Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
To teach grandma to suck eggs.
U
جلوی لوطی معلق زدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sloven
U
لوطی
hoodman blind
U
لوطی
ruffians
U
لوطی
ruffian
U
لوطی
hoodlums
U
لوطی محله
hoodlum
U
لوطی محله
To scrounge . To squander.
U
لوطی خور کردن
To behave ( act ) like a ruffian. To beard the lion in his den .
U
لوطی بازی درآوردن
To be frittered away .
U
لوطی خور شدن
He is I'll - tempered ( bad - tempered ) , but is quite big - hearted .
U
بد اخلاق است ولی ضمنا" خیلی لوطی است ( دست ودل باز و با صدق وصفا )
former
U
جلوی
feont
U
جلوی
frontward
U
جلوی
prior
U
پیشین جلوی
in the way
U
جلوی راه
forwarded
U
جلوی گستاخ
fore
U
جلوی قایق
fore
U
جلوی درجلو
forward
U
جلوی گستاخ
at the fore
U
در جلوی کشتی
sincipital
U
واقع در جلوی سر
before my very eyes
U
جلوی چشمهایم
abeyant
U
معلق
chain bridge
U
پل معلق
pendant
U
معلق
headlong
U
معلق
suspense
U
معلق
flip flap
U
معلق
cantilever bridge
U
پل معلق
dependent
U
معلق
suspended
U
معلق
suspending
U
معلق
suspension bridge
U
پل معلق
suspend
U
معلق
suspension bridges
U
پل معلق
conditional
U
معلق
hanging
U
معلق
suspends
U
معلق
up in the air
<idiom>
معلق
tumblers
U
معلق زن
tumbler
U
معلق زن
suspender
U
معلق
turntables
U
معلق
turntable
U
معلق
handstand
U
معلق
pendent
U
معلق
pensile
U
معلق
summersault
U
معلق
suspensor
U
معلق
suspensory
U
معلق
handstands
U
معلق
jusad rem
U
حق معلق
hypostasis
U
معلق
pendants
U
معلق
heels over head
U
معلق
forward echelon
U
رده جلوی نبرد
foresheets
U
فضای جلوی قایق
to stop the bus
U
جلوی اتوبوس را گرفتن
wind screen
U
شیشه جلوی اتومبیل
I walked past the shop ( store ) .
U
از جلوی فروشگاه گذشتم
front mud guard
U
گلگیر جلوی اتومبیل
front wing
U
گلگیر جلوی اتومبیل
prowords
U
کلمات جلوی جملات
to get in the way
U
جلوی راه را گرفتن
ackermanaxle
U
محور جلوی اتومبیل
afterleech
U
بادبان جلوی قایق
bowling crease
U
خط موازی جلوی پایه ها
head sail
U
بادبان جلوی دکل
nose spray
U
بسکهای جلوی گلوله
anticum
U
جرز جلوی معبد
googol
U
عدد یک با صد صفر در جلوی ان
forward area
U
منطقه جلوی رزم
Get out of my sight!
<idiom>
U
از جلوی چشمم دور شو!
windshield
U
شیشه جلوی اتومبیل
cambers
U
انحنای جلوی اسکی
deck
U
سکوی جلوی تانک
windshields
U
شیشه جلوی اتومبیل
decked
U
سکوی جلوی تانک
decks
U
سکوی جلوی تانک
under one's nose
<adv.>
U
جلوی چشم کسی
bows
U
قسمت جلوی قایق
bowed
U
قسمت جلوی قایق
camber
U
انحنای جلوی اسکی
bowing
U
قسمت جلوی قایق
bow
U
قسمت جلوی قایق
Get out of my face!
<idiom>
U
از جلوی چشمم دور شو!
somersaults
U
معلق پشتک
somersaulting
U
معلق زدن
conditional contract
U
عقد معلق
somersaults
U
معلق زدن
full-suspension
<adj.>
U
کاملا معلق
estate in remainder
U
تملک معلق
somersault
U
معلق پشتک
hanging step
U
پله معلق
somersaulting
U
معلق پشتک
somersaulted
U
معلق زدن
hanging indent
U
تورفتگی معلق
suspensive
U
تعلیق معلق
suspension reinforcement
U
ارماتور معلق
suspension cable
U
کابل معلق
suspensed sediment
U
رسوبات معلق در اب
suspense file
U
پرونده معلق
suspended solids
U
جامدات معلق
suspended load
U
بار معلق
somerset
U
معلق زدن
somerset
U
شیرجه معلق
unconditionality
U
معلق نبودن
lis pendens
U
دعوای معلق
levitative
U
معلق در هوا
somersaulted
U
معلق پشتک
to be up in the air
U
معلق بودن
somersault
U
معلق زدن
tumbled
U
معلق زدن
suspending
U
معلق کردن
tumble
U
معلق شدن
tumbles
U
معلق زدن
suspend
U
معلق کردن
tumbles
U
معلق شدن
tumble
U
معلق زدن
tumbled
U
معلق شدن
hanging
U
معلق شدن
suspensions
U
معلق کردن
suspends
U
معلق کردن
suspension
U
معلق کردن
metopon
U
قسمت جلوی زائده جلومغز
To keep prices down.
