Perdic | حالت دخشهای | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (5 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	chararcter mode U	حالت دخشهای

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	character string U	رشته دخشهای
	character code U	رمز دخشهای
	character printer U	چاپگر دخشهای
	character graphics U	نگاره سازی دخشهای
	character mapped display U	نمایش طرح دخشهای
	the i U	[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
	modes U	قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
	mode U	قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
	foreground U	سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
	squares U	تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
	squaring U	تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
	square U	تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
	vitrifying U	تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
	analog U	سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
	squared U	تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
	analogues U	ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
	analogue U	ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
	oblique case U	حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
	convertor U	وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
	printed U	کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
	print U	کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
	prints U	کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
	state of rest U	حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
	alternates U	تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
	plebeianism U	حالت عوام یا مردم پست حالت توده
	devitrify U	از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
	alternate U	تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
	alternated U	تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
	plasticity U	حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
	genitive U	حالت مالکیت حالت مضاف الیه
	uart U	قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
	spectralness U	حالت طیفی حالت شبحی
	spectrality U	حالت طیفی حالت شبحی
	cold forming U	حالت دهی در حالت سرد
	transitoriness U	حالت ناپایداری حالت بی بقایی
	marginal case U	حالت نهائی حالت حدی
	crude U	حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
	real mode U	حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
	cold strength U	استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
	universal U	قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
	forward seat U	حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
	cases U	حالت
	temper U	حالت
	queasiness U	حالت قی
	self U	حالت
	mood U	حالت
	status U	حالت
	situation U	حالت
	tempered U	حالت
	case U	حالت
	glass eyed U	بی حالت
	stances U	حالت
	unexpressive U	بی حالت
	tempers U	حالت
	stance U	حالت
	phase U	حالت
	pyreticosis U	حالت تب
	predicaments U	حالت
	situations U	حالت
	attitude U	حالت
	attitudes U	حالت
	phases U	حالت
	disposition U	حالت
	ill conditioned U	بد حالت
	manner U	حالت
	phased U	حالت
	expressions U	حالت
	expression U	حالت
	if U	حالت
	line condition U	حالت خط
	idiocrasy U	حالت
	estate U	حالت
	estates U	حالت
	moods U	حالت
	predicament U	حالت
	stating U	حالت
	temperament U	حالت
	condition U	حالت
	febricity U	حالت تب
	temperaments U	حالت
	feverishness U	حالت تب
	states U	حالت
	posture U	حالت
	state U	حالت
	postured U	حالت
	state- U	حالت
	postures U	حالت
	posturing U	حالت
	stated U	حالت
	fettle U	حالت
	make U	حالت
	makes U	حالت
	grain U	حالت
	skin the cat U	حالت گربهای
	faintly U	در حالت ضعف
	orthogonality U	حالت عمودی
	nebulosity U	حالت غباری
	nebulosity U	حالت ابری
	nebulosity U	حالت گازی
	thirstily U	با حالت تشنگی
	paramnesia U	حالت فراموشی
	output state U	حالت خروجی
	dative U	حالت برایی
	no load condition U	حالت بی باری
	sol state U	حالت سولی
	soild state U	حالت جامد
	small ball U	پرتاب بی حالت
	objective case U	حالت مفعولی
	trimmest U	وضع حالت
	of a good d. U	خوش حالت
	posing U	وضع حالت
	normal state U	حالت نرمال
	trim U	وضع حالت
	trims U	وضع حالت
	poses U	وضع حالت
	nominative case U	حالت فاعلی
	nominative case U	حالت فاعلیت
	solid state U	حالت جامد
	oxidation number U	حالت اکسایش
	aglow U	در حالت هیجان
	polyvalence U	حالت چندفرفیتی
	real mode U	حالت واقعی
	polyvalency U	حالت چندفرفیتی
	privileged mode U	حالت ممتاز
	problem state U	حالت مسئلهای
	prone position U	حالت درازکش
	protected mode U	حالت محفوظ
	pulverulence U	حالت خاکی
	pyreticosis U	حالت حمائی
	quantum state U	ویژه حالت
	queasily U	با حالت تهوع
	refractivity U	حالت انکسار
	reclining position U	حالت غنوده
	ragingly U	با حالت خشم
	rapturously U	با حالت بیخودی
	plumbness U	حالت عمودی
	repellency U	حالت دفع
	oxidation state U	حالت اکسایش
	veins U	حالت تمایل
	vein U	حالت تمایل
	springs U	حالت فنری
	pastiness U	حالت خمیری
	spring U	حالت فنری
	individualism U	حالت انفرادی
	sentimentalism U	حالت احساساتی
	normality U	حالت عادی
	perpendicularity U	حالت عمودی
	seismicity U	حالت ارتعاش
	sea state U	حالت دریا
	saccharinity U	حالت قندی
	queasiness U	حالت تهوع
	resiliency U	حالت ارتجاعی
	physical state U	حالت فیزیکی
	periodicity U	حالت تناوبی
	possessive U	حالت اضافه
	atilt U	با حالت حمله
	glassy state U	حالت شیشهای
	burst mode U	حالت پیوسته
	gas phase U	حالت گازی
	fugitiveness U	حالت شخص
	deliverable state U	در حالت تحویل
	childishness U	حالت بچگی
	circuit opening U	حالت مدارباز
	free wheeling U	حالت خلاصی
	circumstantiality U	حالت وکیفیت
	final state U	حالت پایانی
	vitreus state U	حالت شیشهای
	borderline state U	حالت مرزی
	goutiness U	حالت نقرسی
	humanness U	حالت انسانیت
	automatism U	حالت خودکاری
	heat proof quality U	حالت نسوزی
	balanced state U	حالت تعادل
	balanced state U	حالت متوازن
	balanced state U	حالت متعادل
	balminess U	حالت مرهمی
	hang over U	حالت خماری
	ground state U	حالت پایه
	grittiness U	حالت شنی
	feminity U	حالت زنانه
	feminineness U	حالت زنانه
	febile U	دارای حالت تب
	equation of state U	معادله حالت
	energy state U	حالت انرژی
	eigenstate U	حالت انرژی
	eburnation U	حالت عاجی
	drowsihead U	حالت نیمخواب
	drive state U	حالت سائقی
	deadness U	حالت مرده
	drinking bout U	حالت مستی
	downiness U	حالت کرکی
	doughiness U	حالت خمیری
	doubtfulness U	حالت تردید
	creaminess U	حالت سرشیری
	counterpoise U	حالت تعادل
	corresponding state U	حالت متنافر
	facial expression U	حالت چهره
	colloidal state U	حالت کلوییدی
	expressive eyes U	چشمان با حالت
	command mode U	حالت فرماندهی