Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
expressionism
U
حالت دوست
expressionist
U
حالت دوست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the i
U
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
A friend in need is a friend indeed..
<proverb>
U
دوست آن باشد که گیرد دست دوست,در پریشان یالى و درماندگى.
mode
U
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes
U
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
I like to be friends with you.
U
من دوست دارم با تو دوست باشم.
foreground
U
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
analogues
U
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analog
U
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying
U
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
square
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue
U
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squared
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
convertor
U
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case
U
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
prints
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
alternate
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest
U
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternated
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify
U
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
plebeianism
U
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternates
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
I am done with you.
U
رابطه بین من و تو تمام شد!
[رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am
[have]
finished with you.
U
رابطه بین من و تو تمام شد!
[رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
plasticity
U
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive
U
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
uart
U
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
transitoriness
U
حالت ناپایداری حالت بی بقایی
cold forming
U
حالت دهی در حالت سرد
marginal case
U
حالت نهائی حالت حدی
spectrality
U
حالت طیفی حالت شبحی
spectralness
U
حالت طیفی حالت شبحی
crude
U
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode
U
حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength
U
استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal
U
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
heart-to-hearts
U
دوست
schoolmate
U
دوست
friend
U
دوست
friends
U
دوست
heart-to-heart
U
دوست
heart to heart
U
دوست
amicable
U
دوست
formalist
U
دوست
schoolmates
U
دوست
ally
U
دوست
allying
U
دوست
unfriended
U
بی دوست
friendless
U
بی دوست
buddy
U
دوست
buddies
U
دوست
chum
U
دوست
chums
U
دوست
hydrophilic compound
U
اب دوست
dienophile
U
دی ان دوست
hydrophilic
U
اب دوست
bozo
U
دوست
philoginous
U
زن دوست
philogynist
U
زن دوست
leal
U
دوست
hydrophile
U
اب دوست علاقمند به اب
girlfriend
U
دوست دختر
pen pals
U
دوست مکاتبهای
girlfriends
U
دوست دختر
humnanist
U
همنوع دوست
pen pals
U
دوست قلمی
peaceable
U
صلح دوست
pen pal
U
دوست قلمی
heliophilous
U
افتاب دوست
humansit
U
انسان دوست
hemophile
U
خون دوست
pen pal
U
دوست مکاتبهای
family men
U
زن و بچه دوست
hydrophilic
U
ترکیب اب دوست
friend
U
دوست کردن
chessist
U
شطرنج دوست
affects
U
دوست داشتن
xenophile
U
بیگانه دوست
zoophilic
U
حیوان دوست
zoophilous
U
حیوان دوست
careerist
U
حرفه دوست
careerists
U
حرفه دوست
family man
U
زن و بچه دوست
intimado
U
دوست صمیمی
hydrophilic compound
U
ترکیب اب دوست
unlovely
U
دوست نداشتنی
warlike
U
جنگ دوست
dendrophilous
U
درخت دوست
francophile
U
فرانسه دوست
francophil
U
فرانسه دوست
loyalists
U
دولت دوست
loyalist
U
دولت دوست
dislikable
U
دوست نداشتنی
dislikeable
U
دوست نداشتنی
friendly state
U
کشور دوست
gallophile
U
فرانسه دوست
take kindly to
<idiom>
U
دوست داشتن
culturist
U
فرهگ دوست
hand in glove
U
دوست همراز
hand in glove
U
دوست یک دل ویکزبان
hand and glove
U
دوست همراز
hydrophilic
U
اب دوست علاقمند به اب
humanitarian
U
بشر دوست
hand and glove
U
دوست یک دل ویکزبان
halophilous
U
نمک دوست
hail fellow
U
دوست صمیمی
germanophil
U
المان دوست
electrophile
U
الکترون دوست
philotechnic
U
صنعت دوست
philanthrope
U
بشر دوست
phihellenic
U
یونانی دوست
sporting
U
بازی دوست
phiadelphian
U
نوع دوست
solomon
U
صلح دوست
patiot
U
میهن دوست
oxyphile
U
اسید دوست
oxyphil
U
اسید دوست
acidophile
U
ترشی دوست
acidophile
U
اسید دوست
ornithophilous
U
مرغ دوست
gregarious
U
گروده دوست
philhellene
U
دوست یونان
boyfriends
U
دوست پسر
like
U
دوست داشتن
philotechnic
U
صناعت دوست
likable
U
دوست داشتنی
likeable
U
دوست داشتنی
social
U
گروه دوست
pornerastic
U
جنده دوست
philobiblic
U
کتاب دوست
psychrophilic
U
سرما دوست
philhellenic
U
دوست یونان
saprophytic
U
پوده دوست
boyfriend
U
دوست پسر
likes
U
دوست داشتن
liked
U
دوست داشتن
affect
U
دوست داشتن
crony
U
دوست صمیمی
cronies
U
دوست صمیمی
fraternising
U
دوست بودن
social
U
جمعیت دوست
myrmecophilous
U
مورجه دوست
lithophilous
U
سنگ دوست
fraternises
U
دوست بودن
fraternised
U
دوست بودن
to make a friend of
U
دوست شدن با
liquorish
U
نوشابه دوست
lipophilic
U
چربی دوست
bibliophil
U
کتاب دوست
friends
U
دوست کردن
kissing kind
U
باهم دوست
anglophile
U
انگلیسی دوست
necrophilous
U
لاشه دوست
fraternize
U
دوست بودن
nucleophile
U
هسته دوست
amativeness
U
دوست داشتن
sweet tooth
U
شیرینی دوست
negrophil
U
سیاه دوست
disliking
U
دوست نداشتن
dislikes
U
دوست نداشتن
disliked
U
دوست نداشتن
dislike
U
دوست نداشتن
fraternizing
U
دوست بودن
fraternizes
U
دوست بودن
negrophil
U
زنگی دوست
fraternized
U
دوست بودن
cater cousin
U
دوست صمیمی
loveliest
U
دوست داشتنی
patriots
U
وطن دوست
philanthropist
U
بشر دوست
philanthropists
U
بشر دوست
patriot
U
وطن دوست
I need my e
U
من دوست دارم
lovely
U
دوست داشتنی
patriotic
U
میهن دوست
his friend's murder
U
قتل دوست او
rats
U
دوست بی وفا
lovelier
U
دوست داشتنی
lovable
U
دوست داشتنی
loveable
U
دوست داشتنی
isophilic
U
همجنس دوست
cobber
U
دوست صمیمی
savoured
U
فهمیدن دوست داشتن
snake in the grass
U
خطر نزدیک دوست دو رو
family man
U
مرد خانواده - دوست
gregarious
U
جمعیت دوست گروه جو
amiable
U
مهربان دوست داشتنی
i remain yours truly
U
دوست صمیمی شما
to have a sweet tooth
U
شیرینی دوست بودن
hemophile
U
موجود خون دوست
endearing
U
دوست داشتنی کننده
This is my friend.
U
این دوست من است.
saprophytic
U
دوست دار موادگندیده
xerophylus plant
U
گیاه خشک دوست
A steadfast(firm, staunch) friend.
U
دوست پر وپا قرص
A steadfast (constant) friend.
U
دوست ثابت وپابر جا
patriots
U
وطن دوست ها
[مرد]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com