English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
jardiniere U جعبهای که گل دران سبز کرده و برای ارایش اطاق می گذارند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sachets U بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
sachet U بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
dressing rooms U اطاق ویژه ارایش
dressing room U اطاق ویژه ارایش
the room was seated for 00 U جای سدکرسی دران خانه تهیه کرده بودند
dressed up to the nines U هفت قلم ارایش کرده
burgers U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burger U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
solarium U اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
solariums U اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
precatory words U عبارتی در وصیتنامه که دران موصی تقاضایی از موصی له کرده باشد
bookend U تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
bookends U تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
no show U مسافری که جا برای خودمحفوظ کرده ولی برای سفرحاضر نمیشود
overbuild U زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
ornamentally U برای ارایش
toilet cover U رو میزی برای میز ارایش
palor U اطاق برای گفتگو خصوصی
lethal chamber U اطاق ویژه برای راحت کشتن جانوران
court plume U پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند
willowware U بشقاب دارای نقاشی بید وغیره برای تزئین اطاق
jobot U توری یا چین چینی که برای ارایش درسینه بند زنانه میگذارند
hundreds and thousands U یکجور شیرینی که مانند است به ساچمه و برای ارایش بکار میرود
sculleries U اطاق کوچک نزدیک اشپزخانه برای نگاهداشتن فروف وکارد وچنگال
scullery U اطاق کوچک نزدیک اشپزخانه برای نگاهداشتن فروف وکارد وچنگال
leno U یکجور تور یا گارس که برای پوشش و ارایش کلاه و پرده بکار میرود
first offender U کسی که برای اولین بار قانوناتخلف کرده است
first offenders U کسی که برای اولین بار قانوناتخلف کرده است
turboprop U توربین گاز که دران توان بیشتری از توربین برای چرخاندن شفت ملخ نسبت به توربوفن گرفته میشود
They have come out with a new gimmick to attract customers . U کلک جدیدی برای جلب مشتری پیدا کرده اند
DR DOS U سیستم عاملی که Digital Resaerch برای IBM PC ایجاد کرده است
The singer and his staff commandeered the entire backstage area. U خواننده و کارکنانش تمام پشت صحنه را برای خود اشغال کرده بودند.
assists U بازیگری که درکسب امتیازکمک کرده رساندن گوی به یار برای گل زدن در هاکی روی یخ
gabion U سبد استوانه شکل بدون ته که از خاک پر کرده و برای جان پناه بکار میبرند
assisting U بازیگری که درکسب امتیازکمک کرده رساندن گوی به یار برای گل زدن در هاکی روی یخ
assisted U بازیگری که درکسب امتیازکمک کرده رساندن گوی به یار برای گل زدن در هاکی روی یخ
assist U بازیگری که درکسب امتیازکمک کرده رساندن گوی به یار برای گل زدن در هاکی روی یخ
canard U رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
canards U رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
footwarmer U فرف اب گرم که در اطاق راه اهن برای گرم کردن پامیگذارند
scarf joint U جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
boxlike U جعبهای
swiss steak U گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
buffer U فضای ذخیره سازی موقت برای وسیلهای که دادهای دریافت کرده ولی آماده پردازش نیست
compartment marking U سیستم شماره گذاری اطاق بار هواپیما تقسیم بندی اطاق بار
box rheostat U رئوستای جعبهای
box anneal U التهاب جعبهای
pung U سورتمه جعبهای
cavity resonator U همنواگر جعبهای
box palet U پالت جعبهای
sense probe U مکانیسم ورودی که نقاط حساس روی یک صفحه نمایش را فعال کرده و درنتیجه برای یک کامپیوترورودی تهیه کند
cavity magnetron U ماگنترون با همنواگرهای جعبهای
output resonator U همنواگر جعبهای خروجی
input resonator U همنواگر جعبهای ورودی
buncher U همنواگر جعبهای ورودی
box magazine U خشاب جعبهای شکل
cradle dynamometer U توان سنج جعبهای
catcher U همنواگر جعبهای خروجی
plaiting U [نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
head-shrinkers U کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
head-shrinker U کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
