Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
forward seat
U
حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
holing
U
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole
U
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed
U
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes
U
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
the i
U
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode
U
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes
U
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
to sit out
U
نشستن بیشتر نشستن از
jockette
U
سوارکار زن
horse man
U
سوارکار
jockeys
U
سوارکار
knight
U
سوارکار
knighting
U
سوارکار
horsewomen
U
سوارکار
knights
U
سوارکار
jockey
U
سوارکار
horsewoman
U
سوارکار
knighted
U
سوارکار
bug boy
U
سوارکار مبتدی
valet
U
خدمتگزار سوارکار
jump rider
U
سوارکار در پرش
valeting
U
خدمتگزار سوارکار
valets
U
خدمتگزار سوارکار
valeted
U
خدمتگزار سوارکار
postboy
U
سوارکار مسابقه
boy
U
سوارکار مسابقه اسبدوانی
boys
U
سوارکار مسابقه اسبدوانی
foreground
U
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
eclipse award
U
جایزه سوارکار ممتاز سال
mount
U
اسب مسابقه با سوارکار مانت
mounts
U
اسب مسابقه با سوارکار مانت
charley horse
U
کشیدگی یا گرفتگی عضلانی ران سوارکار
driving
U
بردن مسابقه در نتیجه فشارزیاد سوارکار
clerk of the scale
U
متصدی توزین سوارکار ووسایلش پس از مسابقه
classical seat
U
وضع بدنی سوارکار روی زین
weigh out
U
توزین سوارکار و زین و یراق پیش از مسابقه
silks
U
ژاکت و کلاه مخصوص سوارکار یا ارابه ران
squared
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying
U
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
squares
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog
U
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
square
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue
U
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogues
U
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
oblique case
U
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor
U
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
set down
U
معلق ساختن سوارکار یا راننده ارابه بخاطر خطا
printed
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
plebeianism
U
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
devitrify
U
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
alternated
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest
U
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternate
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plasticity
U
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive
U
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
winner's circle
U
محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
joint
U
دستگاه کوچک باطریدار که سوارکار بطور غیر مجازروی گردن اسب می گذارد تاتندتر برود
uart
U
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectrality
U
حالت طیفی حالت شبحی
spectralness
U
حالت طیفی حالت شبحی
transitoriness
U
حالت ناپایداری حالت بی بقایی
marginal case
U
حالت نهائی حالت حدی
cold forming
U
حالت دهی در حالت سرد
weigh in
U
وزن کردن سوارکار و زین ویراق پس ازمسابقه وزن کشی
weigh-in
U
وزن کردن سوارکار و زین ویراق پس ازمسابقه وزن کشی
weigh-ins
U
وزن کردن سوارکار و زین ویراق پس ازمسابقه وزن کشی
awaiting
U
نشستن
to lose ground
U
پس نشستن
await
U
نشستن
awaits
U
نشستن
to take a chair
U
نشستن
sit
U
نشستن
sits
U
نشستن
awaited
U
نشستن
perch
U
نشستن
perches
U
نشستن
perching
U
نشستن
seize
U
نشستن
seized
U
نشستن
perched
U
نشستن
running aground
U
به گل نشستن
