English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bibliomania U جنون کتاب دوستی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
schizothymia U جنون همراه با خیال پرستی ومالیخولیا شبیه جنون جوانی
capitulary U کتاب راهنمای کلمات کتاب مقدس کتاب دعا
deuteronomic U وابسته به کتاب تثنیه که دومین کتاب تورات است
book of reference U کتاب برای مراجعه گاهگاهی کتاب راهنما
readers U مصصح چاپخانه کتاب قرائت کتاب خواندنی
caxton U کتاب کاکستون نخستین کتاب چاپ کن انگلیسی
reader U مصصح چاپخانه کتاب قرائت کتاب خواندنی
invisible hand U منشاء این اصطلاح کتاب "ثروت ملل "ادام اسمیت است . بر اساس این کتاب
madness U جنون
mental a U جنون
hydromania U جنون اب
lunacy U جنون
insanity U جنون
dementia U جنون
psychosis U جنون
uxoriousness U زن دوستی
brotherliness U دوستی
togetherness U دوستی
friendship U دوستی
philogyny U زن دوستی
sodality U دوستی
fellowship U دوستی
fellowships U دوستی
peace U دوستی
friendships U دوستی
dementia praecox U جنون زودرس
dementia praecox U جنون جوانی
amok U درحال جنون
catatonia U نوعی جنون
insanely U از روی جنون
foolishly U جنون امیز
kleptomania U جنون سرقت
delirium tremens U جنون الکلی
schizophrenia U جنون جوانی
kleptomania U جنون دزدی
lattah U جنون لاتا
jimjams U جنون خمری
latah U جنون لاتا
lyssophobia U جنون هراسی
tarantism U جنون رقص
lunes U حمله جنون
run mad U به جنون مبتلاشدن
nymphomania U جنون شهوانی زن
oenomania U جنون خمری
oniomania U جنون خرید
perdiodical insanity U جنون ادواری
peregrinomany U جنون سفر
permanent insanity U جنون دائم
hypomania U جنون خفیف
to d. U تاسر حد جنون
hebephrenia U جنون جوانی
f. of love U جنون عشق
maniaphobia U جنون هراسی
folie a deux U جنون دو نفری
erotomania U جنون جنسی
dt's U جنون خمری
dromomania U جنون مسافرت
dipsomania U جنون الکلی
negrophilism U سیاه دوستی
fraternal love U دوستی برادری
excessive love U دوستی زیاد
ophilia U مار دوستی
ritualism U تشریفات دوستی
paternal love U دوستی پدرانه
negrophilism U دوستی بازنگیان
motherly love U دوستی مادرانه
self love U خود دوستی
ties of friendship U قیودیاعلاقه دوستی
the utmost love U منتهای دوستی
under cover of frind ship U بعنوان دوستی
lastering friendship U دوستی پا بر جا یا ثابت
protestation of frienship U ادعای دوستی
brotherly U ازروی دوستی
humanitarianism U بشر دوستی
algophilia U درد دوستی
wanderlust U اوارگی دوستی
taphophilia U گور دوستی
love feast U عید دوستی
fraternization U دوستی کردن
altruism U نوع دوستی
philoprogenitiveness U بچه دوستی
philanthropy U بشر دوستی
professed love U دوستی زبانی
frenzied rage U خشم جنون امیز
hypomanic U دارای جنون خفیف
gallomania U جنون فرانسوی مابی
lunes U حرکات جنون امیز
pyromania U جنون ایجاد حریق
germanomania U جنون المان مابی
satyriasis U جنون شهوانی مرد
kiss of death U دوستی خاله خرسه
gregariously U از روی جمعیت دوستی
fawned U افهار دوستی کردن
humanitarianism U فلسفه همنوع دوستی
fawns U افهار دوستی کردن
algolagnia U درد دوستی جنسی
electrophilic addition U افزایش الکترون دوستی
electrophilic attack U حمله الکترون دوستی
philosophically U ازراه حکمت دوستی
to make friends with anyone U با کسی اشنایی یا دوستی
breach of friendship U بهم زدن دوستی
endearing U از روی دوستی و محبت
sportsmanship U ورزش دوستی مردانگی
The bonds of friendship (affection). U رشته دوستی والفت
liquorish U حاکی ازنوشابه دوستی
fawn U افهار دوستی کردن
Some friendship ! This is a fine way to treat a friend ! U معنی دوستی را هم فهمیدیم
cozy up to (someone) <idiom> U باکسی دوستی برقرارکردن
humanitarianism U مسلک بشر دوستی
patriotically U از روی میهن دوستی
ties of friendship U انچه دوستی اقتضامیکند
amok U جنون آنی [روان شناسی]
mythomania U جنون دروغ یا اغراق گویی
frenzy U جنون انی دیوانه کردن
gone amok U جنون آنی [روان شناسی]
