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
bridges
U
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridge
U
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridged
U
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
error handling
U
به حداقل رساندن احتمال وقوع خطا روش رفع اشکال
discrimination
U
حداقل جدایی برای رویت دوهدف بصورت مجزا در رادار
weighted least square method
U
روش حداقل مربعات وزنی در اقتصادسنجی برای تخمین پارامترها
trover
U
دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
aces
U
رتبهء اول خ-لبانی که حداقل 5هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد
perigee
U
نقطه حداقل مسافت در مدارسفینه فضایی نققه حضیض مدار سفینه
probit
U
واحد قیاس احتمالات اماری بر اساس حداقل انحراف ازمیزان متوسط
limit velocity
U
حداقل سرعت ابتدایی توپ یاخمپاره که بتوان با ان نفوذلازم را به دست اورد
wed thickness
U
حداقل ضخامت یا فاصله بین سطح خارجی و داخلی دانههای خرج
team roping
U
مسابقه تیم 2 نفره گاوبازی جهت کمنداندازی و بستن گاودر حداقل وقت
ace
رتبه اول خلبانی که حداقل پنج هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد
three stage least squares method
U
روش حداقل مربعات سه مرحلهای برای تخمین پارامترهای معادلات همزمانی در اقتصاد سنجی
coming in speed
U
حداقل سرعت گردش مگنتوبرای تامین ولتاژ لازم جهت جرقه زدن همزمان تمام شمع ها
optimal merge tree
U
نمایش درختی یک ترتیب که در ان رشته ها قرار است درهم ادغام گردند تا اینکه حداقل تعداد عملیات رخ دهد
pigou effect
U
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
cold test
U
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
optimum schedule
U
مطلوبترین برنامه اجرائی برنامه ایکه مخارج پروژه رابه حداقل می رساند
pilot line operation
U
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
cold thrust
U
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
neap tide
U
کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
mobilization base
U
حداقل منابع لازم برای بسیج نیروهاپایگاه بسیج
contra preferentum rule
U
درصورت گنگ بودن متن قرارداد بنحوی تعبیر میگرددکه حداقل منافع نویسنده قرارداد را دربر داشته باشد
cif
U
قیمت
nominal
U
کم قیمت
bourse
U
قیمت
all in price
U
قیمت کل
price line
U
خط قیمت
cost,insurance,freight and exchange(cif&
U
قیمت
price limit
U
حد قیمت
value
U
قیمت
values
U
قیمت
valuing
U
قیمت
above rubies
U
بی قیمت
cost
U
قیمت
set (one) back
<idiom>
U
قیمت
prices
U
قیمت
quotation
U
قیمت
high priced
U
پر قیمت
quotations
U
قیمت
equivalents
U
هم قیمت
equivalent
U
هم قیمت
PR
U
قیمت
At the price of. At the cost of .
U
به قیمت
invalued
U
بی قیمت
valueless
U
بی قیمت
price
U
قیمت
treasure
U
ذی قیمت
wage price spiral
U
قیمت
worth
U
قیمت
wage price guideline
U
قیمت
priceless
U
بی قیمت
price level
U
سطح قیمت
price leadership
U
رهبری قیمت
price list
U
فهرست قیمت
price increase
U
ترقی قیمت
price freeze
U
تثبیت قیمت ها
cost push
U
فشار قیمت
cost unit
U
قیمت واحد
mark down
U
تنزل قیمت
price freezing
U
انجماد قیمت
price elasticity
U
حساسیت قیمت
price freezing
U
تثبیت قیمت
price elasticity
U
کشش قیمت
price homogeneity
U
همگنی قیمت
price index
U
شاخص قیمت
price list
U
لیست قیمت
price ratio
U
نسبت قیمت
price support
U
تایید قیمت
price support
U
حمایت قیمت
minimum price
U
کمترین قیمت
values
U
قیمت کردن
market value
U
قیمت بازار
mean price
U
قیمت متوسط
price system
U
نظام قیمت
price tag
U
اتیکت قیمت
middle price
U
قیمت متوسط
middle price
U
قیمت حد وسط
close price
U
قیمت نزدیک
pricer
U
قیمت گذار
competitive price
U
قیمت رقابتی
market price
U
قیمت بازار
competitive price
U
قیمت جاری
price reduction
U
کاهش قیمت
price responsiveness
U
کشش قیمت
conversion price
U
قیمت تبدیل
price theory
U
نظریه قیمت
price stability
U
تثبیت قیمت
price stability
U
ثبات قیمت
constant cost
U
قیمت ثابت
normal price
U
قیمت متعارف
mark down
U
کاهش قیمت
mark up
U
افزایش قیمت
price stabilization
U
تثبیت قیمت
price stabilization
U
ثبات قیمت
claimers
U
اسبهای هم قیمت
final price
U
اخرین قیمت
half fare
U
نصف قیمت
factor price
U
قیمت عوامل
high dollar value
U
سنگین قیمت
high value
U
گران قیمت
highest price
U
بالاترین قیمت
highest price
U
بیشترین قیمت
historical cost
U
قیمت بازار
historical cost
U
قیمت متعادل
nominal price
U
قیمت عادی
parity price
U
قیمت مشابه
incentive price
U
قیمت تشویقی
nominal value
U
قیمت اسمی
freightage
U
قیمت حمل
normal price
U
قیمت عادی
final price
U
قیمت نهائی
proper price
U
قیمت عادله
peasonable price
U
قیمت عادله
fair value
U
قیمت عادله
fixed price
U
قیمت ثابت
fair price
U
قیمت بیطرفانه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com