Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 221 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ooze
U
جریان جاری
oozed
U
جریان جاری
oozes
U
جریان جاری
oozing
U
جریان جاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
flow
U
جریان جاری کردن
flowed
U
جریان جاری کردن
flows
U
جریان جاری کردن
amp
U
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps
U
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
flush
U
شستن با جریان سریع جاری شدن سرخ شدن رویانیدن
flushes
U
شستن با جریان سریع جاری شدن سرخ شدن رویانیدن
flushing
U
شستن با جریان سریع جاری شدن سرخ شدن رویانیدن
conduct
U
جاری شدن جریان الکتریکی در یک ماده
conducted
U
جاری شدن جریان الکتریکی در یک ماده
conducting
U
جاری شدن جریان الکتریکی در یک ماده
conducts
U
جاری شدن جریان الکتریکی در یک ماده
routine
U
جریان عادی عادت جاری
routinely
U
جریان عادی عادت جاری
routines
U
جریان عادی عادت جاری
ampere
U
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
fet
U
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
Other Matches
drivel
U
اب دهان جاری ساختن از دهن یا بینی جاری شدن دری وری سخن گفتن
customs of the services
U
مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها
marking current
U
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
current cost accounting
حسابداری هزینه جاری حسابداری براساس نرخ های جاری
leakage current
U
جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
all mains receiver
U
گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flowed
U
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow
U
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flows
U
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull
U
وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit
U
جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
inverting
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
current
U
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
inverts
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
currents
U
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
invert
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
heterodyne
U
ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor
U
مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
shedding
U
خون جاری ساختن جاری ساختن
shed
U
خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds
U
خون جاری ساختن جاری ساختن
constrictor
U
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
counter current
U
جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
induction current
U
جریان القاء شده جریان تحریک
constant current
U
جریان مستقیم جریان ثابت باطری
runoff coefficient
U
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number
U
این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
current flow
U
سیلان جریان فلوی جریان
parasitic current
U
جریان نشتی جریان خارجی
three phase current
U
جریان سه فاز جریان دوار
current compensation
U
کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
running key
[کلید جاری رمز یا دفترچه جاری کلید رمز]
gresham's law
U
پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart
U
انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
circuitry
U
شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
idle current meter
U
دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
vortex ring state
U
حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
groovy
U
جاری
pourer
U
جاری
volant
U
جاری
current cell
U
سل جاری
sister in law
U
جاری
running
U
جاری
gushing
U
جاری
sluicy
U
جاری
actuals
U
جاری
going
U
جاری
interfluent
U
در هم جاری
interfluous
U
در هم جاری
running water
U
اب جاری
present-day
U
جاری
currents
U
جاری
current
U
جاری
trills
U
جاری شدن
trilled
U
جاری شدن
trill
U
جاری شدن
current budget
U
بودجه جاری
current income
U
درامد جاری
current account
U
حساب جاری
current yield
U
بازده جاری
checking account
U
حساب جاری
current assets
U
دارایی جاری
liquid limit
U
حد جاری شدن
current asset
U
دارایی جاری
current assets
U
دارائیهای جاری
flows
U
جاری شدن
checking accounts
U
حساب جاری
flowed
U
جاری شدن
current ratio
U
نسبت جاری
tidal volume
U
حجم جاری
perfuse
U
جاری ساختن
standing
U
روش جاری
current liabilities
U
بدهیهای جاری
current
U
جاری و روان
current expenditure
U
هزینه جاری
rules of procedure
U
روش جاری
current files
U
پروندههای جاری
current instruction
U
دستورالعمل جاری
yield
U
جاری شدن
yielded
U
جاری شدن
current liabilites
U
بدهیهای جاری
current liability
U
بدهی جاری
currents
U
جاری و روان
current cell indicator
U
نشانگر سل جاری
present consumption
U
مصرف جاری
present income
U
درامد جاری
current price
U
قیمت جاری
current date
U
تاریخ جاری
current loop
U
حلقه جاری
current liability
U
بدهیهای جاری
routine
U
روش جاری
yields
U
جاری شدن
standing order
U
دستور جاری
routines
U
خط مشی جاری
routines
U
روش جاری
electrodynamics
U
الکترسیته جاری
excurrent
U
جاری شونده
circulating asset
U
دارایی جاری
The regulations in force .
U
مقررات جاری
During (in)the current year.
