Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
concavity
U
حالت مقعر داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
upkeep
U
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
convexly
U
حالت محدب داشتن
springs
U
حالت فنری داشتن
spring
U
حالت فنری داشتن
defensiveness
U
حالت دفاعی داشتن
statehood
U
حالت ایالتی داشتن
speeds
U
حالت شانس خوب داشتن
speeding
U
حالت شانس خوب داشتن
speed
U
حالت شانس خوب داشتن
guarding
U
حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guards
U
حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guard
U
حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
the i
U
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes
U
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode
U
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
concave slope
U
مقعر
coved
U
مقعر
cuppy
U
مقعر
concave
U
مقعر
dished
U
مقعر
reentering
U
مقعر
quasi concave
U
شبه مقعر
concavo concave
U
مقعر الطرفین
dish
U
مقعر کردن
shaped charge
U
خرج مقعر
dishes
U
مقعر کردن
concave lens
U
عدسی مقعر
quasi concave
U
نیمه مقعر
hollow cone charge
U
خرج مقعر
concave slope
U
شیب مقعر
ewe neck
U
گردن لاغرومعیوب و مقعر
quasi concave function
U
تابع نیمه مقعر
caves
U
مقعر مجوف کردن
quasi concave function
U
تابع شبه مقعر
cave
U
مقعر مجوف کردن
plano concave lens
U
عدسی مسطح- مقعر
concave spherical mirror
U
اینه کروی مقعر
hollow moulding
U
[گچ بری مقعر در ته ستون]
reentrant
U
مقعر دوباره داخل شونده
burning glass
U
عدسی محدب یاایینه مقعر
concavo convex
U
از یک سو مقعر واز سوی دیگرمحدب
foreground
U
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
deep draw
U
ساختن اجسام مقعر از ورقه فلزی
analogue
U
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analog
U
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying
U
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
analogues
U
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
square
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
convertor
U
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case
U
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
prints
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
band shell
U
جایگاه دستهء موزیک که عقب ان بشکل صدف مقعر بزرگی است
alternated
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify
U
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
state of rest
U
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
plebeianism
U
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
plasticity
U
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive
U
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
uart
U
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
cold forming
U
حالت دهی در حالت سرد
spectrality
U
حالت طیفی حالت شبحی
spectralness
U
حالت طیفی حالت شبحی
marginal case
U
حالت نهائی حالت حدی
transitoriness
U
حالت ناپایداری حالت بی بقایی
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long-
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up
U
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down
U
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
plano concave
U
از یک طرف مسطح و از طرف دیگر مقعر
crude
U
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode
U
حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
resided
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
reside
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
differed
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
resides
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
to have by heart
U
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
differs
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffers
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorred
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhors
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
meaner
U
مقصود داشتن هدف داشتن
hope
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
meanest
U
مقصود داشتن هدف داشتن
mean
U
مقصود داشتن هدف داشتن
hopes
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
cost
U
قیمت داشتن ارزش داشتن
cold strength
U
استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal
U
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
lead a dog's life
<idiom>
U
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
long for
U
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve
U
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
concave fillet weld
U
جوشکاری مغزی مقعر جوشکاری مغزی
forward seat
U
حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
line condition
U
حالت خط
self
U
حالت
cases
U
حالت
attitudes
U
حالت
situations
U
حالت
situation
U
حالت
expressions
U
حالت
febricity
U
حالت تب
queasiness
U
حالت قی
feverishness
U
حالت تب
attitude
U
حالت
disposition
U
حالت
tempers
U
حالت
tempered
U
حالت
pyreticosis
U
حالت تب
status
U
حالت
idiocrasy
U
حالت
case
U
حالت
expression
U
حالت
manner
U
حالت
ill conditioned
U
بد حالت
temper
U
حالت
makes
U
حالت
if
U
حالت
condition
U
حالت
phase
U
حالت
phased
U
حالت
temperaments
U
حالت
phases
U
حالت
mood
U
حالت
moods
U
حالت
make
U
حالت
temperament
U
حالت
states
U
حالت
stating
U
حالت
glass eyed
U
بی حالت
estates
U
حالت
estate
U
حالت
unexpressive
U
بی حالت
state
U
حالت
predicaments
U
حالت
predicament
U
حالت
stance
U
حالت
state-
U
حالت
fettle
U
حالت
stances
U
حالت
postured
U
حالت
posture
U
حالت
postures
U
حالت
posturing
U
حالت
grain
U
حالت
stated
U
حالت
ignition condition
U
حالت احتراق
heat proof quality
U
حالت نسوزی
humanness
U
حالت انسانیت
incipience
U
حالت نخستین
idle position
U
حالت سکون
hang over
U
حالت خماری
individualism
U
حالت انفرادی
vein
U
حالت تمایل
normality
U
حالت عادی
veins
U
حالت تمایل
aglow
U
در حالت هیجان
in a state of depression
U
در حالت افسردگی
idiocrasy
U
حالت مخصوص
springs
U
حالت فنری
spring
U
حالت فنری
in form
U
خوش حالت
inactive status
U
حالت انتساب
iciness
U
حالت یخی
faintly
U
در حالت ضعف
liquid state
U
حالت مایع
mode indicator
U
نشانگر حالت
miriness
U
حالت باطلاقی
milkiness
U
حالت شیری
mentation
U
حالت دماغی
master mode
U
حالت راهبر
marshiness
U
حالت مردابی
lucid interval
U
حالت افاقه
temper
U
حالت بهبود
mopishly
U
با حالت افسرده
posing
U
وضع حالت
posed
U
وضع حالت
poses
U
وضع حالت
nebulosity
U
حالت غباری
nebulosity
U
حالت ابری
optimum
U
حالت مطلوب
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com