U
جلوی افزایش قیمتها را گرفتن
Accidents wI'll happen .
U
جلوی اتفاق رانتوان گرفت
foreshores
U
لبه جلوی ساحل دریا
foreshore
U
لبه جلوی ساحل دریا
nip in the bud
<idiom>
U
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
hold one's fire
<idiom>
U
جلوی زبان خود را گرفتن
to bridle one's own tongue
U
جلوی زبان خودرا گرفتن
to block
[hold up]
(the) traffic
U
جلوی رفت و آمد را گرفتن
forwards
U
سه بازیگر جلوی تور والیبال
forward bow spring
U
فنر جلوی سینه کشتی
jib
U
بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibbed
U
بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibs
U
بادبان سه گوشه جلوی دکل
foresail
U
بادبان سه گوش در جلوی دکل
jibbing
U
بادبان سه گوشه جلوی دکل
forebody
U
بدنه قسمت جلوی ناو
front wheel suspension
U
اویزش چرخهای جلوی اتومبیل
to nip something in the bud
U
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
hang up
U
درحال معلق ماندن
floccule
U
تودههای معلق درمایع
pending
U
تازمانی که امر معلق
cable suspension bridge
U
پل معلق با سیم تابیده
suspension of vouchers
U
معلق کردن اسناد
hang-up
U
درحال معلق ماندن
suspend from service
U
معلق کردن از کار
arch-buttant
U
پشت بند معلق
full-suspension bike
U
دوچرخه کاملا معلق
hang-ups
U
درحال معلق ماندن
a bolt from the blue
U
مثل عجل معلق
He doesnt smok in front of (in the presence of)his father.
U
جلوی پدرش سیگار نمی کشد
It took place under my very eyes.
U
درست جلوی چشمم اتفاق افتاد
Drop me by the phone booth.
U
مرا جلوی کیوسک تلفن پیاده کن
Come and get warm by the fire .
U
بیا جلوی آتش که گرم بشوی
to get in somebody's way
U
جلوی راه کسی
[چیزی]
را گرفتن
to block
[to block up]
[to clog]
[to clog up]
something
U
جلوی جریان
[ریزش]
چیزی را گرفتن
panel
U
قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
There is nothing to prevent me.
U
هیچی نمیتونه جلوی منو بگیره.
fore and aft
U
واقع درطول کشتی جلوی و عقبی
foreland
U
زمین جلوی موضع دماغه سنگر
anti dazzle vizor
U
سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
washes
U
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
washed
U
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
panels
U
قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
wash
U
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
suspends
U
موقوف الاجرا کردن معلق
to stay something
U
موقتا معلق کردن
[قانون]
suspend
U
معلق کردن تعلیق دادن
suspend
U
موقوف الاجرا کردن معلق
suspending
U
موقوف الاجرا کردن معلق
overturns
U
معلق شدن برگشتن وسیله
overturned
U
معلق شدن برگشتن وسیله
overturn
U
معلق شدن برگشتن وسیله
suspends
U
معلق کردن تعلیق دادن
due in suspense file
U
پرونده درخواستهای منتظردریافت معلق
handspring
U
معلق زدن بر روی دستها
policies
U
سند معلق به انجام شرطی
policy
U
سند معلق به انجام شرطی
settleable suspended solids
U
مواد معلق تهنشین پذیر
pendent lite
U
حکم معلق امین ترکه
breakdown
U
ته نشینی مواد معلق دردوغاب
suspending
U
معلق کردن تعلیق دادن
breakdowns
U
ته نشینی مواد معلق دردوغاب
to bolt somebody out
U
[با قفل کردن]
جلوی راه کسی را گرفتن
Drop me off in front of the train station!
U
من را جلوی ایستگاه راه آهن پیاده کنید!
tacks
U
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
mizzen staysail
U
بادبان روی سیم جلوی دکل فرعی
leading point
U
نقطه نشانه روی در جلوی هدف متحرک
head up
U
بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
head off
U
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head down
U
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
fore check
U
جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
tack
U
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
tacking
U
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
tacked
U
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
You are going to gain weight. if you let yourself go.
U
اگر جلوی خودت را نگیری چاق می شوی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com