Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
dear bought
U
جنس گران خریداری شده خریداری به قیمت گران
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
high value
U
گران قیمت
big ticket
U
گران قیمت
beyoned price
U
بی قیمت بسیار گران بها
assay
U
عیارگیری فلزات گران قیمت
assays
U
عیارگیری فلزات گران قیمت
a white elephant
U
شیئی کم مصرف و جا تنگ کن اما گران قیمت
We do not usually go places that cost a lot of money.
U
ما معمولا به جاهای گران قیمت گردش نمی کنیم.
Hotel accommodation is rather expensive there.
U
قیمت
[اتاق]
هتل آنجا واقعا گران است.
cost of goods purchased
U
قیمت تمام شده کالای خریداری شده
bulls
U
گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
bull
U
گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
purchases
U
خریداری
purchased
U
خریداری
acquistion
U
خریداری
buying
U
خریداری
purchase
U
خریداری
boughten
U
خریداری شده
purchasable
U
قابل خریداری
date of acquisition
U
تاریخ خریداری
redemption
U
خریداری و ازادسازی
purchased
U
خریداری کردن
irredeemable
U
غیرقابل خریداری
purchases
U
خریداری کردن
purchase
U
خریداری کردن
affordable
قابل تهیه و خریداری
purchased
U
خرید خریداری کردن
purchase
U
خرید خریداری کردن
irredeemable
U
غیر قابل خریداری
purchases
U
خرید خریداری کردن
achate
U
اشیاء خریداری شده
bought
U
خریداری کردن بدست اوردن
to drink in with ones eyes
U
بچشم خریداری نگاه کردن
To look fondly at someone .
U
با نظر خریداری بکسی نگاه کردن
qualifying shares
U
سهامی که مدیران الزاما"باید خریداری کنند
cash discount
U
تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد
gold import point
U
حالتی است که کشور خریداری کننده کالابه جای ارز یا پول
sumptuous
U
گران
pricey
U
گران
dear
U
گران
heavier
U
گران
heavies
U
گران
heaviest
U
گران
dearer
U
گران
dearest
U
گران
overpriced
U
گران
dears
U
گران
heavy
U
گران
dearly
U
گران
expensive
U
گران
costly
U
گران
at a great penny worth
U
گران
onerous
U
گران
costliest
U
گران
costlier
U
گران
underwriter
U
صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
underwriters
U
صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
be too dear
U
گران بودن
too expensive
<adj.>
U
بسیار گران
dearer
U
گران کردن
massive
U
گران کوه
massively
U
گران کوه
valuable
U
گران بها
dear
U
گران کردن
priceless
U
بسیار گران
expensively
U
گران بها
dear bought
U
گران خرید
deluxe
U
مجلل گران
endears
U
گران کردن
endeared
U
گران کردن
endear
U
گران کردن
overpriced
<adj.>
U
بسیار گران
high interest
U
بهره گران
to sell dearly
U
گران فروختن
stingy
U
گران کیسه
natatores
U
شنا گران
highs
U
سخت گران
highest
U
سخت گران
high
U
سخت گران
dearest
U
گران کردن
high priced
U
گران بها
dears
U
گران کردن
high money
U
پول گران
viscosity
U
قوام گران روی
prohibitive
U
گران جلوگیری کننده
not too expensive
U
خیلی گران نباشد.
It is too expensive.
خیلی گران است.
exclusive
U
منحصر بفرد گران
prohibitory
U
گران جلوگیری کننده
The price of butter has gone up . butter has become expensive .
U
کره گران شده
This is really expensive !
U
این چه گران است !
i paid dear for it
U
برای من گران تمام شد
worth a kings ransom
U
بسیار گران بها
overburden
U
گران بار شدن
highest
U
وافر گران گزاف
high
U
وافر گران گزاف
highs
U
وافر گران گزاف
dear bought
U
گران تمام شده
You have paid too much for your car .
U
اتوموبیلت را گران خریدی
white elephant
U
گران و پر خرج و کم فایده
white elephants
U
گران و پر خرج و کم فایده
i paid dearly for it
U
بسیار گران برایم تمام شد
highs
U
وسیله گران یا با کارایی بالا
pyrrhic victory
U
پیروزی ای که بی اندازه گران تمام شد
He overcharged us.
U
پایمان گران حساب کرد
high
U
وسیله گران یا با کارایی بالا
highest
U
وسیله گران یا با کارایی بالا
costs an arm and a leg
<idiom>
U
[فوق العاده پرخرج یا گران]
appliance computer
U
سیستم کامپیوتری آماده اجرا که خریداری میشود و به سرعت برای یک منظور کاربردی قابل استفاده است
She took umbrage at your remark .
