Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
tappet
U
جلو امدگی یا اهرمی که بوسیله چیز دیگری بحرکت اید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sadomasochism
U
لذت جنسی بوسیله شکنجه نفس خود یا دیگری
qui facit per alium facit perse
U
کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
epistasis
U
اختفای اثرات یک نژاد بوسیله نژاد دیگری
epistasy
U
اختفای اثرات یک نژاد بوسیله نژاد دیگری
bascule bridge
U
پل اهرمی
toggle switch
U
کلید اهرمی
lever shears
U
قیچی اهرمی
alligator shears
U
قیچی اهرمی
lever switch
U
کلید اهرمی
lever shear
U
قیچی اهرمی
levered shears
U
قیچی اهرمی
lever punch
U
منگنه اهرمی
lever control
U
کنترل اهرمی
leverage
U
دستگاه اهرمی
knife switch
U
کلید اهرمی
trip hammer
U
چکش اهرمی لنگری
gudgeon
U
اسه میله اهرمی
lever stater
U
راه انداز اهرمی
lever watch
U
سود مکانیکی اهرم دستگاه اهرمی
subrogate
U
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
to set going
U
بحرکت انداختن
To set in motion.
U
بحرکت ؟ رآوردن
to put in motion
U
بحرکت در اوردن
to set agoing
U
بحرکت انداختن
recode
U
کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
letter
U
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters
U
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to pass one's word for another
U
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy
U
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
pricking
U
با سیخونک بحرکت واداشتن
gestic
U
وابسته بحرکت بدنی
to gather way
U
شروع بحرکت کردن
pricks
U
با سیخونک بحرکت واداشتن
pricked
U
با سیخونک بحرکت واداشتن
snick
U
بحرکت اوردن سهم
To stir the nation to action.
U
ملت را بحرکت در آوردن
prick
U
با سیخونک بحرکت واداشتن
wafting
U
بهوا راندن بحرکت در اوردن
bestir
U
بحرکت در اوردن تحریک کردن
wafts
U
بهوا راندن بحرکت در اوردن
sailings
U
هروسیلهای که با باد بحرکت دراید
sailed
U
هروسیلهای که با باد بحرکت دراید
waft
U
بهوا راندن بحرکت در اوردن
wafted
U
بهوا راندن بحرکت در اوردن
sail
U
هروسیلهای که با باد بحرکت دراید
moved
U
نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
move
U
نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
moves
U
نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
gibbosity
U
بر امدگی
treadmills
U
چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
treadmill
U
چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
lunitidal
U
وابسته بحرکت جزر ومد دراثر ماه
valve gear
U
مکانیزمی که برای بحرکت دراوردن سوپاپهای موتورپیستونی
cornice
U
پیش امدگی
protrusions
U
پیش امدگی
nid
U
بر امدگی نوک
juts
U
پیش امدگی
jut
U
پیش امدگی
congregations
U
گرد امدگی
congregation
U
گرد امدگی
protrusion
U
پیش امدگی
projections
U
پیش امدگی
protrusility
U
جلو امدگی
jutted
U
پیش امدگی
outthrust
U
پیش امدگی
gibbosity
U
پیش امدگی
projection
U
پیش امدگی
congestion
U
فراهم امدگی
aggregation
U
گرد امدگی
adams apple
U
بر امدگی گلو
osteophyte
U
بر امدگی استخوانی
corbel
U
پیش امدگی
cornices
U
پیش امدگی
pouts
U
جلو امدگی لبها
salience
U
جلو امدگی برتری
pouting
U
جلو امدگی لبها
humpy
U
دارای بر امدگی اخمو
saliency
U
جلو امدگی برتری
bay windows
U
پیش امدگی ساختمان
pouted
U
جلو امدگی لبها
bay window
U
پیش امدگی ساختمان
pout
U
جلو امدگی لبها
stick out
U
پیش امدگی داشتن
biserrate
U
دارای دو دندانه یا بر امدگی
prognathism
U
پیش امدگی ارواره
corbelling
U
پیش امدگی ساختمانی
corbeling
U
پیش امدگی ساختمانی
to run out
U
پیش امدگی داشتن
to butt out
U
پیش امدگی پیداکردن
To move heaven and earth.