running amok U جنون آنی [روان شناسی]
amuck U جنون آنی [روان شناسی]
hypochondriacal U دچار جنون افسردگی- تهیگاهی
kleptamaniac U کسی که جنون دزدی دارد
balletomania U عشق یا جنون نسبت به بالت
electrophilic aromatic substitution U استخلاف الکترون دوستی اروماتیکی
i reckon U اطمینان به دوستی کسی داشتن
He did it out of friendship. U ازروی دوستی اینکار راکرد
humanism U نوع دوستی ادبیات وفرهنگ
nucleophilic aromatic substitution U استخلاف هسته دوستی اروماتیکی
He came under the guise of friend ship . U درقالب دوستی ظاهر ( وارد ) شد
theocentrism U توجه بخدا خدا دوستی
they are sworn frends U با هم پیمان دوستی بسته اند
theocentricity U توجه بخدا خدا دوستی
gone amok U جنون آدم کشی [روان شناسی]
schizo U شخص مبتلا به بیماری جنون جوانی
running amok U جنون آدم کشی [روان شناسی]
monomaia U جنون درمورد بخصوصی وسواس در چیزی
amuck U جنون آدم کشی [روان شناسی]
amok U جنون آدم کشی [روان شناسی]
to interrupt a friendship U رشته دوستی را با کسی پاره کردن
haunts U دوستی روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند
haunt U دوستی روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند
(not) have anything to do with someone <idiom> U نخواستن دوستی یا کار یا تجارت داشتن
wanderlust U علاقه مند به سیاحت سفر دوستی
i reckon U روی دوستی کسی حساب کردن
they are sworn frends U بیکدیگر سوگند دوستی خورده اند
psychokinesis U عملیات جنون امیز در اثراختلالات فکری وروانی
manic-depressives U دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
general paresis U جنون و فلج حاصل در اثرضایعات سیفلیسی مغز
manic depressive U دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
manic-depressive U دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
amuck U یک نوع جنون دراثرمرض مالاریا که منجر به خودکشی میشود
frenzied attacker U فرد دچار جنون آدم کشی [روان شناسی]
person running amok U فرد دچار جنون آدم کشی [روان شناسی]
Please accept this gift as a mark of my friendship. U لطفا"این هدیه رابعلامت ونشانه دوستی من بپذیرید
snake in the grass <idiom> U دشمنی که وانمود به دوستی میکند (دشمن دوست نما)
humanism U مسلک نوع پرستی و انسان دوستی ادبیات و فرهنگ
paranoia U جنون ایجاد سوء ذن شدید و هذیان گویی و فقدان بصیرت
nympholepsy U جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
nymphomanic U دچار جنون خوابیدن با مرد دیوانه برای بغل خوابی بامرد
curry favor <idiom> U هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن برای دوستی ویا کمک
backstabber U خیانتکار [همکاری یا دوستی که قابل اعتماد در نظر گرفته شود اما پشت سر آدم حمله می کند ]
megalomania U مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
formulism U رعایت کامل فرمول یا قاعده فرمول دوستی
rapallo treaty U قرارداد یا معاهده راپالو قرارداد دوستی منعقده بین دولتین المان و شوروی به سال 2291 در محل راپالوواقع در ایتالیا
peace pact U میثاق دوستی میثاق تحریم جنگ
bokk U کتاب
i sold the book for rials 0 U کتاب را
hexateuch U شش کتاب
book U کتاب
books U کتاب
text U کتاب
booked U کتاب
letter writer U کتاب
texts U کتاب
that book U ان کتاب
pedant U کرم کتاب
casebooks U کتاب موارد
pedants U کرم کتاب
philobiblic U کتاب دوست
pepole of the book U اهل کتاب
encyclopaedia U کتاب حاوی
red book U کتاب سرخ
octateuch U هشت کتاب
bookcase U قفسه کتاب
enchiridion U کتاب کوچک
primers U کتاب الفباء
frontispieces U دیباچه کتاب
frontispiece U دیباچه کتاب
your book U کتاب شما
ecclesiastes U کتاب واعظ
ecclesiastes U کتاب جامعه
p. album U کتاب عکس
casebook U کتاب موارد
philobiblic U عاشق کتاب
comic book U کتاب کاریکاتور
class book U کتاب کلاسی
comic books U کتاب کاریکاتور
pseudograph U کتاب قلب
by the book U ازروی کتاب
pressmark U شماره کتاب
psalter U کتاب سرود
pseudograph U کتاب دغلی
casebooks U کتاب زایه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com