U
سخن شما برایش گران آمد
I paid dearly for this mistake .
U
این اشتباه برایم گران تمام شد
The hotel has overcharged me .
U
هتل گران پایم حساب کرده
pallet
U
ماله مخصوص کوزه گران مالهء صافکاری
gem
U
سنگ گران بها جواهر نشان کردن
gems
U
سنگ گران بها جواهر نشان کردن
thunderscan
U
یک پیمایش کننده گران و باوضوح و دقت بالا
A thing you dont want is dear at any price.
<proverb>
U
چیزى را که نخواهى ,با هر قسمتى برایت گران است.
glyptics
U
کنده کاری در روی سنگهای گران بها
pallets
U
ماله مخصوص کوزه گران مالهء صافکاری
manganic
U
دارای مغنیساوابسته بسنگ سیاه شیشه گران
manganesian
U
مغنیسایی دارای مغنیساوابسته بسنگ سیاه شیشه گران
last in , first out
U
اولین خروج از اخرین ورود فروش کالا از اخرین دسته کالای خریداری شده
treasury bond
U
سند قرضه خریداری شده اوراق قرضه خزانه
white elephant
U
هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
white elephants
U
هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
Smoking makes you ill and it is also expensive.
U
سیگار کشیدن شما را بیمار می کند و این همچنین گران است.
It is too expensive for me to buy ( purchase ).
U
برای من خیلی قیمتش گران است ( پول خرید آنرا ندارم )
He bought them expensive presents, out of guilt.
U
او
[مرد]
بخاطر احساس گناهش برای آنها هدیه گران بها خرید.
oem
U
Equipment Original شرکت یا سازمانی که کامپیوترها وتجهیزات دستگاه جانبی را به منظور استفاده از انها درمحصولات و تجهیزاتی که بعدا" به مشتریان فروخته خواهد شد خریداری می نمایدسازنده تجهیزات اصلی anufacturer
picker
U
دلال و واسطه فرش
[بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
ransoms
U
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransom
U
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
court rug
U
فرش تالاری یا درباری
[این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
kinked demand curve
U
و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
reserve price
U
قیمت پنهانی
[در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
cost plus pricing
U
تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
current standard cost
U
مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
unbundled software
U
نرم افزاری که قیمت آن همراه با قیمت قطعه نیست
underprice
U
قیمت پایین تراز قیمت بازار
value added
U
قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
stock watering
U
سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
paasche price index
U
یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
list price
U
فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
last price
U
اخرین قیمت حداقل قیمت
normal price
U
قیمت عادی قیمت معمولی
shadow price
U
شبه قیمت قیمت ضمنی
quantum valebat
U
در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
spiral of wages and prices
U
حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
tacit collusion
U
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
marginal cost pricing
U
قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
trover
U
دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
pigou effect
U
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
price
U
قیمت
prices
U
قیمت
price limit
U
حد قیمت
cif
U
قیمت
set (one) back
<idiom>
U
قیمت
high priced
U
پر قیمت
valuing
U
قیمت
bourse
U
قیمت
invalued
U
بی قیمت
above rubies
U
بی قیمت
equivalent
U
هم قیمت
all in price
U
قیمت کل
price line
U
خط قیمت
equivalents
U
هم قیمت
quotations
U
قیمت
At the price of. At the cost of .
U
به قیمت
values
U
قیمت
cost
U
قیمت
cost,insurance,freight and exchange(cif&
U
قیمت
treasure
U
ذی قیمت
worth
U
قیمت
quotation
U
قیمت
priceless
U
بی قیمت
valueless
U
بی قیمت
nominal
U
کم قیمت
wage price spiral
U
قیمت
value
U
قیمت
wage price guideline
U
قیمت
PR
U
قیمت
middle price
U
قیمت متوسط
parity price
U
قیمت مشابه
nominal value
U
قیمت اسمی
market price
U
قیمت بازار
mark down
U
کاهش قیمت
mean price
U
قیمت متوسط
market value
U
قیمت بازار
mark up
U
افزایش قیمت
offering price
U
قیمت پیشنهادی
net cash
U
قیمت مقطوع
normal price
U
قیمت عادی
nominal price
U
قیمت اسمی
monopoly price
U
قیمت انحصاری
normal price
U
قیمت متعارف
oil price
U
قیمت نفت
cash price
U
قیمت نقدی
nominal price
U
قیمت عادی
minimum price
U
حداقل قیمت
minimum price
U
کمترین قیمت
middle price
U
قیمت حد وسط
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com