U
درسال جاری
yeild point
U
حد جاری شدن
yeild
U
جاری شدن
working capacity
U
سرمایه جاری
standing orders
U
دستور جاری
AC
U
حساب جاری
account cuurent
U
حساب جاری
routinely
U
روش جاری
callendar year
U
سال جاری
demand deposit
U
سپرده جاری
bank overdraft
U
حساب جاری
currently
U
بطور جاری
flow
U
جاری شدن
disembogue
U
جاری شدن
Blood was running .
U
خون جاری شد
competitive price
U
قیمت جاری
routine
U
خط مشی جاری
current accounts
U
حساب جاری
routinely
U
خط مشی جاری
tapping
U
از شیر اب جاری کردن
circumfluent
U
جاری شونده دراطراف
jetting
U
مانندفواره جاری کردن
bleeds
U
خون جاری شدن از
blood
U
خون جاری کردن
jets
U
مانندفواره جاری کردن
active a ccount
U
حساب متحرک یا جاری
jetted
U
مانندفواره جاری کردن
pronounce the formula of a specified
U
صیغه جاری کردن
daily routine
U
عادت جاری روزانه
tapped
U
از شیر اب جاری کردن
jet
U
مانندفواره جاری کردن
standing operating procedures
U
روش جاری عملیاتی
at the current rate of exchange
U
به نرخ جاری ارز
bleed
U
خون جاری شدن از
at the current rate of exchange
U
به نرخ مبادله جاری
standing operating procedures
U
روش جاری مخابرات
balance on current account
U
مانده حساب جاری
current directory
U
دایرکتوری جاری یا فعلی
print
U
پس از اتمام کار جاری
printed
U
پس از اتمام کار جاری
prints
U
پس از اتمام کار جاری
tap
U
از شیر اب جاری کردن
checking account
U
حساب جاری بانکی
snivelling
U
ازبینی جاری شدن
snivels
U
ازبینی جاری شدن
pour
U
جاری شدن یا ساختن
circulate
U
جاری شدن (مثل آب در لوله یا هوا در ساختمان)
pour
U
افشاندن جاری شدن
poured
U
افشاندن جاری شدن
poured
U
جاری شدن یا ساختن
pouring
U
افشاندن جاری شدن
pouring
U
جاری شدن یا ساختن
pours
U
افشاندن جاری شدن
pours
U
جاری شدن یا ساختن
instant
U
مربوط به ماه جاری
checking accounts
U
حساب جاری بانکی
instants
U
مربوط به ماه جاری
current account balance
U
تراز حساب جاری
snivelled
U
ازبینی جاری شدن
sniveling
U
ازبینی جاری شدن
payment on open account
U
پرداخت در حساب جاری
passbook
U
دفتر حساب جاری
pass book
U
دفتر حساب جاری
flux
U
جاری شدن گداختن
outflows
U
به بیرون جاری شدن
outflow
U
به بیرون جاری شدن
pour point
U
نقطه جاری شدن
the th inst
U
پنجم بماه جاری
snivel
U
ازبینی جاری شدن
sniveled
U
ازبینی جاری شدن
current rate of growth
U
نزخ رشد جاری
alternators
U
ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
alternator
U
ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. transformer
U
ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
d.c. machine
U
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
electromagnetism
U
پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
emanate
U
جاری شدن تجلی کردن
newsreel
U
فیلم اخبار جاری روز
newsreels
U
فیلم اخبار جاری روز
emanates
U
جاری شدن تجلی کردن
ancestral file
U
که فرزند فایل جاری است
emanating
U
جاری شدن تجلی کردن
confluent
U
باهم جاری شونده متلاقی
emanated
U
جاری شدن تجلی کردن
hangup
U
توقف ناگهانی برنامه جاری
profluent
U
جاری بمقدار زیاد ساری
rules of procedure
U
قوانین مربوط به روش جاری
winterbourne
U
رودی که در زمستان جاری میشود
flow
U
جاری بودن روان شدن
flowed
U
جاری بودن روان شدن
Applicants flooded in.
U
سیل افراد ( متقاضیان ) جاری شد
flows
U
جاری بودن روان شدن
currency depreciation race
U
تجدید نظر در قیمت پول جاری
slobbers
U
تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
slobbering
U
تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
slobbered
U
تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
move to tears
U
اشک از چشمان کسی جاری شدن
age of moon
U
تعداد روزهای گذشته از ماه جاری
riffle
U
اب جاری در قسمت کم عمق رود بر زدن
riffled
U
اب جاری در قسمت کم عمق رود بر زدن
riffles
U
اب جاری در قسمت کم عمق رود بر زدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com