English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
speed U حالت شانس خوب داشتن
speeding U حالت شانس خوب داشتن
speeds U حالت شانس خوب داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
convexly U حالت محدب داشتن
concavity U حالت مقعر داشتن
statehood U حالت ایالتی داشتن
defensiveness U حالت دفاعی داشتن
springs U حالت فنری داشتن
spring U حالت فنری داشتن
guards U حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guard U حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guarding U حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
the i U [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
odds U شانس
luck U شانس
handsel U شانس
fortune U شانس
fortunes U شانس
chances U شانس
chancing U شانس
chanced U شانس
chance U شانس
unlucky girl U آدم بد شانس
unlucky fellow U آدم بد شانس
jinx U شانس نیاوردن
(not a) snowball's chance in hell <idiom> U بد شانس مطلق
fortunate U خوش شانس
jinxes U شانس نیاوردن
jinxes U ادم بد شانس
jinx U ادم بد شانس
fall on feet <idiom> U شانس آوردن
fortuity U قضا وقدر شانس
press (push) one's luck <idiom> U به شانس بستگی داد
(not a) ghost of a chance <idiom> U حتی یک شانس کوچکی
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog U سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogues U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
analogue U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
oblique case U حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor U وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
cook one's goose <idiom> U شانس کسی رااز اوگرفتن
To hit a wining streak. U شانس آوردن ( درقمار وغیره )
casualism U اعتقاد به شانس و تصادف تصادفا"
caculated risk <idiom> U شانس زیاد برای موفقیت
Fortunately I wasnt hurt. U شانس آوردم . طوریم نشد
printed U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
plebeianism U حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternates U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify U از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
state of rest U حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternated U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
lose touch with <idiom> U از دست دادن شانس ملاقات وارتباط
I dont have an earthly chance. U کمترین شانس راروی زمین ندارم
green thumbed U کسیکه در پرورش گیاهان شانس و استعدادخوبی دارد
help any one . U برایم خوش قدم بود ( شانس آورد )
new deal <idiom> U تغییر کامل ،شروع تازه ،شانس دیگر
genitive U حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity U حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
not to have a prayer of achieving something U کمترین شانس هم برای بانجام رسانیدن چیزی رانداشتن
spoiler U تیم بدون شانس دستگاه منحرف کننده هوا در اتومبیل
uart U قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectralness U حالت طیفی حالت شبحی
transitoriness U حالت ناپایداری حالت بی بقایی
cold forming U حالت دهی در حالت سرد
spectrality U حالت طیفی حالت شبحی
marginal case U حالت نهائی حالت حدی
long shot U شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
Consider yourself lucky [fortunate] (that) you weren't on the train at that time. U شما باید خودتان را خوش شانس [خوشبخت] در نظر بگیرید [که] در آن زمان در قطار نبودید.
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
crude U حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode U حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
cold strength U استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal U قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
forward seat U حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
posture U حالت
if U حالت
expression U حالت
expressions U حالت
status U حالت
unexpressive U بی حالت
make U حالت
postured U حالت
ill conditioned U بد حالت
makes U حالت
postures U حالت
posturing U حالت
febricity U حالت تب
queasiness U حالت قی
pyreticosis U حالت تب
glass eyed U بی حالت
temper U حالت
tempered U حالت
tempers U حالت
idiocrasy U حالت
self U حالت
cases U حالت
case U حالت
predicament U حالت
manner U حالت
fettle U حالت
disposition U حالت
situation U حالت
situations U حالت
attitude U حالت
attitudes U حالت
estates U حالت
estate U حالت
feverishness U حالت تب
predicaments U حالت
line condition U حالت خط
grain U حالت
temperaments U حالت
states U حالت
phases U حالت
phase U حالت
stance U حالت
state- U حالت
temperament U حالت
stances U حالت
moods U حالت
phased U حالت
mood U حالت
state U حالت
condition U حالت
stating U حالت
stated U حالت
subalternation U حالت تبعی
tangency U حالت جیبی
supervisor state U حالت نظارت
storminess U حالت توفانی
tangency U حالت مماس
subjectivism U حالت نظری
master mode U حالت راهبر
mentation U حالت دماغی
milkiness U حالت شیری
substantiality U حالت اساسی
state- U دولتی حالت
steady state U حالت دائمی
mode indicator U نشانگر حالت
cases U موضوع حالت
nebulosity U حالت غباری
aplomb U حالت عمودی
stationary state U حالت ایستاده
state vector U بردار حالت
state of war U حالت مخاصمه
state of stress U حالت تنش
state of siege U حالت محاصره
case U موضوع حالت
domesticity U حالت اهلی
miriness U حالت باطلاقی
mopishly U با حالت افسرده
steady state U حالت پایا
steady state U حالت ثابت
multiplex mode U حالت تسهیم
nebulosity U حالت گازی
nebulosity U حالت ابری
state of rest U حالت ساکن
the needle U حالت عصبانی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com