recoils
U
پس نشستن
recoil
U
پس نشستن
recoiled
U
پس نشستن
recoiling
U
پس نشستن
seizes
U
نشستن
to give ground
U
پس نشستن
stranding
U
به گل نشستن کشتی
sit up
U
راست نشستن
subsided
U
فرو نشستن
subside
U
فرو نشستن
sags
U
فرو نشستن
sag
U
فرو نشستن
sagged
U
فرو نشستن
land
U
بزمین نشستن
sitting duck
<idiom>
U
بی خیال نشستن
land
U
به زمین نشستن
to fill the chair
U
برکرسی نشستن
to run aground
U
بگل نشستن
to lie in a
U
درکمین نشستن
to fall back
U
عقب نشستن
to sit up
U
راست نشستن
to f. the throne
U
برتخت نشستن
to take ground
U
بگل نشستن
to come to the throne
U
بر تخت نشستن
to a the throne
U
برتخت نشستن
to take ground
U
بخاک نشستن
to take the wheel
U
پشت رل نشستن
outsit
U
بیشتر نشستن از
take sanctuary
U
بست نشستن
suppurate
U
چرک نشستن
land
U
به گل نشستن کشتی
to lie in w
U
درکمین نشستن
sprawls
U
پهن نشستن
sprawling
U
پهن نشستن
sprawl
U
پهن نشستن
ambushes
U
در کمین نشستن
dwit koobi
U
نشستن به عقب
to hunker down
U
چمباتمه نشستن
hunker down
U
روی پا نشستن
strands
U
به گل نشستن کشتی
strand
U
به گل نشستن کشتی
to knock back
U
عقب نشستن
bow out
U
عقب نشستن
setback
U
عقب نشستن
straddle
U
گشاد نشستن
straddles
U
گشاد نشستن
ambushing
U
در کمین نشستن
ambushed
U
در کمین نشستن
ambush
U
در کمین نشستن
benches
U
بر کرسی نشستن
swamp
U
به گل نشستن قایق
swamped
U
به گل نشستن قایق
swamping
U
به گل نشستن قایق
swamps
U
به گل نشستن قایق
bench
U
بر کرسی نشستن
thrones
U
برتخت نشستن
throne
U
برتخت نشستن
setbacks
U
عقب نشستن
give way
U
عقب نشستن
rankled
U
چرک نشستن
landing
U
نشستن هواپیما
rankling
U
چرک نشستن
landings
U
نشستن هواپیما
rankle
U
چرک نشستن
subsiding
U
فرو نشستن
insidiate
U
در کمین نشستن
abate
فرو نشستن
ground
U
بزمین نشستن
subsides
U
فرو نشستن
straddled
U
گشاد نشستن
sit up
<idiom>
U
بیدار نشستن
ground position
U
در خاک نشستن
rankles
U
چرک نشستن
sprawls
U
بی پروا درازکشیدن یا نشستن
to sit on the bench
U
روی نیمکت نشستن
landing
U
بزمین نشستن هواپیما
beach
U
بگل نشستن کشتی
sit out
U
تا پایان چیزی نشستن
beached
U
بگل نشستن کشتی
beaches
U
بگل نشستن کشتی
waylay
U
درکمین کسی نشستن
waylays
U
درکمین کسی نشستن
slump test
U
ازمایش فرو نشستن
waylaying
U
درکمین کسی نشستن
sprawling
U
بی پروا درازکشیدن یا نشستن
landings
U
بزمین نشستن هواپیما
waylaid
U
درکمین کسی نشستن
sit idly by
<idiom>
U
عین ماست نشستن
primer setback
U
عقب نشستن چاشنی
sprawl
U
بی پروا درازکشیدن یا نشستن
To come to grief. To be runied.
U
بخاک سیاه نشستن
stranding
U
به گل نشستن تصادفی کشتی
crude
U
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
hatched
U
نصفه در روی تخم نشستن
scrawled
U
خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawling
U
خط خطی کردن گشاد نشستن
To sit (walk) straight.
U
راست نشستن ( راه رفتن )
hatch
U
نصفه در روی تخم نشستن
scrawl
U
خط خطی کردن گشاد نشستن
round out
U
دورزدن هواپیما برای نشستن
to sit under a pre cher
U
پای وعظ واعظی نشستن
still hunting
U
شکار باروش در کمین نشستن
sprawls
U
گشاد نشستن هرزه روییدن
sprawl
U
گشاد نشستن هرزه روییدن
hatches
U
نصفه در روی تخم نشستن
clogs
U
به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
clogged
U
به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
clog
U
به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
To incite someone.
U
زیر پای کسی نشستن
sprawling
U
گشاد نشستن هرزه روییدن
scrawls
U
خط خطی کردن گشاد نشستن
mump
U
خاموش وعبوس نشستن ترشرو بودن
grabble
U
پهن نشستن جمع اوری کردن
swatted
U
ضربت سخت خوردن یازدن چمباتمه نشستن
To accpt the consequences . to face the music .
U
پای لرزش نشستن ( عواقب کاری را پذیرفتن )
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com