I have a tooth abscess. U دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
pung U در سورتمه جعبهای سوار شدن
XNS U پروتکل شبکه ساخت xerox که پایهای برای پروتکلهای شبکه Novell ipx ایجاد کرده است
poisson distribution U این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
jack in the box U جعبهای که چون در انرامیگشایند ادمکی از ان خارج شود
jack-in-the-box U جعبهای که چون در انرامیگشایند ادمکی از ان خارج شود
hope chest U جعبهای که زن جوان جهیزیه والبسه خود را در ان میگذارد
equipment bay U محفظه یا جعبهای که تجهیزات الکترونیکی در ان نصب میشود
jack-in-the-boxes U جعبهای که چون در انرامیگشایند ادمکی از ان خارج شود
editing run U در پردازش دستهای برنامه ویرایش کننده داده را از نظردرستی فاهری بررسی کرده و هر گونه اشتباه را برای تصحیح و ارائه مجدد مشخص میکند
weather board U تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
lardoon U تکه چربی که لای گوشت گذارند
lardon U تکه چربی که لای گوشت گذارند
flexowriter U علامت تجارتی نوعی ماشین ابتدایی که برای تولید نوارکاغذی منگنه شده از داده هایی که از یک صفحه کلیدوارد شده اند استفاده می کرده است
beanie U یکنوع عرقچین کوچک که محصلین برسر می گذارند
contiguous U خانههای گرافیکی یا حروفی که بر همدیگر اثر می گذارند
petasus U یکجورکلاه کوتاه ولبه پهن که یونانیان برسرمی گذارند
black cap U کلاهی که هنگام اجرای حکم اعدام برسرمحکوم گذارند
true bill U اعلام جرمی که هیئت منصفه در فهر ان صحه گذارند
biretta U یکجور کلاه چهارگوش که کشیشان کلیسای کاتولیک روم بر سر می گذارند
grape shot U گلولههای بهم چسبیده چون خوشه انگورکه یکباردرتوپ گذارند
touches U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touch U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
yule log U کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
inverted commas U نام این دو نشان که در سوی عبارات نقل قول شده می گذارند
respirator U اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
respirators U اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
democratic comiteism U سیستم کمیتهای دمکراتیک اصطلاحی است که لنین وتروتسکی و سایر نویسندگان کمونیست برای کمیسیون بازیهای سیستم دممراتیک وضع کرده اند و این نحوه عمل را از نقاط ضعف و عیوب دمکراسی می دانند
dunnage U کاه وپوشال ومواد سبکی که لای فروف ومال التجاره می گذارند تا از اسیب مصون بماند
utopiannism U اعتقاد به مدینه فاضله روش فکری افلاطون فرانسیس بیکن سر توماس مور و ..... که در اثار خودجامعهای با تاسیسات مطلوب و افراد بی عیب و درحد کمال مطلوب ایجاد و ان را به عنوان الگویی برای جوامع جهان معرفی کرده اند
wiring U جعبهای که سیم بندی شبکه یا بخشهای شبکه خاتمه می یابند و بهم وصل هستند
contrast U فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrasting U فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrasts U فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrasted U فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
clipboards U قسمتی از حافظه کامپیوتر که به منظور ذخیره دادهای که از یک فایل یا برنامه دیگرمنتقل میشود کنار می گذارند تخته رسم
clipboard U قسمتی از حافظه کامپیوتر که به منظور ذخیره دادهای که از یک فایل یا برنامه دیگرمنتقل میشود کنار می گذارند تخته رسم
therein U دران
young saints Šold devils U جوانان دین دار گاهی چون پابسن گذارند بی دین می شوند
name part U بازی کننده نمایش که نامش را روی داستان نمایش می گذارند
offing U دران نزدیکی ها
therabout U دران حدود
thereabout U دران حدود
slideway U راهی که دران سر
orphrey U سجاف زردوزی که بجامه روحانیون می گذارند زردوزی
therewith U دران هنگام بدانوسیله
then U انگاه دران هنگام
nautch U که دران رقاص میرقصند
it is not subject to review U دران روا نیست
swimming bath U تن شو یاحوضی که دران شناتوان کرد
i had no voice in that matter U من دران قضیه رایی نداشتم
errors slipped in U اشتباهاتی دران راه یافت
pot liquor U اب ته دیگ پس از پختن سبزیجات دران
scrinium U لوله یاصندوقی که دران طوماربگذارند
polytonality U ایجاد چندلحن دران واحد
thereis not a p of truth init U ذرهای راستی دران نیست
thumbhole U حفرهای که شست دران جابگیرد
polytony U ایجادچند لحن دران واحد
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