U
زمین وزمان را بحرکت در آوردن ( بهر اقدامی دست زدن )
jetty
U
طره پیش امدگی ساختمان
proptosis
U
جلو امدگی تخم چشم
jog
U
جلو امدگی یاعقب رفتگی
jogged
U
جلو امدگی یاعقب رفتگی
jogs
U
جلو امدگی یاعقب رفتگی
jetties
U
طره پیش امدگی ساختمان
eaves
U
پیش امدگی لبه بام
jogging
U
جلو امدگی یاعقب رفتگی
eaves
U
هر چیزی که کمی پیش امدگی دارد
olivary body
U
بر امدگی جلو پیاز مخ برامدگی قدامی بصل النخاع
hydrofoil
U
سطح صاف یا موربی که دراثر حرکت اب از خلال ان بحرکت وعکس العمل دراید وغالبابشکل پرده یا باله ای ست
hydrofoils
U
سطح صاف یا موربی که دراثر حرکت اب از خلال ان بحرکت وعکس العمل دراید وغالبابشکل پرده یا باله ای ست
countersignature
U
امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
full mobilization
U
تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
extrusion
U
بیرون اندازی بیرون امدگی
per
U
بوسیله
by
U
بوسیله
thruogh the a of
U
بوسیله
with
U
بوسیله
wherewithal
U
که بوسیله ان
whereby
U
که بوسیله ان
via
U
بوسیله
of
U
بوسیله
by dint of
U
بوسیله
at the hand of
U
بوسیله
by the instrumentality of
U
بوسیله
perprep
U
بوسیله
osmose
U
نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
municipally
U
بوسیله شهرداری
electrically
U
بوسیله برق
by wire
U
بوسیله تلگراف
hydromancy
U
تفال بوسیله اب
by the f.
U
بوسیله لمس
by depty
U
بوسیله نماینده
hydrolysis
U
تجزیه بوسیله اب
per pais
U
بوسیله مملکت
per pais
U
بوسیله کشور
phototypography
U
چاپ بوسیله عکسبرداری
diathermy
U
معالجه بوسیله حرارت
hydrolyze
U
بوسیله اب تجزیه شدن
dragonnades
U
بوسیله سواره نظام
electromotive
U
متحرک بوسیله برق
eluviation
U
انتقال بوسیله بادوباران
infiltration
U
پالایش بوسیله تراوش
hydromancer
U
تفال زننده بوسیله اب
lapped joint
U
اتصال بوسیله پوشش
windblown
U
در حرکت بوسیله باد
leaching
U
تصفیه بوسیله شستشو
traingulation
U
پیمایش بوسیله مثلثات
brew
U
بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
brewed
U
بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
brews
U
بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
galvanography
U
روی مس بوسیله اندودکهربایی
churned
U
بوسیله اسباب گردنده
to scent out
U
بوسیله بوجستجوکردن ویافتن
pour
U
تراوش بوسیله ریزش
seagirt
U
محصور بوسیله دریا
pours
U
تراوش بوسیله ریزش
pouring
U
تراوش بوسیله ریزش
in propria persona
U
بوسیله خود شخص
baptised
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptises
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptising
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptize
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptized
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptizes
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptizing
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
electric chair
U
اعدام بوسیله برق
radar scan
U
مراقبت بوسیله رادار
poured
U
تراوش بوسیله ریزش
aerotherapeutics
U
معالجه بوسیله هوا
to pick thanks
U
بوسیله سخن چینی
aeromancy
U
تفال بوسیله هوا
photogelatin process
U
چاپ بوسیله ژلاتین
windswept
U
بوسیله باد جاروشده
semaphore
U
مخابره بوسیله پرچم
pipe down
U
بوسیله شیپور یا نای
pipeage
U
ترابری بوسیله لوله
churn
U
بوسیله اسباب گردنده
intuitively
U
بوسیله درک مستقیم
churns
U
بوسیله اسباب گردنده
pipage
U
ترابری بوسیله لوله
patents
U
بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
postage
U
حمل بوسیله پست
patented
U
بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
sent via e-mail
U
بوسیله ایمیل فرستاده شد
patent
U
بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
patenting
U
بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
another
U
دیگری
t' other
U
دیگری
tother
U
دیگری
third
U
به دیگری
thirds
U
به دیگری
lip-read
U
کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
stethoscopy
U
معاینه بوسیله گوشی طبی
rainwash
U
شسته شده بوسیله باران
phonendoscope
U
اسبابی که بوسیله ان صداهای کوچک
rainwash
U
شستشوی چیزی بوسیله باران
argon arc welding
U
جوش قوسی بوسیله گازارگون
radiophotograph
U
انتقال عکس بوسیله رادیو
step down
U
کم کردن ولتاژجریان بوسیله ترانسفورماتور
cathodogeaph
U
بوسیله پرتومجهول عکس برداشتن از
wigwag
U
ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
lyophiled
U
خشک شده بوسیله انجمادسخت
waterborne
U
حمل شده بوسیله اب اب برد
carbon arcwelding
U
جوش قوسی بوسیله کربن
string
U
یک سری تیراندازی بوسیله یک نفر
to buy something at an auction
U
چیزی را در
[بوسیله]
حراجی خریدن
lip-reads
U
کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com