flashpoint U درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
actinology U دانشی که دران از خواص نورگفتگو میکند
oast U کورهای که رازک را دران خشک می کنند
dripping pan U فرفی که چکیده کباب دران میریزد
flashingpoint U درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
deadfall U دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
crate U صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
dish water U ابی که دران فرف شسته باشند
crates U صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
flashpoints U درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
impressibly U بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
dish wash U ابی که دران فرف شسته باشند
mainstream U مسیر جویباری که دران اب جریان دارد
cellaret U گنجهای که شیشههای باده دران میگذارند
gill net U دامی که چون ماهی دران بیافتد
effective beaten zone U منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
book message U نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
vortex filament U خطی که شدت یا تمرکزجریانهای حلقوی دران بیشتراست
protoxide U ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
dry town U شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
heaths U زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
the bill defined his powers U حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
heath U زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
there is nothing in it U چیز مهمی دران نیست پروپایی ندارد
crematoria U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
slugfest U مسابقهای که دران ضربات سنگین ردوبدل میشود
crematoriums U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematorium U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
dies non U روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
bearbaiting U نوعی تفریح که دران سگهارابجان خرس مقید درزنجیرمیاندازند
oxyhydrogen blowpipe U بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
lyophobic U دارای عدم تجانس با مایعی که دران پراکنده شده
clearinghouse U سازمانی که چکهای بانکهای مختلف را دران مبادله میکنند
turbulent flow U جریانی است که دران عدد رینولدز از0032 بیشتراست
fence month U ماهی که شکارگوزن یاماهی گیری دران ممنوع است
coulisse U ناویا شیاری که دریچه بند اب دران حرکت میکند
isocracy U حکومتی که اختیارات سیاسی همه دران یکسان است
ringthe bull U بازی ای که دران حلقهای راپرتاب میکنندتابه قلابی بیاویزد
polyandry U اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
he is a proficient that art U در ان هنر زبر دست است دران فن متخصص یا ماهراست
polygram U طرح یانقشه که خطهای زیاد دران بکاربرده شده است
registering U فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
vasculum U کبریت قوطی ای که گیاه شناسان دران نمونه جمع میکنند
catastasis U بخش سوم داستانهای باستانی که اوج مطلب دران بود
registers U فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
register U فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
mince pies U نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
mince pie U نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
tie in sales U حالتی که دران فروشنده چند کالا رابصورت مجموعه میفروشد
tragi comedy U نمایشی که دران مطالب جدی ومضحک باهم امیخته باشد
ready reckoner U کتابچه یاجدولی که حسابهای عمل شده واماده دران موجوداست
indirect speech U گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
toilet U ارایش
toilets U ارایش
toilette U ارایش
finery U ارایش
head piece U ارایش
atactic U بی ارایش
inflorescence U ارایش
attack pattern U ارایش تک
grooming U ارایش
arrangment U ارایش
embellishments U ارایش
head tire U ارایش مو
coiffures U ارایش مو
headdresses U ارایش سر
arrangements U ارایش
formation U ارایش
arrangement U ارایش
ornamentation U ارایش
parergon U ارایش
embellishment U ارایش
arramgement U ارایش
habiliment U ارایش
flower piece U ارایش گل
inornate U بی ارایش
head-dresses U ارایش سر
mountings U ارایش
mounting U ارایش
decor U ارایش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com